eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 « امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: یک بار از من چیزی نخواست... » 🎬 👤 استاد @kodak_novjavan1399 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📚 ❣️ در میان یاران پیامبراکرم صل الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت ، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: «به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: «ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟» – نه! – حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟ – اختیار با شماست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!» جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد. زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟! جوان پاسخ داد: «ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!» ❣️زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است. @kodak_novjavan1399
🔔 💠 از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟ 👈 گفت : 👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی! 👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی! 👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری! 👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی! 👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی! 👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود! 👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
✨﷽✨ ✅با نیت کار کن ✍حاج آقا دولابی (ره): با نیت کار کن. خانواده ات هر چند نفر که هستند، به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن.چند وقت که این کار را ادامه دادی، ببین چه می‌شود. با نیت کار کن. مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز می‌شویی. سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می‌کنی، سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن. خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که می‌شویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر می‌کند و راه سیرت باز می‌شود. 📚مصباح الهدی، ص ۲۱۴ @kodak_novjavan1399
💐 🤔 چرا خدا به ستمگران و گنهکاران مهلت می‏دهد⁉️ ✅ حاج آقا قرائتی: 🔹 سازمان آب و برق، به تمام منازل آب و برق می‏رساند، این صاحبان منازلند که می‏توانند از این آب و برق استفاده صحیح کنند یا نادرست. 🔹 خداوند انسان را آزاد و مختار آفرید و همه گونه امکان رشد را در اختیار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهی راه بدی را انتخاب کرد، مقصر خود اوست. 🔹 اما چرا خداوند جلوی چنین انسان‏هایی را نمی‏گیرد، زیرا: اگر همین که انسان بنای ناسزا و دروغ گفتن داشت، خداوند او را لال کند و همین که بنای سیلی زدن به مظلوم داشت، دست او فلج شود، همین که بنای نگاه بد داشت چشمش کور شود و... آیا این انسان که از روی ناچاری خلاف نکرده، قابل ستایش است؟ 🔹 ارزش انسان زمانی است که با اختیار خودش، آزادانه و آگاهانه کاری را انجام دهد و یا از خلافی دست بردارد. اگر دست انسانی را با طناب بستند و از جیب او پول در آوردند و خرج کردند، نمی‏توان گفت آن دست بسته،مرد سخاوتمندی است و اگر مرد نابینایی، به نامحرم نگاه نکرد، نمی‏گویند چه انسان پاکی. 🔹 آری، خداوند می‏خواهد انسان‏ها آزاد باشند تا خود راه خیر و خوبی یا راه شر و بدی را انتخاب نمایند و عمل کنند. @kodak_novjavan1399
🌷 پاسخنامه معماها 🌷 🕋 ۱. حضرت نرگس علیهاالسلام 🕋 ۲. حضرت ادریس نبی 🕋 ۳. حضرت موسی علیه السلام 🕋 ۴. ذوالفقار 🕋 ۵. خیبر @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت بیست و چهارم 🌸 🌟 به سیاره ساجیون رسیدیم 🌟 وضع آنجا و زندانیان را که دیدم 🌟 هم ترسیدم هم خیلی تأسف خوردم 🌟 به ذهنم رسید 🌟 که در این سیاره بمانم ، 🌟 و تبلیغ و کار فرهنگی بکنم . 🌟 با رئیس تبعیدگاه صحبت کردم . 🌟 اما موافقت نکردند و گفتند : 👽 خیلی خطرناک است 👽 شما پیش آنان دوام نمی آورید 👽 همه آن زندانیان ، وحشی هستند 👽 یک روز هم طاقت نمی آورید . 🌟 من هم لبخندی زدم و گفتم : 🌹 نهایتش می میرم ، مگه نه ؟! 👽 گفت : بله ! آن هم به بدترین شکل 🌹 گفتم : اشکالی ندارد 🌹 من اگر در راه اصلاح آنها بمیرم ، 🌹 شهید مرده ام . 👽 با تعجب گفتند : شهید یعنی چی ؟! 🌹 گفتم : بگذارید بعداً توضیح بدهم . 🌟 به سختی ، 🌟 اجازه داخل شدن به تبعیدگاه را گرفتم . 🌟 با بلندگوهای خاصی که داشتند ، 🌟 به زندانیان گفتند : که من ، 🌟 نماینده کهکشان هستم . 🌟 و برای بازرسی آمدم . 🌟 و اگر آسیبی ببینم ؛ 🌟 همه بازداشتگاه تنبیه می شوند . 🌟 بعد از اخطار مسئولین ، 🌟 آرام وارد بازداشتگاه شدم . 🌟 درون تبعیدگاه ، 🌟 وضعیت وحشتناکی حاکم بود . 🌟 نه نظافتی ، نه احترامی ، نه قانونی ، 🌟 نه محبتی ، نه گذشتی ، نه بخششی ، 🌟 نه اخلاقی ، نه منطقی و... 🌟 انگار در یک جهنم واقعی قرار گرفتم 🌟 همیشه در حال دعوا و مبارزه بودند 🌟 در هر سوله ای ، 🌟 یک نفر فرمانروایی می کرد . 🌟 و بقیه حرفش را گوش می کردند . 🌟 فرمانرواهای سوله ها ، دنبال شر بودند . 🌟 به هر بهانه ای ، 🌟 به سوله های دیگر حمله می کردند 🌟 و به هر که ضعیت تر بود ، زور می گفتند . 🌟 تصمیم گرفتم تبلیغم را ، 🌟 از اولین سوله شروع کنم . 🌟 می خواستم وارد سوله اول شوم . 🌟 که یک فضایی سبز رنگ ، مرا صدا زد . 🌟 موجودی بود با دو چشم افقی ، 🌟 یک چشم او ، بالا و روی پیشانی قرار داشت 🌟 و چشم دیگرش ، زیر چشم اولی قرار داشت 🌟 چشم های ما جن ها و آدمها ، عمودی هستند 🌟 اما چشم های این یارو ، 🌟 بر خلاف چشمهای ما ، افقی بودند . 🌟 منتظرش ایستادم تا به من برسد 🌟 او با چند نفری که پشت سرش حرکت می کردند 🌟 با عصبانیت و چهره ای وحشیانه ، 🌟 به طرف من آمدند . 🌟 اما من با آرامش ، لبخندی زدم 🌟 و به طرفش رفتم . 🌟 دستم را دراز کردم که سلام بکنم 🌟 اما او دستش را ، 🌟 روی گردنم گذاشت و فشار داد . 🌟 من داشتم خفه می شدم ؛ 🌟 اما باز لبخند زدم و گفتم : 🌷 ما همه برادریم ، 🌷 نباید با هم دعوا کنیم . 🌟 گردنم را محکم فشار داد و گفت : 👽 اینجا من فرمانروای تو هستم 👽 مشکلی داری ؟! 😠☠ 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
حکم باز کردن سر کتاب به این صورت که تفأل به کتابی بزنند برای پیش بینی آینده چیست ؟ @kodak_novjavan1399
📚 داستانی کودکانه در مورد حضرت زهرا 🌹 یه روزی روزگاری ، پیامبر خوب ما 🌹 درون مسجد بود و ، نشسته بود با یارا 🌹 رسید یه مردی از راه ، لباس او پاره بود 🌹 گرسنه بود و تشنه ، او خیلی بیچاره بود 🌹 پیامبر او را که دید ، دلش به حال او سوخت 🌹 نگاهش را به سمته ، خانه ی دخترش دوخت 🌹 فکری به حال او کرد ، گفتش که ای بینوا 🌹 برای رفع نیاز ، برو خانه ی زهرا 🌹 دخترِمن بخشنده است ، او خیلی مهربونه 🌹 نمیذاره فقیری ، دستِ خالی بمونه 🌹 او به همراه بلال ، رفتند منزل ایشان 🌹 گفتا که ای فاطمه ، هم فقیرم هم مهمان 🌹 حضرت رفتن به خانه ، اما نداشتند چیزی 🌹 فقط داشتند یه دونه ، گردنبند عزیزی 🌹 گردنبند زیبا رو ، بخشید ایشون به آن مرد 🌹 آن فقیر از این بخشش ، خوشحالی و شادی کرد 🌹 مرد فقیر با شادی ، برگشت پیش پیامبر 🌹 گفت به رسول خدا ، ای مرد شادی آور 🌹 حضرت زهرا بخشید ، این گردنبند رو به من 🌹 تا که اونو بفروشم ، حل بشه مشکل من 🌹 اما امامِ علی ، یاره پیامبره ما 🌹 خرید گردنبند و از ، همان مرد بینوا 🌹 بعد هم او را هدیه کرد ، به حضرت محمد 🌹 لبخندی خوب و زیبا ، بر لب ایشان آمد 🌹 هدیه دادند دوباره ، آن گردنبند زیبا 🌹 به ‌دخترش فاطمه ، آن دختره با صفا 🔮 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🏴چرا مردم مدینه فاطمه(س) را یاری نکردند؟ ✍ یکی از زشت‌ترین انواع ترس‌ها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطه‌گران به‌کار می‌گیرند. ➖ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امام‌حسین(ع) را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکه‌تکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکه‌تکه می‌کند؟ ➖ وقتی امام‌حسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک می‌کرد، کشته می‌شد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک می‌کرد، کشته نمی‌شد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند. ➖ در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانت‌کارانه بود. ➖ یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچ‌کسی به ایشان کمک نمی‌کرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند! 📚استاد پناهیان @kodak_novjavan1399
سکوت امیرالمومنین - @Maddahionlin.mp3
6.59M
🏴 ♨️چرا امیرالمومنین علی(ع) صبر کرد و حضرت زهرا(س) به دفاع از دین پرداخت؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام @kodak_novjavan1399
🌸 آیت الله وحید خراسانی : 🌷هر روز، یک سوره بخوانید و به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هدیه کنید. 💐 ان شاءالله با این خدمت ، دم جان دادن و شب اول قبر،با فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هستید. @kodak_novjavan1399
🥀 🌿ما از قدیم دربدر ❣️پرچم بہ دسٺ پشٺ در فاطمیہ‌ایم 🌿تا روز حشر سینہ زن ❣️مثل حسین خون جگر فاطمیہ‌ایم 💔 🥀 💔 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅برای رفع گرفتاری‌ها به زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام ملتزم شوید! ✍ آیت‌الله بهجت(ره): شخصی می‌گفت در خواب به من گفتند به مردم بگو: برای رفع گرفتاری‌ها و نگرانی‌ها به زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام ملتزم شوند. بنده تعبیر این خواب را نفهمیدم، مگر اینکه گفته شود: حضرت زهرا علیهاالسلام برای مردمِ همین امروز کشته شده است. بنابراین، از کسی که آن روز، [روزی که بر حضرت زهرا علیهاالسلام ظلم و ستم روا داشتند.] را نمی‌خواست و بدان راضی نبود، رفع بلا می‌شود. زیرا زیارت آن حضرت کاشف است از تولی و اینکه در آن روز نبوده است تا تولای خودش را اظهار کند، [لذا] امروز به همان اعتقاد به توسل و دعا و زیارت مشغول است؛ لذا از مشمولیت بلا خارج خواهد شد. 📚 در محضر بهجت ، ج٢، ص٢٢٩ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌷🌸تلاوت زیبای سوره کوثر 🍀🍀🍀با صوت دلنشین استاد عبدالباسط در این حال و هوای فاطمیه تقدیم به سرور زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (س)🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 شادی روح این بانوی بی نشان این تلاوت را با دوستانت به اشتراک بگذار ♣️♣️ @kodak_novjavan1399 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✨﷽✨ ✍هنگام نداری آبروی شوهر را نریز ✸ دو سه روز غذا در خانهٔ حضرت زهرا سلام الله علیها نبود. حضرت زهرا (س) به امیرالمومنین علیه السلام هیچ نگفت، تذکر نداد. یک روز حضرت امیر علیه السلام مشاهده کرد که رنگ و روی حسنین علیهم السلام پریده، رنگ صورت آنها نیست. معلوم شد که سه روز است غذا در خانه نبوده، حضرت امیرالمومنین علیه السلام به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «چرا به من نگفتی تا برای بچه ها یک چیزی تهیه کنم.» ✸ حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کردند: پدرم در شب عروسی به من سفارش کردند که از شوهرت چیزی تقاضا نکن. شاید نداشته باشد و از تو خجالت بکشد. من به وصیت پدرم عمل کردم. ✸ چقدر خوب است که پدرها شب عروسی به دخترشان این مطالب رو بگویند. تذکر بدهند که اگر شوهرت وضع مالی‌اش خوب نبود، به کسی نگو. آبروی شوهرت را نریز. صبرکن. ✸ بعضی مادرزن ها هم عالی هستند. شنیدم زنی عصبانی شد واز خانه شوهرش قهر کرد و به خانه پدر آمد. مادر او را راه نداد و گفت: «برو زندگی کن! برو زندگی کن!» رفت و زندگی کردند عالی، باهم خوب هم شدند. 📚منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۴۴ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره) ↶ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا