eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
252 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید ✨روزهای خوب خواهند آمد به امید فردایی روشن 💫باز شدن همه گره ها و به آرزوهای امروزمان برسیم 🙏 ✨ شبتون پر از نشونه های خدایی ♥️ 🦋 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام گل دخترا👧 سلام سلام ناز پسرا 👦 چطوره احوال شما؟ خورشید داره برای ما🌞 یه روز خوب و باصفا @kodak_novjavan1399
چند سال بعد از عملیات تفحص شهدا، محمود‌وند از بچه‌های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم  قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س) @kodak_novjavan1399
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ ☀️☀️☀️ قسمت ۲۲ ☀️☀️☀️ 🌸 شیعه فاطمه ، قبل از اذان صبح بیدار شد . 🌸 وضو گرفت و مشغول خواندن نماز شب شد . 🌸 بعد از نماز ، قرآن تلاوت کرد . 🌸 مادرش زهرا خانم نیز ، بعد از او بیدار شد . 🌸 و دخترش را در حال عبادت و قرآن خواندن دید . 🌸 لبخندی زد و به طرف شیعه فاطمه رفت . 🌸 او را بغل کرد و بوسید . 🌸 بعد از نماز صبح ، با هم دعای عهد خواندند 🌸 پس از دعا ، جعفر و زهرا خوابیدند 🌸 اما شیعه فاطمه ، همچنان بیدار ماند 🌸 و به فکر کردن مشغول شد . 🌸 به صحبت های علامه حسن زاده ، 🌸 که هنوز در گوشش بود ، فکر می کرد . 🌸 تصمیم گرفت 🌸 تا در مورد خودش و سایر فرشتگان مطالعه کند . 🌸 تا همانطور که علامه حسن زاده فرمودند 🌸 قدرت ها و استعدادهای خود را کشف کند . 🌸 پس از روزها ، هفته‌ها و ماه‌ها مطالعه زیاد ، 🌸 فهمید که برخی از قدرت هایش ، 🌸 به خاطر داشتن جسم انسانی و مادی ، 🌸 غیر فعال شدند . 🌸 همچنین هر چه بزرگتر شود ، 🌸 خصوصیات انسانی اش بیشتر می شوند 🌸 بنابراین در یک نمودار کوچک در دفترش ، 🌸 چندتا وظیفه برای خود ترسیم کرد ✅ خودشناسی ✅ خداشناسی ✅ بدن شناسی ✅ انسان شناسی ✅ خودسازی ✅ مبارزه با شهوت های نفسانی ✅ بیدار کردن قدرت های فعال ✅ و تبدیل قدرت های غیرفعال ، 👈 به استعدادهای فرازمینی اکتسابی . 🌸 دو ساعت بعد ، 🌸 شیعه فاطمه با مادرش ، به بازار رفتند 🌸 ناگهان متوجه شدند 🌸 که مردم در حال فرار کردن هستند 🌸 چون چندتا دزد مسلح ، 🌸 داخل یک بانک شدند و تیراندازی کردند . 🌸 دزدان ، از بانک بیرون آمدند 🌸 و تیر هوایی می زدند . 🌸 زهرا می خواست فرار کند 🌸 اما شیعه فاطمه از جایش تکان نخورد . 🌸 شیعه فاطمه به اطرافش نگاه کرد 🌸 چشمش به مغازه ابزار و یراق افتاد 🌸 سپس سیم و طناب های آن مغازه را ، 🌸 به طرف آن دزدان ، پرواز داد . 🌸 یک سر آن طناب ها را با سرعت زیاد ، 🌸 به دور مچ دستشان بست 🌸 همان دستی که با آن اسلحه گرفته بودند ، 🌸 سپس سر دیگر طناب ها را ، 🌸 به طرف آسمان پرواز داد . 🌸 و به نرده آهنی بالای بانک گره زد . 🌸 تا اسلحه دزدان به طرف آسمان باشد 🌸 سپس با طناب های دیگر ، 🌸 آن یکی دستشان را نیز به بدنشان بست 🌸 تا نتوانند اسلحه را ، با آن دستشان بگیرند 🌸 دزدان ، عصبانی و فریادزنان ، 🌸 دنبال عامل و مسبب این کار بودند . 🌸 و از مردم کمک می خواستند 🌸 اما هیچ کس کمکی نکرد 🌸 تا اینکه پلیس ها سر رسیدند 🌸 و آن دزدان را دستگیر کردند . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ ✍ نویسنده : حامد طرفی