15.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی
🇮🇷 قسمت هفتم
🔮 @kodak_novjavan1399
#حدیث_امروز
🔻روش زندگى با مردم
💠وَ قَال [عليه السلام] خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ .
⚠️ با مردم آن گونه معــاشرت کنید،
كه وقتی مْرديد بر شما گـریه کنند، و
تا هنگامی که زنده هستید، با اشتياق
به سوى شما آيند.
🍃
🌺🍃 @kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت چهاردهم
🌟 از سیاره سیسون ، خارج شدم .
🌟 زمانی که به زمین رسیدم ؛
🌟 یهودیان و شیاطین را دیدم ؛
🌟 که در حال شادی و خوشحالی بودند .
🌟 نزدیک تر که رفتم ؛
🌟 شنیدم در مورد توطئه ،
🌟 و مسمومیت پیامبر اکرم ، حرف می زدند .
🌟 با سرعت و ترس و اضطراب ،
🌟 به طرف خانه پیامبر رفتم .
🌟 پیامبر را دیدم که مسموم شده بودند .
🌟 و در بستر بیماری افتادند .
🌟 و نفسهای آخرشان را می زدند .
🌟 همه وجودم ، پر از خشم شده بود .
🌟 دوست داشتم برگردم ؛
🌟 و از یهودیان و شیاطین انتقام بگیرم .
🌟 پیامبر متوجه حضورم شدند .
🌟 سپس نگاهی به من انداختند ؛
🌟 و با درد و سختی ، گفتند :
🌹 آرام باش هیدرا
🌹 بعد از من ، هوای علی را داشته باش .
🌹 اگر همه دنیا به راهی رفتند ؛
🌹 و علی به تنهایی ، به راهی دیگر رفت ؛
🌹 تو راه علی را بپیمای .
🌹 و از کثرت جمعیت آنان ،
🌹 و ملامت ملامت کنندگان ، نترس .
🌟 اشک ، چشمانم را پر کرده بود .
🌟 بُغض ، گلویم را می فشرد .
🌟 و با گریه و حسرت گفتم : چشم مولای من
🌟 سپس پیامبر دستور دادند ؛
🌟 کاغذ و دواتی برایشان بیاورند ؛
🌟 تا وصیتی بنویسند ؛
🌟 که مردم بوسیله آن ،
🌟 بعد از ایشان گمراه نشوند .
🌟 ولی پسر خطاب ممانعت کرد .
🌟 و نگذاشت هیچ کسی ،
🌟 برای پیامبر ، کاغذ و قلم بیاورد .
🌟 تا اینکه پیامبر رحلت کردند .
🌟 سالها در خدمت امام علی علیه السلام
🌟 و فرزندان پاکشان بودم .
🌟 گاهی هم به سیاره سیسون ،
🌟 به دیدار برادران و پدرم می رفتم .
🌟 تا زمانی که امام مهدی ، غیبت کردند .
🌟 در این مدت ،
🌟 شاهد به زندان افکندن تک تک امامان ،
🌟 شکنجه ها ، اذیت و آزارها ،
🌟 و تنهایی فرزندان امام علی بودم .
🌟 اما آن بزرگواران ،
🌟 حتی یک لحظه از تبلیغ دین ،
🌟 مایوس نشدند .
🌟 بعد از غیبت امام زمان ،
🌟 من هم تصمیم گرفتم ؛
🌟 به سیاره سیسون بروم و تبلیغ بکنم .
🌟 و دیگر به زمین برنگردم .
🌟 چون زمین ، بدون حجت خدا ،
🌟 هیچ ارزشی نداشت .
🌟 هیچ لطف و صفایی ندارد .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
🔰زبان؛
عامل ترقی یا بدبختی؟
انتخاب با توست...
✍زبان، میتواند عامل ترقی و رشد و یا عامل بدبختی باشد. بستگی دارد چطور از آن استفاده کنی. ناسزا گویی، نشانه ضعفِ روحی _ روانی و بدنی است.
پیامبر فرمودند: «بهشت، بر هر ناسزاگوی بی شرمی که باکی از آنچه میگوید و از آنچه به او گفته میشود ندارد، حرام است.»
📚اصول کافی، ج ۴، ص ١۴
📌چرا کسی که ادعا میکند منتظر است، نباید دشنام بدهد؟ با توجه به نشانه های گفته شده، منتظر نباید ضعف روحی _ روانی داشته باشد؛ چون پشتوانه ای بزرگ را میشناسد. بنابراین دلیلی وجود ندارد که دشنام بدهد.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 @kodak_novjavan1399
4_5997063664333490949.mp3
1.76M
« رفاه زدگی و عافیت طلبی »
◾️تحلیل حضرت زهرا(س) از سکوت مردم!
🔊 #صوتی
👤 استاد #رائفی_پور
@kodak_novjavan1399
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
✨﷽✨
#حکایت_جالب
✍روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.
خیلی او را صدا می زند اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!!
بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.
در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!!
این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!!
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند.
به خداوند روی می آوریم!!
بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!!
@kodak_novjavan1399
#افزایش_رزق
🖊 خواندن ۱۰۰۰ مرتبہ "سوره توحيد"
در هر روز براي نورانيت ، روحانيت قلب
و آسان شدن امور و رزق بسيار نافع است
📚 روح و ريحان ۷۸
@kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
✨🍃✨🍃✨🍃
قسمت چهاردهم زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام
___________
🌺در راه سفر دور و درازی که ابراهیم و کاروان کوچکش می پیمودند ، به قومی رسیدند که ستاره پرستی را شعار خود ساخته و بجای آفریدگار جهان ، به نیایش برخی ستارگان رو آورده بودند .
___________
🌺ابراهیم پیامبر خدا و ماءمور هدایت و راهنمائی همه ملتها بود . با هر انحرافی رو برو میشد ، خود را موظف می دید که با آن بمبارزه بر خیزد و مردم را از گمراهی برهاند . او در بابل با بت و بت پرستی مبارزه کرد و اینک با ستاره پرستی و ستاره پرستان رودررو قرار گرفته است .
__________
🌺ارشاد و هدایت جامعه ، نیاز به بردباری و تحمل و انتخاب شیوه های حکیمانه دارد تا تبلیغ مؤ ثر واقع شود و دعوت حق ، مورد قبول قرار گیرد .
___________
🌺ابراهیم در برابر ستاره پرستان ، از روش همراهی و موافقت با آنان استفاده کرد و شبانگاه که ستاره پرستان در برابر ستاره زهره به نیایش پرداخته بودند ، او هم زبان به ستایش آن ستاره گشود و گفت : چه زیبا و نورانی ، چه با عظمت و جذاب ، آری این است خدای من .
___________
🌺بدین ترتیب دلهای قوم را بسوی خود متوجه و محبت آنها را به خود جلب نمود . اما ساعتی بعد که طبق نظام آفرینش ، آن ستاره غروب کرد ، ابراهیم چهره در هم گشود و با لحنی اندوهبار گفت : نه ، من خدائی را که غروب کند و دستخوش تحولات و دگرگونی ها باشد ، دوست ندارم .
___________
🌺با این جملات بذر شک و تردید را در دل ستاره پرستان افشاند و پیدایش شک ، اول قدم در راه رسیدن به ایمان است .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
___________
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399