┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود … غزل اختراع شد
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها…! که بغل اختراع شد
#حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
#حامد_عسکری
#عاشقانه
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
حیفه که شناسنامت کثیف بشه...
#حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!
﴿دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی!﴾
#حامد_عسکری"
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!
﴿دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی!﴾
#حامد_عسکری"
#عاشقانه♡
◍⃟ https://eitaa.com/kochesher ࿐
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
خدمت شروع شد، تاریک و تـو بـه تـو
بی عکس نامزدش، بی عکس « آرزو »
شب های پادگان، سنگین و سرد بود
آخـر خدا چرا ؟... آخـر خدا چگو....
نه... نه نمی شود، فریاد زد : برقص...
در خنده ی فـروغ، در اشک شاملو...
توی کلاهِ خود، لاتین نوشته بود
"Your hair is black, Your eyes are blue"
« - : خاتون تو رو خدا،سر به سرم نذار
این جا هـــوا پسه، اینجـــا نگـو نگـو»
یک نامــــه آمد و شد یک تــــراژدی
این تیتر نامه بود: « شد آرزو عرو...
س » و ستاره ها چشمک نمی زدند
انگار آسمــــان حالش گرفته بود
تصمیم را گرفت، بعد از نماز صبح
با اشک در نگـــاه، با بغض در گلو
بالای بــــــرج رفت و ماشه را چکاند
با خون خود نوشت: « نامرد آرزو... »
🍓 #حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه یِ بر شاخه هــــایِ لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت هایِ روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه یِ عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد
#حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان، هر وجبت ترمه و کاشی...
#حامد_عسکری
Join https://eitaa.com/kochesher
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
به بغض سر کردم، دیده تر نشد که نشد
دلی ز حال دلم با خبر نشد که نشد
هزار کوره بنا شد درین دیار و دریغ!
یکی به داغی و سوز جگر نشد که نشد
به بیقراری شعرم سری نزد که نزد...
و آن شبی که نیامد، سحر نشد که نشد
هزار دفتر هق هق، هزار دفتر شعر
دلت... عزیز دلم! نرم تر نشد که نشد
کجاست شانهی امنَت؟ که بعد تو این سر
برای من _منِ بیچاره سر نشد که نشد
سیاه پوشی و اندوه در غم سهراب
برای رستم دستان پسر نشد که نشد!
قرار بود که درد دلی کنم با تو
ولی دریغ! درین مختصر نشد که نشد...
#حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یکنفر باید زلیخـا را بیندازد به چاه!
#حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher
┏━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┓
https://eitaa.com/kochesher
┗━━━🌺🍃🌸🍃🌺━━━┛
نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش
اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش
قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینـی با النگویش
مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان
کـــه در باغــی درختــی مهــربان را آلبالویش
کســوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟
اگــر پیــچ امین الدوله بودم می توانستم
کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش
تـو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش
قضاوت می کند تاریـــخ بیـــن خان ده با من
که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش
رعیت زاده بودم دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش
#حامد_عسکری
✨
🍃
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃
✨🍃🍂🌸🍂🌸🍃✨
#کوچه_شعر_و_موسیقی
در این کانال اشعار زیبای فارسی را خواهید خواند
https://eitaa.com/kochesher