#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۶ 🌷
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 ما از اینجا نمی ریم
🌸 چون برای نجات مردم و کشور خودمون ،
🌸 به اون صندوقچه نیاز داریم .
🇮🇷 هشت پا گفت :
🐲 تو به صندوقچه نیاز داری
🐲 یا به محتوای داخل اون ؟!
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 راستش نمی دونم
🌸 نمی دونم اینجا باید دنبال چی باشم
🌸 فقط می دونم که همین جاست .
🇮🇷 هشت پا گفت :
🐲 تو این همه راه رو از ایران اومدی ،
🐲 ولی نمی دونی دنبال چه می گردی ؟!
🐲 مگه میشه آخه ؟
🐲 باشه ، بسبار خب ؛
🐲 من اون چیزی رو که می خوای بهت می دم
🐲 ولی قبلش ، ده تا معما می پرسم .
🐲 اگه بتونی همه رو صحیح جواب بدی ،
🐲 صندوچه مال توه ؛
🐲 قبول ؟!
🇮🇷 نواب کمی فکر کرد و گفت : باشه ، قبوله
🐲 معمای اول : حدیث منزلت چیه ؟
🐲 دوم : حدیث منزلت ، در شأن چه کسی نازل شده ؟!
🐲 سوم : اولین کسی که به فضا سفر کرد ؟!
🐲چهارم : بزرگترین کشتی دنیا ؟!
🐲 پنجم : کدوم پیامبر ، عصاش به مار و اژدها تبدیل می شد ؟!
🐲 ششم : نام کتاب حضرت داوود ؟
🐲 هفتم : ام المومنین یا مادر مومنان ، لقب کدوم یک از زنان پیامبره ؟!
🐲 هشتم : اولین کسی که زره جنگی بافت ؟
🐲 نهم : آیا انتخاب امام ، از طرف خداست یا مردم ؟!
🐲 دهم : رسول خدا ، چه سالی رو ، سال حزن و اندوه نامید ؟!
🇮🇷 نواب به فکر فرو رفت .
🇮🇷 سپس برای مشورت ،
🇮🇷 به طرف حسن و مرتضی رفت .
🇮🇷 هشت پای دو سر گفت :
🐲 برو پسر فکراتو بکن و جوابای درست بهم بده
🐲 و از هر کسی که خواستی ، کمک بگیر
🐲 اگر یکی رو اشتباه جواب بدی ؛
🐲 دیگه از صندوقچه خبری نیست .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
884.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون دیرین دیرین
🇮🇷 این قسمت : رعایت حقوق کودکان
@kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
🌾🍃🌾🍃🌾🍃
#قسمت_پنجم_زندگینامه_حضرت_لوط_علیه_السلام
🌾🍃🌾🍃🌾🍃
🌾🍃لوط که خود را در برابر آن گروه ناتوان می دید فریاد زد : آیا در میان شما یک مرد رشید ، یک انسان با شرف ، یک فرد عاقل و فرزانه که جلوی طغیان و دیوانگی شما را بگیرد نیست ؟ اگر قوه و قدرت داشتم یا پشتیبان نیرومندی در اختیارم بود ، نشان میدادم که با شما چگونه باید رفتار کرد .
🌾🍃تا این لحظه فرشتگان تماشاگر ماجرا بودند و سخنی نمی گفتند ولی وقتی وقاحت و بیشرمی قوم از حد گذشت و ناراحتی و اضطراب میزبان بزرگوار بآن درجه رسید ، خود را معرفی کردند و لوط را دلداری کردند :
🌾🍃ای لوط ، ما فرستادگان پروردگار توایم . آسوده خاطر باش که آنها نمی توانند به تو آسیبی برسانند . تو همراه خانواده ات در این دل شب از این روستا بروی و نگاهی هم پشت سرتان نکنید . لحظه نابودی این قوم از جانب خداوند هنگام طلوع صبح تعیین شده است .
🌾🍃این سخنان ، سروش نجاتی بود که در آن لحظه حساس بر دل دردمند و پر اضطراب لوط فرود آمد و او را از آنهمه تشویش و نگرانی نجات داد و خاطرش آسوده گشت .
#نحوه_ی_نابودی_قوم_لوط_در_قسمت_بعد
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶#روز_و_هفته_ملی_کودک
✅حکایتی از #امام_حسین (ع) و #امام_حسن (ع) در زمان #کودکی
💐با موضوع: چگونگی رفتار با کودکان
🌹 @kodak_novjavan1399
2.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸
#کاردستی
دسته گل💐💐💐💐💐💐
@kodak_novjavan1399
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون خاکریزهای نمکی
🇮🇷 این قسمت : دیکتاتورهای ابله
@kodak_novjavan1399
🎁 #کارتون #انیمیشن #خاکریزهای_نمکی
#حکایت
گویند در عصر سليمان نبی پرنده اى براى نوشيدن آب به سمت بركه اى پرواز كرد، اما چند كودک را بر سر بركه ديد، پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همين كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به آن بركه مراجعه نمود . پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او آزارى به من مُتصور نيست.
پس نزديک شد، ولی آن مرد سنگى به سويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد. شكايت نزد سليمان برد. پیامبر آن مرد را احضار کرد، محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت:
چشم اين مرد هيچ آزارى به من نرساند،
بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد!
و گمان بردم كه از سوى او ايمنم
پس به عدالت نزديكتر است اگر محاسنش را بتراشيد
تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند...
🍃
🌺🍃 @kodak_novjavan1399
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ بارون کجایی بارون
ویژه اربعین
سرود کودکانه
@kodak_novjavan1399
┄┅🍃🌸♥🌸🍃┅