@kodak_novjavan1399
#شعر_کودکانه
🌸شعر روزهای هفته
هفت تا پرنده با هم
تو لونه ای نشستن
مثل روزای هفته
هر یک به رنگی هستن
شنبه به رنگ پاییز همیشه زرد رنگه
یکشنبه رنگ سبزه مثل چمن قشنگه
دوشنبه نارنجیه رنگ همیشه خورشید
سه شنبه ها بنفشه گل بنفشه خندید
چارشنبه آبی رنگه به رنگ آب دریا
پنجشنبه ها نیلیه چون آسمون شبها
جمعه به رنگ قرمز رنگ گلای زیبا
بازی کنین بخونین شادی کنین بچه ها
@kodak_novjavan1399
⚖️⭐️⚖️⭐️⚖️⭐️⚖️
#هدیه_آسمونی🎁
#مولای_مهربان_ما_خودشون_رو_اینطور_معرفی_میکنند
✨أنا المیزان✨
✨من کسی هستم که محک و ترازوی سنجش اعمال خوب و بد بندگان هستم.✨
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود 🌎
توی یک شهر شلوغ
یکی دزدی کرده بود...😲
غلام که صورت سیاهی داشت، دزدی کرده بود. 😖
دستش رو بستند و اون رو پیش امیرالمومنین بردند.
امیرالمومنین ازش پرسیدند:
تو دزدی کردی⁉️
غلام هم با شرمندگی، گفت بله 😞
حضرت از کار زشت غلام ناراحت شده بودند.
حالا وقت تنبیه بود...
غلام تنبیه شد و رفت...
همینطور که میرفت، مردی که دشمن امام علی (علیه السلام) بود، او رو دید.
از او پرسید چی شده غلام⁉️ کی تو رو تنبیه کرده⁉️
غلام به امیرالمومنین فکر کرد؛😍
حضرت اون رو تنبیه کرده بودند چون دزدی کرده بود و این کاری بود که خدارو ناراحت می کرد.😔
اما غلام هنوز مولاش رو دوست داشت.♥️
پس لبخند روی لبش نشست و گفت:
سرور اوصیا، بهترین انسان، امیرمومنان،
کسی که مردم را هدایت میکند... همسر حضرت زهرا و پدر حسن و حسین (علیهمالسلام). او که قهرمان است و نادانان را تنبیه می کند.
کسی که به نیازمندها کمک می کند و خیلی شجاع است، حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام)💛
اون مرد که از شدت تعجب و عصبانیت، قرمز شده بود،😡 گفت: بسه دیگه❗️ اون تو رو تنبیه کرده و تو باز هم اینهمه دوستش داری و از خوبیهاش میگی⁉️
غلام سیاه که قلب سفیدی داشت،
گفت:
من حضرت علی رو با تمام وجودم دوست دارم. 💚
ایشون من رو تنبیه کرد چون من کار بدی کرده بودم و فرمان خداوند این بود که من تنبیه بشم.
اما کار چیزی از محبت من کم نمیکنه...💕
این خبر به گوش امیرالمومنین رسید.📝
حضرت به حسن و حسین (علیه السلام) گفتند برید و به عموی سیاهتون بگید تا پیش من بیاد.
وقتی غلام برگشت، بخاطر این محبت و عشق حقیقی که از مولا در دل غلام سیاه بود حضرت دو رکعت نماز خواندن و برایش دعا کردند.🤲
بعد از اون، تمام آثار تنبیه حضرت از بین رفت و غلام سیاه مثل قبل از دزدی و انجام کار بدش، پاک پاک شد...
غلام که خیلی خوشحال شده بود، خودش رو به پای امام انداخت و گفت: پدر و مادرم به فدای تو که علم همه ی پیامبران رو یکجا داری...♥️
⚖️بچهها جون، محبت مولامون مثل ترازو میمونه. هرچی بیشتر دوسشون داشته باشیم و به دستوراتشون عمل کنیم، محبت ایشون هم بیشتر شامل حال ما میشه.💛
با دوست داشتن حضرت مولا و عمل به دستوراتشون، کارهای خوب ما ارزش پیدا میکنه و کارهای بدمون قابل بخشش میشه.
چون حضرت مولا علی (علیهالسلام)، میزان و ترازویی برای سنجیدن اعمال ما هستند.⚖️
@kodak_novjavan1399
🌸 این ۲۳ مورد آداب و اعمال روز #عید_غدیر هست
🔰 اعمال فردی:
🌹روزهگرفتن 🌹غسلکردن
🌹عطرزدن 🌹برائت ازدشمنان
🌹نمازروزعید 🌹عبادتکردن
🌹دعا کردن 🌹عمل صالح
🌹صلوات فرستادن🌹حمد وشکر الهی
🔰 اعمال اجتماعی:
💐تبریک گفتن 💐توسعهزندگی
💐مصافحه(بافاصله) 💐عقد اخوت
💐زینت وآذین بندی 💐صدقه دادن
💐رفع حاجت مومنین 💐مهربانیکردن
💐افطاریدادن(ترجیحابیرون بر)
💐اطعام دادن(ترجیحابیرون بر)
💐جشن وشادی(ترجیحا باخانواده)
🌺 امیدوارم شما بیشترین سهم رو از این کارهای خوب داشته باشید
💐 عیدتون مبارک
#فقط_به_عشق_علی علیهالسلام
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عید غدیر مبارک
┄┅┅┄┅✶☝️🏻✶┅┄┅┅┄
@kodak_novjavan1399
#شعر
دویدم و دویدم
تا به نجف رسیدم،
امام علی رو دیدم
رفتم سلامش کردم
جانم رو به نامش کردم
گفتم زعشقت آقا
همیشه بی قرارم
تو شادی و غمهایم،
تو رو به یاد میارم
امام مهربونم!
دردو بلات به جونم
اجازه می دی بهم
تا که پیشت بمونم؟
دلم می خواد تو دنیا
کنم تورو زیارت
در آخرت هم آقا،
کنی زمن شفاعت
جز تو کسی ندارم،
مایه ی افتخارم
شکر می کنم خدا رو
که حب تو رو دارم
@kodak_novjavan1399
...:
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
سلام بر تو♥️
ای مولایی که بیرق #هدایت
به یمن وجود #تو برافراشته است
و سینه ات 💗
مالامال از #علم_الهی است ...
💕السَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ💕
#اللهـم_عجـل_لولیک_الفـرج🌸🍃
@kodak_novjavan1399
@kodak_novjavan1399
#شعر
کوچولو بچرخ میچرخم
دور علی میچرخم
قبله ی من همینه
امام اولینه
کوچولو بشین میشینم
عشق علیه دینم
دشمنی بادشمنات
حک شده رویه سینم
کوچولوپاشوپامیشم
فدای مولا میشم
نوکرعاشقای
حضرت زهرا میشم
کوچولو بایست می ایستم
بدون که تنهانیستم
دست علی یارمه
خودش نگه دارمه
@kodak_novjavan1399
#قصه_متن
قصه برای کودکان
ملکه گل ها
روزی روزگاری ، دختری مهربان در كنار باغ زیبا و پرگل زندگی می كرد ، كه به ملكه گل ها 👸 شهرت یافته بود .
چند سالی بود كه او هر صبح به گل ها سر می زد ، آن ها را نوازش می كرد و سپس به آبیاری آن ها مشغول می شد .
مدتی بعد ، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود . دلش برای گل ها تنگ شده بود و هر روز از غم دوری گل ها گریه می كرد .
گل ها🌺🌻🌹🌸 هم خیلی دلشان برای ملكه گل ها تنگ شده بود ، دیگر كسی نبود آن ها را نوازش كند یا برایشان آواز بخواند .
روزی از همان روزها ، كبوتر سفیدی 🕊 كنار پنجره اتاق ملكه گل ها🌺👰🌺 نشست . وقتی چشمش به ملكه افتاد فهمید ، دختر مهربانی كه كبوتر ها 🕊 از او حرف می زنند ، همین ملكه👰 است ، پس به سرعت به باغ رفت و به گل ها خبر داد كه ملكه سخت بیمار شده است .
گل ها 🌺🌻🌹🌷🌼🌸كه از شنیدن این خبر بسیار غمگین شده بودند ، به دنبال چاره ای می گشتند . یكی از آن ها گفت : « كاش می توانستیم به دیدن او برویم ولی می دانم كه این امكان ندارد ! »
كبوتر 🕊 گفت : « این كه كاری ندارد ، من می توانم هر روز یكی از شما را با نوكم بچینم و پیش او ببرم . »
گل ها🌺🌻🌹🌷🌼🌸 با شنیدن این پیشنهاد كبوتر 🕊خوشحال شدند و از همان روز به بعد ، كبوتر ، هر روز یكی از آن ها را به نوك می گرفت و برای ملكه می برد و او با دیدن و بوییدن گل ها ، حالش بهتر می شد.
یك شب ، كه ملكه در خواب بود ، ناگهان با شنیدن صدای گریه ای از خواب بیدار شد .
دستش را به دیوار گرفت و آرام و آهسته به سمت باغ رفت ، وقتی داخل باغ شد فهمید كه صدای گریه مربوط به كیست ، این صدای گریه غنچه های كوچولوی باغ بود .
آن ها نتوانسته بودند پیش ملكه 👰بروند ، چون اگر از ساقه جدا می شدند نمی توانستند بشكفند ، در ضمن با رفتن گل ها ، آن ها احساس تنهایی می كردند .
ملكه👰 مدتی آن ها را نوازش كرد و گریه آن ها را آرام كرد و سپس به آن ها قول داد كه هر چه زودتر گل ها 🌹🌸🌹را به باغ برگرداند .
صبح فردا ، گل ها را به دست گرفت و خیلی آهسته و آرام قدم برداشت و به طرف باغ رفت ، وقتی كه وارد باغ شد ، نسیم خنک صبحگاهی صورتش را نوازش داد و حال بهتر پیدا كرد ، سپس شروع كرد به كاشتن گل ها در خاك .
با این كار حالش كم كم بهتر می شد ، تا اینكه بعد از چند روز توانست راه برود و حتی برای گل ها آواز بخواند .
👰 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹👰
گل ها و غنچه ها از اینكه باز هم كنار هم از دیدار ملكه و مهربانی های او ، لذت می بردند خوشحال بودند و همگی به هم قول دادند كه سال های سال در كنار هم ، همچون گذشته مهربان و دوست باقی بمانند و در هیچ حالی ، همدیگر را فراموش نكنند و تنها نگذارند.
🍁🍂🍃🌸🍃🍁🍂
@kodak_novjavan1399
💠 اطاعت و تبعيّت
🔸 تفسیر آیه 3 سوره اعراف:
🍃 از این آیه استفاده میشود که انسان بر سر دو راهی است، یا پذیرش ولایت و رهبری خداوند، و یا داخل شدن در (ولایت) دیگران،
🍃 اگر مسیر اول را قبول کند، (ولیّ) او تنها خداست، اما اگر تحت ولایت دیگران قرار گیرد، هر روز باید بار کسی را بر دوش گیرد و ارباب تازهای انتخاب کند.
🍃حضرت على عليه السلام فرمود:رستگارى بزرگ در پيروى از قرآن است و ترك آن، خطا و گمراهى آشكار مىباشد.
🔸پیام آیه:
1- پيروى از آيات الهى، سبب رشد و تربيت بشر است.
2- لازمهى ربوبيّت و تربيت الهى، نزول دستورات و راهنمايىها و تذكّرات.
3- نتيجهى پيروى از وحى، قرار گرفتن تحت ولايت الهى است و ترك آن، قرار گرفتن تحت ولايت ديگران است.
4- اطاعت و پيروى از ديگران، در حقيقت پذيرش ولايت آنهاست.
@kodak_novjavan1399
📝 دعا و درخواست نجات از خداوند را در روز عید غدیر فراموش نکنیم.
📝 عید غدیر از آن روزهای خاص خدایی است. دعا و اصرار بر دعا و خشوع و خضوع و تضرع در دعا را فراموش نکنیم.
📝 از خداوند بخواهیم که این سختیها و مشقتها را پایان دهد و بر ما در این روزگار سخت رحم کند.
📝 از او بخواهیم باقیمانده غیبت را بر ما ببخشد و از آن درگذرد؛ همانگونه که از باقیمانده غیبت حضرت موسی (ع) درگذشت و بنیاسرائیل را زودتر از موعد مقدر شده، با ظهور آن پیامبر نجات داد.
📝 از خدا بخواهیم در این دوران غیبت، فقر و سختی و گرفتاری را از شیعیان برطرف کند؛ کارشان را اصلاح کند؛ تنگدستی و بیماری را از آنها دور کند و دینشان را حفظ نماید.
📝 روز غدیر را بر دعای فراوان، غنیمت شماریم و از خدا بخواهیم باران رحمتش را بر ما ارزانی دارد و زمینهای خشک را آباد و جانهای خسته را روحی دوباره بخشد.
📝 روز غدیر را غنیمت شماریم بر دعا و اصرار بر دعا... دعای خاضعانه... همراه با تضرع و از روی تسلیم و ابراز تواضع در برابر حق متعال...
☀️ به ما بپیوندید 👇
@kodak_novjavan1399
✍حل يك معادله ریاضی توسط امیر المومنین علی(ع)
گویند شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد:
من 17 شتر و 3 فرزند دارم شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف آنها را و فرزند دومم یک سوم آنها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند.
وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟
و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در جزیرة العرب می تواند به آنها کمک کند؛ بنابراین آنها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند
حضرت علی ((ع))فرمود: رضایت می دهید که من شترم را به شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم.
گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد، به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود شش شتر داد و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود دو شتر داد و در آخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود.
یعنی چی شد؟هر کس به سهم خودش رسید و شتر حضرت دوباره به خودش،جل الخالق
@kodak_novjavan1399