eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 شعر اصول دین 🌷 🕋 آی بچه جون یه بازی 🕋 بازیه خونه سازی 🕋 پنج تا ستون محکم 🕋 باید بسازیم با هم 🕋 اول ستون توحید 🕋 تابیده مثل خورشید 🕋 عدل دومین ستونه 🕋 برای ساخت خونه 🕋 بازی نداره قوت 🕋 سوم بزار نبوت 🕋 چهارمی امامت 🕋 به خونه داده قامت 🕋 پنجم معاد بنا کن 🕋 زود دستاتو بالا کن 🕋 با شادی و با خنده 🕋 بگو شدم برنده 🕋 پنج تا ستون همین بود 🕋 اینا اصول دین بود @kodak_novjavan1399
☀️ 💠 امام صادق علیه‌السلام: به دیدار هم بروید و برای هم حدیث بخوانید همانا با حدیث قلبهای زنگار گرفته جلا میابد و با حدیث امر ما زنده می‌شود.پس خداوند رحمت کند کسی رد که امر مارا زنده کند 📙 بحارالانوار، ج۱، ص۲۰۲ @kodak_novjavan1399
💌 🌹‌شهـــیده نسرین افضل: خداوندا، مصممان نما، به دنبال هر شهیدی بتوانیم پیام رسان خونش باشیم. @kodak_novjavan1399
❤️ ✅ شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی): طریقت حقیر بر این سه پایه استوار است 👇 1⃣ غذای حلال 2⃣ توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز 3⃣ بیداری قبل از اذان صبح @kodak_novjavan1399
✨﷽✨ 💔قلب هایمان به ده دلیل مرده است! اول : خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم. دوم : گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم. سوم : قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم. چهارم : نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم. پنجم : گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم. ششم : گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم. هفتم : گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم. هشتم : دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم. نهم : به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم دهم : مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم. ‎‌‌‌‎‌ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 حیله‌های بسیار عجیب شیطان 😈 🎥 👤 آیت الله مجتهدی(ره) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت هجدهم 🇮🇷 جبرئیل گفت : ☀️ مگر در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، ☀️ چه خبر است ؟ 🇮🇷 یکی دیگر از علما گفت : 🌹 ماجرایش ، طولانی است 🌹 ولی برایتان خلاصه اش می کنم 🌹 پدر ایشان ، مرحوم سید محمود مرعشی ، 🌹 در نجف اشرف زندگی می کرد ، 🌹 بسیار علاقمند بود که به هر طریقی ، 🌹 قبر شریف حضرت زهرا را پیدا کند ؛ 🌹 سپس برای رسیدن به این آرزو ، چله گرفت 🌹 چهل روز ، فقط به عبادت و معنویت ، گذراند 🌹 تا اینکه سراسر وجودش ، پر از نور خدا شد . 🌹 شب چهلم ، بعد از توسل فراوان ، 🌹 به محل خوابش رفت . 🌹 در عالَم خواب ، 🌹 به محضر امام صادق علیه السلام ، رسید . 🌹 امام به او فرمود : 🌟 عَلَیکَ بِکَریمَۀ اَهلِ البَیت ِ؛ 🌟 یعنی به کریمه ی اهل بیت متوسل شو . 🌟 یعنی قبر حضرت معصومه در قم را ، 🌟 زیارت کن . 🌟 به خاطر مصالحی ، خداوند اراده نموده 🌟 که قبر حضرت زهرا برای همیشه مخفی باشد 🌟 از این رو ، قبر حضرت معصومه را ، 🌟 تجلّی گاه قبر شریف حضرت زهرا ، 🌟 قرار داده است . 🌹 مرحوم سید محمود ، 🌹 وقتی که از خواب برخاست ، 🌹 تصمیم گرفت 🌹 که برای زیارت حضرت معصومه ، 🌹 به قم مهاجرت کند . 🌹 او بی درنگ ، با همه ی اعضای خانواده اش ، 🌹 از نجف اشرف ، عازم قم شد 🌹 و تا زمانی که آنجا بود ، 🌹 همیشه به زیارت حضرت معصومه می رفت 🌹 آن مرحوم ، سرانجام به نجف بازگشت 🌹 و فرزندش سید شهاب الدین مرعشی نجفی ، 🌹 به قم آمد ؛ 🌹 و در همسایگی حرم مطهر حضرت معصومه ، 🌹 خانه گرفت ؛ 🌹 ایشان هر روز صبح ، قبل از اذان صبح ، 🌹 به زیارت حضرت معصومه می رفتند 🌹 و حتی گاهی اوقات پشت در می ماندند ، 🌹 تا درِ حرم باز شود . 🌹 تا اینکه پس از ۶۶ سال درس و بحث 🌹 و آن خدمات علمی و سیاسی فراوان ، 🌹 در سن ۹۶ سالگی از دنیا رفت . 🌹 خود آیت الله مرعشی نجفی می فرمود : 🌟 شصت سال است که هر روز ، 🌟 من از نخستین زائران حضرت معصومه هستم 🌹 و این یعنی اینکه ، اگر قطعه ای در کار باشد 🌹 ایشان بهتر می دانند که آن کجاست . 🇮🇷 زیر معبد سلیمان نیز ، 🇮🇷 درگیری سختی بین نظامیان آمریکا ، 🇮🇷 و عنکبوت های کوچک ، در گرفت . 🇮🇷 عنکبوت های کوچک ، 🇮🇷 بی وقفه از دهان عنکبوت بزرگ ، 🇮🇷 خارج می شدند 🇮🇷 نظامیان هم ، همهٔ امکانات خود را ، 🇮🇷 برای غلبه بر آنان ، به کار بردند . 🇮🇷 از انواع بمب و دودزا و شوک برقی ، 🇮🇷 استفاده کردند ، اما باز فایده ای نداشت 🇮🇷 چون بر عنکبوت بزرگ ، اثری نداشت 🇮🇷 و عنکبوت های کوچک هم تمام نمی شدند 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
⚠️ اگر دو روز برای زندگی کردن فرصت داشتی! روز اول ادب بیاموز و روز دوم باادب زندگی کن @kodak_novjavan1399
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت نوزدهم 🇮🇷 بی وقفه از دهان عنکبوت بزرگ ، 🇮🇷 عنکبوت های کوچک ، خارج می شدند . 🇮🇷 خناس ، تصمیم گرفت 🇮🇷 که از چشم های لیزری خود استفاده کند 🇮🇷 آرام چشم بند خود را باز کرد 🇮🇷 و با لیزری که از چشماش بیرون می زد ، 🇮🇷 پای عنکبوت بزرگ را قطع کرد . 🇮🇷 عنکبوت بزرگ هم ، 🇮🇷 با پرتاب آتش بر سر خناس ، 🇮🇷 او را تبدیل به خاکستر نمود . 🇮🇷 خناس ، دوباره خود را جمع و جور کرد ، 🇮🇷 آرام سر خود را بلند کرد 🇮🇷 و این بار ، شکم عنکبوت را نشانه گرفت 🇮🇷 بعد از چند لحظه ، عنکبوت بزرگ ، منفجر شد 🇮🇷 سپس چشم بند خود را بست 🇮🇷 و به طرف سنگها رفت . 🇮🇷 نظامیان همچنان ، 🇮🇷 با عنکبوت های کوچک درگیر بودند . 🇮🇷 خناس ، دست خود را برای گرفتن سنگها ، 🇮🇷 به سمت حباب دراز کرد 🇮🇷 ناگهان صاعقه ای از آسمان ، 🇮🇷 به حباب اصابت کرد ؛ 🇮🇷 و خناس را از آن دور نمود . 🇮🇷 حباب ، غیرقابل نفوذ و برق دار بود 🇮🇷 هیچ دستی نمی تواند داخل حباب شود 🇮🇷 چندتا از فرماندهان نظامی نیز ، 🇮🇷 می خواستند دست خود را داخل حباب کنند 🇮🇷 که حباب جرقه ای زد 🇮🇷 و آنان را به چند متر عقب تر ، پرتاب کرد 🇮🇷 خناس ، انگشتر بی نگین را در آورد 🇮🇷 و در انگشت خود قرار داد 🇮🇷 و آرام دستش را به سمت حباب دراز کرد 🇮🇷 ابتدا ، سر انگشتانش را جلو برد ، 🇮🇷 و آرام آنها را داخل حباب کرد ، 🇮🇷 وقتی دید ، دیگر جرقه نمی زند 🇮🇷 سپس همه دستش را ، داخل برد . 🇮🇷 ناگهان حباب نورانی شد ، 🇮🇷 حباب ، دست خناس را گرفت و فشرد 🇮🇷 و آرام شروع به چرخیدن کرد . 🇮🇷 چرخش آن زیادتر شد 🇮🇷 و سپس کوچک و محو شد 🇮🇷 و دست خناس هم رها شد . 🇮🇷 خناس ، نگاهی به انگشتر انداخت 🇮🇷 و لبخندی شیطنت آمیز ، 🇮🇷 بر چهره او نمایان شد . 🇮🇷 خناس ، تا لحظاتی مات و مبهوت ، 🇮🇷 به انگشتر نگاه می کرد 🇮🇷 سنگها را مشاهده کرد ، 🇮🇷 که در انگشتر قرار گرفته بودند 🇮🇷 سپس با سرعت ، به سمت معبد سلیمان رفت 🇮🇷 کف معبد را شطرنجی کردند 🇮🇷 و دو ستون برای دروازه شیاطین ، 🇮🇷 درست کردند . 🇮🇷 خناس ، در حاشیه صفحه شطرنج ، ایستاد 🇮🇷 کتاب حضرت سلیمان را در آورد 🇮🇷 و از درون آن ، ذکری خواند . 🇮🇷 ناگهان دودی سیاه و خاکستری ، 🇮🇷 از وسط صفحه شطرنج ، بیرون آمد 🇮🇷 بعد از آن ، شیاطین و ارواح سرگردان ، 🇮🇷 یکی یکی از آنجا ، خارج شدند . 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴عیب جویی نکنید ✍حضرت پیامبر خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله وسلم فرمودند :لغزش های مسلمانان را نجویید، که هر کس لغزش های برادرش را پی جوید‌ خداوند متعال لغزش های او را پیگیری می‏ کند و هر که را که خداوند سبحان عیب جویی کند، رسوایش می‏ سازد؛ هر چند در اندرون خانه خود باشد. 📗:الکافی: ج٥،ص٣٥٥ @kodak_novjavan1399
☀️ 💠 امام صادق علیه السلام: هر کس در راه طاعت خدا خرج نکند، به خرج کردن در راه معصیت خداوند عزّوجل گرفتار شود. 📙 بحار الانوار ج۹۳ ص ۱۳۰ @kodak_novjavan1399
💌 🌹 ‌شهـــید حسین گشاده‌رو هیچ بدبختی از این بالاتر نسیت که انسان از خدا جدا شود و به بیراهه بیفتد. @kodak_novjavan1399
❤️ 🔔 از جایی که گمان نمیکنی ✅ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): استغفار کنی از جایی که گمان نداری می‌آید، همسفر خوب پیدا میکنی، یه زن خوب گیرت می‌آید، برای نماز شب اگر استغفار کردی یک زن نماز شب خوان گیرت می‌آید... @kodak_novjavan1399
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت بیستم 🇮🇷 نگهبانان زندان اجنه ، 🇮🇷 با ترس و وحشت ، وارد قصر فرمانروا شدند 🇮🇷 به فرمانروا گفتند : 👽 قربان ، جانتان سلامت 👽 یک خبر وحشتناک ... 👽 همه زندانی ها ، از زندان فرار کردند . 🇮🇷 فرمانروا با ناراحتی گفت : 🌸 این چطور ممکنه ؟! 🌸 کی فراری شون داده ؟! 🇮🇷 نگهبانان زندان گفتند : 👽 قربان ! 👽 ما حتی متوجه نشدیم چطور فرار کردند 👽 حتی یک لحظه هم ، 👽 پست مان را ترک نکردیم . 👽 صدایی هم نشنیدیم 👽 انگار دود شدند رفتند هوا ، 👽 انگار غیب شدند 👽 انگار آب شدند ، رفتند توی زمین 👽 باور کنید ما کوتاهی نکردیم . 🇮🇷 فرمانروا ، مشتی بر کرسی خود زد و گفت : 🌸 وای خدای من ... 🌸 حتما اونا موفق شدند 🌸 که سنگهای انگشتر را پیدا کنند 🌸 باید به همه هشدار بدهیم 🇮🇷 فرمانروا از جای خود برخاست و گفت : 🌸 بروید به همه کشورها بگویید ، 🌸 که مواظب حملات شیاطین باشند 🌸 به همه بگویید که نیروهای خود را ، 🌸 در حالت آماده باش قرار دهند . 🇮🇷 خودِ فرمانروا هم ، 🇮🇷 شخصاً به حضور امام خامنه ای رسید 🇮🇷 و با ناراحتی ، 🇮🇷 فرار زندانیان و تکمیل انگشتر سه سنگ را ، 🇮🇷 به اطلاع ایشان رساند . 🇮🇷 امام خامنه ای نیز ، به آرامی گفت : 💞 آرامش خود را حفظ کنید 💞 و نیروهای خود را به آرامش دعوت کنید 🇮🇷 فرشته ها ، حسین و بچه های انقلابی ، 🇮🇷 در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ، 🇮🇷 در لابلای کتابهایش ، 🇮🇷 به دنبال سرنخی از آخرین قطعه لوح بودند 🇮🇷 اسرافیل ، یک دفعه داد زد : 🌹 پیدا کردم ، قربان پیدا کردم 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @kodak_novjavan1399
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت ۲۱ 🇮🇷 اسرافیل ، 🇮🇷 کتابی را جلوی جبرئیل قرار داد و گفت : 🌹 در این کتاب آمده است 🌹 که در دهه پنجاه ، 🌹 داشتند کف حرم مطهر حضرت معصومه را ، 🌹 مرمت می کردند ؛ 🌹 که ناگهان مشاهده کردند ، 🌹 قبر شریف امامزاده حسین ، 🌹 که کنار پایه دیوار ، و کنار ضریح بود ، 🌹 باز شد 🌹 به اذن خدا ، پیکر مبارکش ، تر و تازه بود 🌹 گویی همین الان ، او را در قبر گذاشته بودند . 🌹 و این در حالی بود 🌹 که حدود ۱۴ قرن از مرگش می گذرد . 🌹 وقتی جنازه او را بیرون آوردند 🌹 تا قبر را درست کنند ، 🌹 تکه چوبی در آن یافتند 🌹 که هم شبیه چوب بود 🌹 و هم سفتی سنگ را داشت ، 🌹 و روی آن ، نام حضرت زهرا ، حک شده بود . 🌹 چند سالی آن لوح ، دست متولی حرم بود 🌹 تا اینکه باران شدیدی در قم آمد 🌹 آب رودخانه ، خیلی بالا آمده بود 🌹 به حدی بالا آمد ، که نزدیک بود 🌹 قبر حضرت معصومه نیز ، غرق شود 🌹 همه خادمین و زائرینی که در حرم بودند ، 🌹 از ترس اینکه قبر حضرت زیر آب برود ، 🌹 گریه و زاری کردند 🌹 و خدا را به اهل بیت قسم دادند ، 🌹 که نگذارد آب رودخانه ، 🌹 داخل قبر حضرت معصومه ،برود 🌹 متولی حرم نیز ، 🌹 که از نگرانی ، به خود می پیچید 🌹 با سرعت به اتاقش رفت 🌹 و تکه چوبی را با خود آورد 🌹 این همان چوبی بود 🌹 که روی آن ، نام "زهرا " ، نوشته شده بود 🌹 با چشمانی اشکبار ، 🌹 چوب را درون رودخانه انداخت 🌹 و با گریه گفت : یا زهرا 🌹 که ناگهان ، 🌹 نوری از ضریح حضرت معصومه ، 🌹 به سرعت به سمت چوب آمد . 🌹 و در کمال ناباوری ، 🌹 همه دیدند که به اذن خدا ، 🌹 آب رودخانه ، پایین آمد و خطر رفع شد 🇮🇷 حسین علوی ، با شنیدن این حرف ، 🇮🇷 فریادی زد و گفت : 🌷 آره خودشه . 🌷 ما فکر می کردیم 🌷 که اگر همه قطعه ها کنار هم قرار بگیرند ، 🌷 قدرت لوح ، فعال میشه 🌷 در حالی که این تکه ها ، 🌷 هر کدام ، یک قدرت کاملند . 🇮🇷 اسرافیل گفت : 🌟 یعنی بدون قطعه آخری ، 🌟 می توانیم از قدرت این ‌پنج قطعه ، 🌟 استفاده کنیم ؟! 🇮🇷 حسین گفت : بله که میشه 🇮🇷 اسرافیل گفت : آخه چطوری ؟! 🇮🇷 حسین گفت : اون با من ... 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
42.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی مامور علی 🇮🇷 جذاب ، هیجانی ، اکشن 🇮🇷 ساخت کشور اسلامی مالزی 🇮🇷 قسمت اول @kodak_novjavan1399
39.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی مامور علی 🇮🇷 جذاب ، هیجانی ، اکشن 🇮🇷 ساخت کشور اسلامی مالزی 🇮🇷 قسمت دوم @kodak_novjavan1399
☀️ 💠 امام‌ علی ‌علیه‌ السلام: قلب نوجوان، در حقيقت چونان زمينى باير است كه هرچه در آن افكنده شود مى پذيرد 📙 تحف‌العقول ‌صفحه 70 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 💠 امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه میفرماید: بعضی از دلها یک روزی مستقیم بودند، در راه راست قرار داشتند، درست حرکت میکردند امّا بعد برگردانده شدند... @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی از جنگ برگشته بود میگفت: در جنگ اتفاقات و حالاتی رخ داد که برایمان روشن شد که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دنیا احاطه کامل دارد و خداوند نیز بر تمام آن شاهد و ناظر است. @kodak_novjavan1399
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت ۲۲ 🇮🇷 یکی از بسیجان ، سرآسیمه و شتابان ، 🇮🇷 وارد کتابخانه شد . 🇮🇷 همه نگاه ها متوجه او شد . 🌹 حسین گفت : چی شده ؟! 🇮🇷 بسیجی گفت : 🌟 قرارگاه ، اعلام آماده باش کرده 🌟 همه جن های زندانی فرار کردند 🌟 میگن شیاطین و ارواح هم آزاد شدند 🇮🇷 حسین به دوستانش رو کرد و گفت : 🌷 شما برید کمک مردم ، 🌷 منم کار دارم ، باید تا یه جایی برم 🌷 فقط بی زحمت ، 🌷 یکی از قطعه های لوح رو به من امانت دهید 🇮🇷 جبرئیل گفت : می خواهی چکار کنی ؟! 🇮🇷 حسین گفت : 🌹 الآن نمی دونم ، اما بعدا بهتون می گم 🇮🇷 حسین ، قطعه " الله " را گرفت 🇮🇷 و به سمت آزمایشگاه خودش رفت 🇮🇷 مداد و کاغذ نقشه کشی برداشت 🇮🇷 و شروع به طراحی کرد . 🇮🇷 حسین ، یک اسلحه را طراحی کرد 🇮🇷 و به سمت سپاه رفت . 🇮🇷 و از فرمانده سپاه خواست 🇮🇷 تا این اسلحه را برایش بسازند 🇮🇷 فرمانده سپاه نیز ، 🇮🇷 به مسئول اسلحه سازی نامه نوشت 🇮🇷 تا با حسین همکاری کنند . 🇮🇷 حسین نیز به سرعت به طرف کارگاه رفت 🇮🇷 از آن طرف هم ، 🇮🇷 زمین و آسمان بیت المقدس ، 🇮🇷 از شیاطین و ارواح سرگردان و شرور ، 🇮🇷 و از اجنه کافر ، پر شده 🇮🇷 که همگی آماده حمله به دنیای انسانها بودند ♨️ خناس به ساروز گفت : ♨️ هدف ما ، اول نابودی ایران است ♨️ با تمام قوا و بدون توقف ، ♨️ به طرف ایران حرکت کنید . 🔥 ساروز گفت : قربان ! 🔥 نظرتون چیه که نیروها رو تقسیم کنیم 🔥 و به همه کشورهای اسلامی حمله کنیم ♨️ خناس گفت : ♨️ نوبت اونا هم می رسه ♨️ عجله نکن ♨️ اونا با یک فوت ، تسلیم می شن ♨️ اما کابوس شب و روز ما ، ایرانه ♨️ ابر قدرت دنیای اسلام ، ایرانه ♨️ تا ایران هست ، ♨️ ما نمی تونیم هیچ کشوری رو فتح کنیم 🌸 خناس ، انگشتر را تحویل ساروز داد و گفت : ♨️ برید همه جا رو به آتش بکشید 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی 🔮@kodak_novjavan1399
🎁 تشویق و پاداشهای غیر مستقیم ، 🎁 برای رفتارهای مثبت و مسئولانه کودک ، در نظر بگیرید . 🎁 پاداش غیر مستقیم ، باعث می شود 🎁 تا یک رفتار ، در کودک نهادینه شود 🎁 و خاطرات خوبی از انجام آن کار ، 🎁 در ذهنش شکل بگیرد . @kodak_novjavan1399
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): 🌸داشتن ثروت و مال هم گرفتاری است دارایی گرفتاری است، در روز قیامت انسان قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه باید جواب چند سوال را بدهد اول از عمر سوال می کنند که آن را در چه راهی صرف کردی؟ بعد از جوانی سوال می کنند که آن را چگونه گذراندی؟ بعد از مال سوال می کنند که آن را در چه راهی صرف کردی؟ بعضی ها جوانی خود را به بدی و نا اهلی سپری می کنند پیر که می شوند به مسجد می آیند در حالیکه: ☘ در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست ☘ ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیز گار گبر یا آتش پرست هم می تواند سر پیری پرهیزگار بشود ولی فایده ای ندارد تا جوان هستی بیا @kodak_novjavan1399