#داستانک_معنوی
#داستان حضرت ابراهیم
رحلت آرام و شاد ابراهيم عليه السلام
روزى عزرائيل نزد ابراهيم آمد تا جان او را قبض كند، ابراهيم مرگ را دوست نداشت، عزرائيل متوجه شد و عرض كرد: ابراهيم، مرگ را ناخوش دارد.
خداوند به عزرائيل وحى كرد: ابراهيم را آزاد بگذار چرا كه او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت كند.
مدتها از اين ماجرا گذشت، تا روزى ابراهيم پيرمرد بسيار فرتوتى را ديد كه آن چه مىخورد، نيروى هضم ندارد و آن غذا از دهان او بيرون مى آيد، ديدن اين منظره سخت و رنج آور، موجب شد كه ابراهيم ادامه زندگى را تلخ بداند، و به مرگ علاقمند شود، در همين وقت، به خانه خود بازگشت، ناگاه يك شخص بسيار نورانى را كه تا آن روز چنان شخص زيبايى را نديده بود، مشاهده كرد، پرسيد:
تو كيستى؟
او گفت: من فرشته مرگ (عزرائيل) هستم.
ابراهيم گفت: سبحان الله! چه كسى است كه از نزديك شدن به تو و ديدار تو بى علاقه باشد، با اين كه داراى چنين جمالى دل آرا هستى.
عزرائيل گفت: اى خليل خدا! هر گاه خداوند خير و سعادت كسى را بخواهد مرا با اين صورت نزد او مىفرستد، و اگر شر و بدبختى او را بخواهد، مرا در چهره ديگر نزد او بفرستد. آن گاه روح ابراهيم را قبض كرد.
به اين ترتيب ابراهيم در سن 175 سالگى با كمال دلخوشى و شادابى، به سراى آخرت شتافت.
در روايت ديگر از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده فرمود: هنگامى كه خداوند خواست ابراهيم را قبض روح كند، عزرائيل را نزد او فرستاد، عزرائيل نزد ابراهيم آمد و سلام كرد، ابراهيم جواب سلام او را داد و پرسيد:
آيا براى قبض روح آمده اى يا براى احوالپرسى؟
عزرائيل: براى قبض روح آمده ام.
ابراهيم: آيا دوستى را ديدهاى كه دوستش را بميراند؟
عزرائيل بازگشت و به خدا عرض كرد: ابراهيم چنين ميگويد، خداوند به اون وحى نمود به ابراهيم بگو:
آيا دوستى را ديده اى كه از ديدار دوستش بى علاقه باشد، همانا دوست، به ديدار علاقمند است.
ابراهيم به لقاى خدا، اشتياق يافت و با شور و شوق، دعوت حق را پذيرفت و در سن 175 سالگى به لقاء الله پيوست.
سند قرآنی این داستان
وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً1وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً
) سوگند به فرشتگانی که جان کافران را به شدت ( از کالبدشان ) بیرون می کشند.
2) و به فرشتگانی که ارواح مؤمنان را به نرمی و آرامی بیرون آرند و به ستارگانی که از مشرق به آرامی بیرون آیند ( و به سوی مغرب روند ) .
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
🌷 معمای مذهبی 🌷
🕋 ۱. پیامبر بت شکن ؟!
🕋 ۲. فرستاده از جانب خدا ؟!
🕋 ۳. شتر قرآنی ؟!
🕋 ۴. سفر فضایی پیامبر اکرم ؟!
🕋 ۵. امام ششم ما ؟!
👈 باهوشا بسم الله
@kodak_novjavan1399
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ از چه زمانی به فکر تربیت فرزندانمان باشیم؟
🎤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
🎥 #کلیپ_تصویری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
✍گریه های بافضیلت:
🌷۱.گریه ازترس خدا:
و اما البکائون من خشیتی،فانی افتش الناس ولا افتشهم........وسائل،ج ۱۵،ص۲۲۸
آنان که ازترس غضب من میگریند،
روز قیامت تفتیش نمیشوند
🌷۲.گریه به خاطر گناهان:
و طول البکاء علی خطیئته
گریه زیاد بخاطرگناهان،نجات دهنده است.
امام سجاد ع......ــ.تحف العقول۲۰۴
🌷۳.گریه به خاطر مصیبت اهل بیت ع
که باعث آمرزش وگریان نبودن درقیامت است........ بحار ج۴۴،ص۲۷۸
🌷4.گریه برای کرنش دربرابرعظمت خدا،نشانه هدایت شدن است.
وممن هدینا واجتبینااذاتتلی علیهم آیات الرحمن خرّواسُجَّداًوبُکِیّا....... 58مریم
🌷5.وتضحکون ولاتبکون وانتم سامدون.......... 60نجم
میخندید وگریه نمیکنید،درحالیکه غافلید
گریه ی عبادت،باعث نشاط است نه افسردگی
✅ @kodak_novjavan1399
755.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ جایگاه زن در اسلام
#بانوی_بی_نشان
🆔 @kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا " 🌸
🌸 قسمت بیست و ششم 🌸
🌟 با لبخند و خوش رویی ،
🌟 به زندانیان سوله اولی سلام کردم .
🌟 و احوالشان را پرسیدم .
🌟 به هر بهانه ای که شده ،
🌟 صحبت را با آنها باز می کردم .
🌟 و گاهی شوخی می کردم .
🌟 و به زور هم که شده ، آنها را می خنداندم .
🌟 فرمانروای سوله خواب بود .
🌟 که از شنیدن صدای خنده ما ، بیدار شد .
🌟 با نوچه هاش ، به طرف ما آمدند
🌟 با لبخند از جا برخاستم و سلام کردم
🌟 اما او با ناراحتی و عصبانیت ،
🌟 به من نگاه می کرد .
👽 گفت : با اجازه کی آمدی سوله من ؟!
🌷 گفتم : با اجازه مسئول تبعیدگاه
👽 گفت : مسئول و فرمانروای اینجا منم
👽 و تو بدون اجازه من ،
👽 حق نفس کشیدن هم نداری .
👽 می فهمی ؟!
🌷 گفتم :
🌷 راستش را بخواهی ، مسئول و فرمانروای من
🌷 و ارباب و حاکم و رهبر و امام من ،
🌷 یکی دیگه است ، نه تو .
🌷 کسی است که از تو بهتر ، زیباتر ، دلرباتر ،
🌷 مهربانتر ، با اخلاق تر و شجاعتر است .
🌷 و او را با هیچ چیزی عوض نمی کنم .
👽 گفت : من ، فروانروای این سوله ،
👽 تو و اربابت را ، به مبارزه دعوت می کنم .
🌷 گفتم : شرمنده نمی توانم قبول کنم
🌷 من أهل دعوا و دشمنی نیستم
👽 گفت : تو اختیاری نداری .
👽 یا قبول می کنی
👽 یا جنازه ات از اینجا بیرون می رود .
🌟 زندانی ها ، یک صدا می گفتند :
👽 قبول کن ، قبول کن ...
🌟 نگاهی به چپ و راستم کردم .
🌟 نگاهی به زندانی ها کردم .
🌟 سپس نگاهی به فرمانروای سوله کردم و گفتم :
🌷 حالا که اینقدر اصرار دارید ؛
🌷 باشه قبوله !
🌷 به شرط اینکه ، در بیرون سوله ،
🌷 و در فضای باز ، مبارزه کنیم .
🌟 ماجرای مبارزه من با این یارو ،
🌟 زود بین همه سوله ها پخش شد .
🌟 همه برای تماشای مبارزه ما ،
🌟 از سوله هاشون بیرون آمدند .
🌟 روی یک سکو قرار گرفتیم .
🌟 دور تا دور ما ، زندانی ها جمع شدند .
🌟 با اشاره یک نفر ، مبارزه آغاز شد .
🌟 بیشتر تماشاگران ،
🌟 رقیبم را تشویق می کردند
🌟 و یکصدا می گفتند : ساینا ، ساینا ، ساینا...
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی
🇮🇷 قسمت ششم : آهنگری کار نیست
🔮 @kodak_novjavan1399
📢 مراقب باشیم که خدا با هیچ فرد یا امتی، تعارف و پسرخالگی ندارد!
❌ در صورت انحراف و ناسپاسی، کنارمان میزند.
🌸👇باهم ببینیم:
🌴 آیات 40 تا 42 سوره معارج 🌴
🕋 إِنَّا لَقادِرُونَ
🕋 عَلى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ
🕋 فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
⚡️ما تواناييم
⚡️بر اين كه بهتر از آنان را به جاى ايشان بياوريم
⚡️پس آنان را به حال خود واگذار، ياوه بگويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شدهاند، ملاقات كنند.
🔹 خداوند با دلسوزی تمام، تا آخرین حد ممکن، امکانات هدایت و بیداری ما را فراهم می نماید!
🔹 ولی اگر خودمان لیاقت نداشتیم و امیدش را ناامید کردیم، رهایمان میکند بحال خودمان در میان رفاه و آسایش
🔹 تا مثل چارپایان، بخوریم و بخوابیم تاااااا.... قیامت که برق از سرمان پریده و بیدار شویم!
🔔 ولی چه دیر!
@kodak_novjavan1399
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسْـمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمٖ
#گیف 🎬
༺🦋 @kodak_novjavan1399