#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۷۴ 🌷
🇮🇷 هیدرا ، انگشتر را از دستش درآورد .
🇮🇷 و به طرف نواب گرفت و گفت :
🌸 اینو بذار تو دستت
🇮🇷 نواب با تعجب گفت :
🌹 چرا به من می دی ؟!
🌹 مگه مال شما نیست ؟!
🌹 مگه یادگار حضرت سلیمان نیست ؟!
🇮🇷 هیدرا گفت :
🌸 جناب نواب !
🌸 هر صد سال ، یک ولی الله ظهور می کنه
🌸 و در این زمان ، شما ولی الله ما هستی
🌸 و بنده هم از امروز ، سرباز شما هستم .
🌸 فقط تنها خواهشی که ازتون دارم
🌸 اینه که کمکم کنی
🌸 تا انتقام خانواده ام رو ، از ناگیتان بگیرم
🇮🇷 نواب گفت :
🌹 مگه با تو چکار کرده ؟
🌹 چه بلائی سر خانوادت آورده ؟!
🇮🇷 هیدرا گفت :
🌸 ناگیتان ، قبل از اینکه به طرف زمین بیاد
🌸 به سیاره ما حمله کرد
🌸 پدرم و چند نفر از برادران و دوستانم رو ،
🌸 به قتل رساند .
🇮🇷 نواب گفت :
🌹 خیلی متاسفم ، تسلیت عرض می کنم
🌹 اما یه سوال برای پیش اومده !
🌹 مگه شما ، توی فضا زندگی می کنی ؟
🇮🇷 هیدرا ، همه ماجرای خود و پدرش را ،
🇮🇷 و رفتنشان به سیاره سیسون ،
🇮🇷 و همچنین چگونگی آشنایی خود با ناگیتان
🇮🇷 و ساخت دروازه زمین به فضا را ،
🇮🇷 برای نواب تعریف کرد .
🇮🇷 دوباره نواب گفت :
🌹 سرگذشت زندگی شما ،
🌹 هم خیلی هیجان انگیزه هم خیلی دردناک
🌹 یعنی شما زمان حضرت سلیمان بدنیا اومدی ؟
🌹 جالبه واقعا ؟!
🌹 هم با پیامبران زیادی دوست بودین
🌹 هم با امامان ...
🌹 بهر حال ، من تا فردا به ناگیتان فرصت دادم
🌹 اگه تا فردا از ایران رفت ، که هیچ ؛
🌹 نمی تونم قولم رو بشکونم
🌹 اما اگه نرفت ؛ میدم دست خودت
🌹 و هر طور که خواستی ازش انتقام بگیر
🇮🇷 هیدرا تبسم کرد .
🇮🇷 سپس اشاره به جن های سیاه کرد و گفت :
🌸 برادر ! با اینا چکار کنیم ؟!
🇮🇷 نواب گفت : آزادشون کن برن
🌸 هیدرا گفت : مطمئنی ؟!
نواب گفت :
🌹 آره بذار برن ؛ اینا به درد ما نمی خورن
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
#قسمت_سوم_زندگینامه_حضرت_سليمان_نبی (ع)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
پرندگان به فرمان خداوند مسخر سلیمان بودند و در مواقع احتیاج، پر و بال خود را بر سر او می گسترانیدند و در برابر آفتاب برای او سایبانی تشکیل می دادند.
یکی از روزها سلیمان متوجه شد که آفتاب بر صورت او می تابد. چون بسوی بالا نظر کرد، هدهد را ندید. از غیبت ناگهانی و بی موقع او، خشمگین شد و گفت: او را به عذاب سختی معذب، یا ذبحش می کنم، مگر اینکه برای غیبت خود عذر موجهی بیاورد.
🍃🌴🍃🍃🍃🌴
طولی نکشید که هدهد پدیدار شد و عذر غیاب خود را به عرض رسانید و گفت من از کشوری دیدن کردم و اطلاع یافتم که تو از آن اطلاع نداری و از مملکت سبا اخبار تازه ای به پیشگاه تو آورده ام. در آن مملکت عظیم، ملتی را دیدم که زنی فرمانروای آنها بود و تمام شرایط سلطنت برای او جمع شده و تخت سلطنت او بس بزرگ و قابل توجه بود.
🕸🌻🕸🌻🕸🌻
اما آنچه موجب تأسف گردید آن است که اهالی آن سرزمین و پادشاهشان، همه در مقابل خورشید سجده می کردند و چنان جهل و نادانی بر آنها چیره شده که خدای بزرگ را از یاد برده و در برابر موجودی بی اراده سر تسلیم فرود آوردند.
☘⚡️☘⚡️☘⚡️
سلیمان که این خبر جالب را شنید، گفت: ما در این مورد رسیدگی می کنیم، تا صدق یا کذب سخن تو بر ما آشکار شود. اینک تو نامه ما را بگیر و به آنها برسان و ببین چه عکس العملی نشان می دهند.
☘⚡️☘⚡️☘⚡️
هدهد نامه سلیمان را گرفت و به سوی کشور سبا پرواز کرد و پس از رسیدن به مقصد، آن را در مقابل ملکه سبا بر زمین گذارد. ملکه رو کرد به اطرافیان خود و گفت: همانا نامه ای بزرگ و محترم به من رسیده و آن نامه از سلیمان است و مضمونش این است:
🌸✨🌸✨🌸✨
به نام خداوند بخشاینده مهربان. بر من سرکشی نکنید و همه اسلام اختیار کنید و در حال مسلمانی بر نزد من آئید. اینک نظر و عقیده شما در مورد من چیست؟ وزیران و درباریان گفتند: ما دارای نیروی قابل توجهی هستیم و در روز جنگ هم، مرد میدان و اهل رزم و مبارزه ایم ولی امر، امر تو است. هر چه خواهی فرمان ده اجرا کنیم.
ادامه داستان در قسمت بعد ....
🍃
🌸🍃 @kodak_novjavan1399
📌📖 #درمحضرقرآن #تمثیلات 📌
شمع صفت باش!
💠وَاعبُدُوا اللهَ وَ لا تُشرِکوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوالِدَینِ إحساناً وَ بِذِی القُربی وَ الیَتامِی (نساء/۳۶)
📌شمع را ببین!
هر چه به آن نزدیک تر میشوی روشنایی و گرمای بیشتری دریافت می کنی.
#قرآن می خواهد ما شمع صفت باشیم، یعنی هر کی به ما نزدیک تر است بهره و سود بیشتری دریافت کند، به همین خاطر سفارش میکند که:
💝اول پدر و مادر خود را مورد نوازش و احسان و لطف قرار دهید و بعد نزدیکان خود از قبیل همسر، فرزندان، بستگان و آشنایان....💝
بِالوالِدَینِ إحساناً وَ ...؛ به والدین خود نیکی کنید.
📚سی تدبر،سی تلنگر، محمدرضا رنجبر
@kodak_novjavan1399
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸
آموزش #نقاشی شیر
@kodak_novjavan1399
🦁🦁🦁🦁🦁🦁🦁🦁
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای قهرمانان مدرسه
🇮🇷 این قسمت : برنج
🔮 @kodak_novjavan1399
2.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ آموزشی
آموزش تدبر ی سوره قریش💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
جذاب برای نوجوانان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@kodak_novjavan1399
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
2.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن و پویا نمایی سوره قریش
آشنایی با تقسیر سوره برای کودکان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@kodak_novjavan1399
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌐💠⚜⚜💠🌐
⚖️هر کالایی بر اساس واحد مخصوص آن، وزن می شود و واحد هر چیزی با دیگری فرق دارد⚖️
⚖️آهن .. با تن وزن می شود⚖️
⚖️میوه .. با کیلو⚖️
⚖️طلا .. با گرم⚖️
⚖️الماس .. با قیراط⚖️
اما اعمال آخرت ..📿👈 با ذره 👉📿
➖🚥➖🚥➖🚥➖
🕋 "فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ . وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ" (زلزله:۷-۸)
👈 پس هر كس به مقدار ذرّهاى كار نيك كرده باشد همان را ببيند.
👈 و هركس هم وزن ذرهاى كار بد كرده باشد آن را ببيند.
➖🚥➖🚥➖🚥➖
🌺🌺 بدانید که کالای خداوند گرانبها است .. چرا که کالای خداوند، بهشت است..
🌸🌸 و مسابقه دهندگان باید برای به دست آوردن آن با هم مسابقه دهند و بر یکدیگر پیشی گیرند.
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
🔴تاثیر لقمه حرام بر نطفه و تربیت کودک!
✍مـلامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است. وى در تربيت فرزندش نـسـبـت به حرام و حلال دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد كند.شبى پدربراى نماز و عبادت به مسجد جامع اصفـهـان رفـت.آن كودك نيز همراه پدر بود. محمدباقر در حياط مسجد ماند و به بازيگوشى پرداخت.او مشك پر از آبى را كه در گوشه حياط مسجد قرار داشت با سوزن سوراخ كرد و آب آن را بـه زمـين ريخت. با تمام شدن نماز، پدر از ديدن اين صحنه، ناراحت شد.دست فرزند را گرفت وبه سوى منزل رهسپار شد. رو به همسرش كرد و گفت: مى دانيد كه مـن در تربيت فرزندم دقت بسيار داشته ام.
امروز عملى از او ديدم كه مرابه فكر واداشت...
با اين كه در مورد غذايش دقت كرده ام كه از راه حلال به دست بيايدو در تربیتش کوتاهی نکردم، نمى دانم به چه دليل دست به اين عمل زشت زده است... حالا بگو چه كرده اى كه فرزندمان چنين كارى را مرتكب شده است؟ زن كمى فكر كرد و عاقبت گفت : راستش هنگامى كه محمدباقر رادر شکم داشتم ، يك بار وقتى به خانه همسايه رفتم ، درخت انارى كه درخانه شان بود، توجه مرا جلب كرد. سوزنى را در يكى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشيدم... ملامحمدتقى مجلسى با شنيدن سخن همسرش آهى كشيد و به رازمطلب پى برد.
🔴چگونگی ولادت شمر ملعون
مادر شمر که زن بزچرانی بود و در بیابان به کار خود مشغول بود از چوپانی که از کنار او می گذشت، تقاضای آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضای شیطانی خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر ملعون منعقد شد...
📒بحارالانوار ج45 ص5، 31، 56 و 336
📕کامل ابن اثیر ج4 ص237
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
@kodak_novjavan1399