eitaa logo
کانون تبلیغی و مداحی خادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
158 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
277 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت به زعم خویش تا پایان دنیا زنده می‌ماند ولی این شب، فقط تا صبح فردا زنده می‌ماند برای قدس خوابی دیده‌اند ابلیس‌ها، امّا به رغم این همه کابوس، رؤیا زنده می‌ماند میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک دلم قرص است این سروِ شکیبا زنده می‌ماند تمام کودکان را هم اگر کشتند باکی نیست برای کشتن فرعون، موسی زنده می‌ماند اگر مکر خدا مکر است، خواهی دید ای شیطان! یهودا می‌شود مصلوب و عیسی زنده می‌ماند فرو می‌پاشد آری هیبت پوشالی صهیون کماکان غیرت زنده می‌ماند را نمی‌فهمند، کورند و نمی‌بینند دم به دم می‌میرد امّا زنده می‌ماند به قعر گور خواهد برد ابلیس آرزویش را بر اوج قلّه‌ها «اِنّا فَتَحنا» زنده می‌ماند ✍️
رفتی و تو اعجاز کند خون تو مسیر را باز کند ❤️ 🇵🇸🇮🇷
سلام ای ماه پنهان از نظرها سلام ای با خبر از بی خبرها سلام ای قبله‌ی چشم انتظاران قرار خاطر ما بی قراران سلام ای غائب حاضرتر از ما بفرما امر کن جانا، سر از ما کجا آید کسی انسان‌تر از تو کجا دریاتر و باران‌تر از تو تویی خورشید و ما محتاج نوریم تو نزدیکی به ما، ما از تو دوریم دلی داریم سرشار از ولایت دلی داریم مشتاق سراپا شوق و پا تا سر حضوریم یکایک در بزنگاه ظهوریم اگر در سینه‌ی خود آه داریم غمی از داغ نصرالله داریم غمی از جنس داغ حاج قاسم که ما را سمت لبنان کرده عازم یکایک نعره‌ی آتشفشانیم به فکر انتقام کودکانیم فغان از ناله‌ی هر روز غم لبنان، غم جانسوز غزه اگر هر صبح‌ و‌ شب الغوث خواندیم مقاوم مثل سرو و کوه ماندیم دعا کن مرد میدان تو باشیم دعا کن از شهیدان تو باشیم همه سربازهایت رو سفیدند شهیدند و شهیدند و شهیدند صدای غربتت در چاه پیچید صدای أین نصرالله پیچید صدای آیه‌ی قرآن می‌آید صدا از جانب لبنان می‌آید در آتش سوخت باغ تین و زیتون چه خون‌هایی چکید از تیغ صهیون غربت امروز دنیاست فلسطین آتش جانسوز دنیاست چه فرقی می‌کند در این قضیّه اگر سنوار باشد یا هنیّه شهیدی بین خون غلطید اما شهید دیگری برخاست از جا شهادت هرچه اینجا حجله آراست پس از اکبر، علی اصغر به پا خاست سراپا اهل سوز و اهل دردیم کمک کن تا از این ره بر نگردیم در این غم خسته اما سرفرازیم بفرما خیبری دیگر بسازیم بفرما یاعلی بر لب بیاییم برای کشتن مرحب بیاییم بفرما تا به پا داریم زین پس نماز جمعه در بیت المقدس به زودی در صفوف سخت و محکم نماز نصر می‌خوانیم با هم یهود آورد اگر سنگرشکن را ببیند قدرت خیبرشکن را به جوش آمد اگر خون در رگ ما نمی‌ماند اثر از خاک حیفا ندوزد چشم بر ایران، تلاویو که یکسر می‌شود ویران تلاویو اگر ایران سرود فتح خوانَد از اسرائیل اثر دیگر نمانَد پشیزی نیست پیش قدرت ما بمیرد در خودش از هیبت ما چه باک از شب که ما مصباح داریم برای فتح، ما فتاح داریم جهان لبریز از ایمان شیعه است کلید نصر در دستان شیعه است نگاه ما به سمت آفتاب است جهان آماده‌ی یک انقلاب است خوشا در جبهه عاشق بودن ما خوشا در وعده صادق بودن ما خوشا بت‌های صهیون را شکستن خوشا در مسجد الاقصی نشستن خوشا همراه نصرالله رفتن خوشا با حاج قاسم راه رفتن یمن با پرچم سرخ شهیدان به پا خیزد، از این سو نیز ایران خوشا وقتی که می‌آیی تو از راه به سوی کعبه خواهی رفت ناگاه ز بدر و خیبر و خندق بخوانی خودت تفسیر جاءالحق بخوانی ✍️
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به روح مطهر دانشجو معلم شهید شهید بهزاد مهری السلام علی الحسین شهید باز هم قصه قصه‌ی شهداست کل یوماً همیشه عاشورا این حکایت نفس‌ نفس با ماست مرگ یعنی چه زنده است شهید نیک چون بنگری ،اثر دارد ابر پربار رحمت ازلی‌ست از کرامت به خاک می‌بارد اوج فریاد زندگی یعنی در مسیر خدا شهید شدن در ره عشق با فداکاری مثلِ دریایی از امید شدن حرف امروز ماست از مردی که از این عاشقان دلداده ست عاشقی گر تو با تو همراه است چون‌که او اهل عشق‌آباد است جایی از سرزمین فرخشهر در دل خانواده‌ای ساده کودکی پا گرفت و روزی شد مثل مولایِ خویش آزاده در دل خانواده‌ای پر مِهر خواند الفبای مهربانی را در مسیر حسین پای نهاد یافت مفهوم زندگانی را نامِ بهزاد مهری عاشق ثبت شد در میانِ دفتر عشق تا شود روزی از شهامت و شور شیری از شیرهایِ لشکر عشق داشت شوق معلمی در جان تا چراغی برایِ راه شود تا که با جمع دانش‌آموزان در ره عشق، یک سپاه شود داشت شوق معلمی در جان تا دلش معدنِ صفا باشد تا که با شغل انبیایی خویش پیرو راه انبیا باشد شد در این راه پاک‌، دانشجو تا معلم شود برایِ وطن یک معلم که از سرِ اخلاص بشود هستی اش فدایِ وطن با دلی تشنه‌ی فداکاری عاشقِ تربیت معلم شد تا که حرف از، گذشتن از خود شد عاشقانه به جبهه عازم شد شد معلم فدایی مکتب شد معلم فدایی ایران رفت در راه عشق و باقی ماند درس ایثار او برای جهان گوشه‌ای، از جزیره‌ی مجنون شانزده روز رفته از اسفند روی لب‌های پاک‌ او رویید اول صبح، باغی از لبخند رفت تا اهل زندگی باشد رفت تا سبز، ماندنی باشد رفت تا نام پاک او یک عمر مایه‌ی چشم روشنی باشد چه کسی گفته نیستند آنان که ز هر زنده، زنده‌تر هستند شهدا زنده‌اند و در تاریخ هر کجا منشاء اثر هستند برکت از نام او گرفتند و گشت طرحی به یاد او آغاز طرحی از حفظ ثروتِ میهن طرحی از مصرف بهینه‌ی گاز طرحی از حامی وطن بودن یار بودن برایِ کشور خویش طرح همراهی وطن جان را داشتن لحظه‌لحظه در سرِ خویش طرح، با یاد این شهید عزیز در مدارس به مهر اجرا شد گل یادِ شهیدِ راه خدا باز در هر کجا شکوفا شد طرح بهزاد مهری و یادش باز هم یاورِ وطن جان شد باز بهزاد زنده‌تر از ما یاور سرزمینش ایران شد منشاء خیر می‌شود نامش منشاء خیر می‌شود یادش هر که نام شهید را ببرد می‌رسد عاقبت به فریادش می‌شود بهر یاری ایران یاری از لطفِ هرچه هست گرفت می‌شود آرشِ وطن جان شد باز تیر و کمان به دست گرفت با شهیدانمان اگر باشیم همه جا رهگشایِ ما هستند برکت و نور می‌دهند به ما بس که پرنور و با صفا هستند از شهیدان و راهشان دوریم گاه بیتی به یادشان خواندیم یا به قولِ وصیتِ بهزاد حیف درگیر نفس خود ماندیم حیف ما خستگان نمی‌دانیم یادشان چاره‌سازِ ایران است چاره مشکلات کشور ما گفتگو با همین شهیدان است شهدا دیده‌اند سر حیات رسد از عطر خونشان برکات شاد کن‌ روحشان به نغمه‌ی عشق به نوایِ معطر صلوات @asharahmadrafiei
ای رحمت حق خانه‌ات آباد مادر قلبت ز لبخند خدایت شاد مادر امروز روز اول اردیبهشت است میلاد بهزادت مبارک باد مادر @asharahmadrafiei
خیمه‌ها محاصره‌ست، تیغ‌هاست بر گلو دشنه‌هاست پشتِ سر، نیزه‌هاست پیشِ رو روی خاک پیکری‌ست، روی نیزه‌ها سری‌ست قصّه را شنیده‌ایم بندبند، مو به مو قصّه را شنیده‌ایم، قصدِ راه کرده‌ایم شرحِ ماجرا بس است، لب ببند قصّه‌گو! نیست، نیست نخل‌زار، پشت رقصِ این غبار نیزه‌زارِ دشمن است، دشمن است روبه‌رو در مسیرِ مردها، صف کشیده دردها زخم‌ها نفس‌نفس، زهرها سبوسبو عدّه‌ای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند یا خزیده در سکوت، یا اسیرِ های‌وهو شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست جز به خون نمی‌کنند عاشقانِ او وضو عاقبت برای او، پیشِ چشم‌های او غرقِ خون‌شدن مرا آرزوست آرزو! ✍️
از جان خویش صرف نظر کرده‌ایم ما خود را برای دوست سپر کرده‌ایم ما دست دعای عمه‌ی سادات پشت ماست احساس می‌کنیم نظرکرده‌ایم ما عمری‌ست آیه‌های جهاد و قیام را در مکتب حسین ز بر کرده‌ایم ما از سمت و سوی کرب و بلا چون نسیم صبح هر روز تا به شام گذر کرده‌ایم ما این روزهای سرد زمستان شام را با عشق زینب است که سر کرده‌ایم ما با اسم رمز حضرت عباس بین رزم صف‌های خصم زیر و زبر کرده‌ایم ما این چشم‌های منتظر تیغ و تیر را با روضه‌های علقمه تر کرده‌ایم ما ما چون حسین عازم کوی شهادتیم از مرگ بی‌مصاف حذر کرده‌ایم ما ✍️
؛ شهادت می‌تواند مرگ در راه وطن باشد شهادت می‌تواند خلوتی با خویشتن باشد شهادت می‌تواند در نفاق خنجری از پشت شهادت می‌تواند در مصافی تن به تن باشد شهادت می‌تواند ساده مثل عاشقی کردن شهادت می‌تواند سخت مثل سوختن باشد شهادت می‌تواند خستگی‌های پرستاری کنار بستر بیماری یک پیرزن باشد که می‌داند؟ شهادت در مرام عاشقان شاید به بی‌پیراهنی پوشاندن یک پیرهن باشد شهید کربلای چند لبخند تو خواهم شد تو لبخندی بزن، شاید شهادت سهم من باشد ✍️
در آرزوی زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم باید این‌بار به غوغای قیامت برسم من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم آه، مادر! مگر از من چه گناهی سر زد که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟ طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من نذر دارم لبِ تشنه به زیارت برسم سیب سرخی سر نیزه‌ست... دعا کن من نیز این‌چنین کال نمانم به برسم ✍️
امید من شهادت و نگاه من به رجعت است قیام می‌کنم ببین قیام من قیامت است زهیر می‌رود بُریر می‌رسد، بیا ببین چه رفت و آمدی میان جبهه‌ی رشادت است پیام کربلاست؛ دست از عَلَم می‌افتد و عَلَم به حکم عاشقی همیشه راست‌قامت است به مُهر سر نهاده‌ایم و فرقِ باز ما گواه که سجده در میان خون، نهایت عبادت است شکسته باد دستمان اگر تفنگ برنداشت زبانمان بریده باد اگر پی خیانت است سعید، ما؛ شهید، ما؛ همیشه روسفید، ما شهادت افتخار ماست، آری این حقیقت است ✍
در آرزوی ای در دلم محبت تو، هست‌و‌نیستم هستی تویی، بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه "نام تو"، آن‌را تمام عمر‌، هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو "هستی" من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به دنبال چیستم حُرَّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم اصلاً در این مبارزه‌ها جای من کجاست؟ ای وای اگر که روبروی تو بایستم :: آخر شهید می‌شوم آری به راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم ✍️
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی خون کرده دهر از گریه چشمان ترش را چون دید داغِ یک امامِ دیگرش را او که بهاری بود و عطر زندگانی می‌داد با لبخند خود ،دور و برش را می‌خواند خلق‌الله را سویِ سعادت تا رهنمون می‌شد مسیرِ دلبرش را حتی به لطفِ خود به راهِ راست می‌خواند با مهربانی دشمن کج‌باورش را هر آینه می‌خواند هستی قل هوالله می‌دید تا رخسار چون پیغمرش را اما نه تنها قدرِ شهری داشت دشمن در خانه‌اش هم داشت جورِ همسرش را پاسخ به خوبی‌ها و لطفش خوب دادند کردند وقتی تیرباران پیکرش را کشتند پیش از این به کوچه مجتبی را سیلی زدند آن روز وقتی مادرش را با قطره قطره اشک چشمم می‌نویسم بر روی صفحه روضه‌های دیگرش را @asharahmadrafiei