🌹☘🌹پیامی از حضرت محمد ص برای شما👇👇👇👇
💠کسب دنیا و آخرت با نماز شب💠
رسول خدا محمّد مصطفی ص درباره آثار ✅دنیوی، ✅برزخی و ✅اخروی نماز شب فرمودند:
🎄آثار دنیوی و برزخی:
«نماز شب، موجب رضایت پروردگار،😇
مهر و محبت ملائکه و فرشتگان،👼
سنت و روش پیامبران،🍃🍃
نور شناخت و معرفت، 💫
اصل و پایه و ریشه ایمان، 🕋
راحتی بدن و جسم،🍎
بغض و ناراحتی شیطان،👺
اسلحه مؤمن در برابر دشمنان،👿
اجابت دعا، 🙏
قبول اعمال،🎉
برکت رزق و روزی، 💎
شفیع بین نماز شب خوان و قابض الارواح و عزرائیل🌹
نور و چراغ در قبر، 🔦
فرش در زیر پای نماز شب خوان در قبر، 🍥
جواب نکیر و منکر و انیس و مونس انسان، 💝
اثر نماز شب خوان در قبر تا قیامت می باشد».🌲
🎄آثار اخروی:
«و هنگامی که قیامت بر پا شود، نماز شب به صورت سایه ای در بالای سر نماز شب خوان قرار می گیرد و تاج روی سر او و لباسی برای بدنش می باشد.👑
(در آنجا که همه لخت و عریان می باشند)، نوری است در پیش پای او،🔦
پرده و حایلی است بین او و آتش،☂
حجت و دلیلی است برای مؤمن در پیشگاه خداوند، 🏵
مایه سنگینی اعمال او در میزان اعمال است، ⚖
سبب جواز عبور نماز شب خوان از پل صراط، 📜
کلیدی برای باز کردن درب بهشت🔑 و...»
📚 ارشاد القلوب، ص 316.
#نماز_شب_در_روایات
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
🔔 سه مصیبت روزانه
✅ امام سجاد علیه السلام:
🔥 بیچاره آدمی! هر روز سه مصیبت به او میرسد ولی از آنها پند نمیگیرد؛ که اگر پند میگرفت، سختیهای دنیا بر او آسان میشد:
📛⇦مصیبت نخست، هر روزی که میگذرد، یک روز از عُمر انسان کم میشود. اگر از مال آدم چیزی کم شود، اندوهگین میشود، در حالی که مال، جایگزین دارد اما عُمر از دست رفته جبران نمیشود.
📛⇦مصیبت دوم ، این است که رزق و روزیش را به طور کامل دریافت میکند. که اگر از راه حلال باشد باید حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد کیفر میبیند.
📛⇦مصیبت سوم اینکه هیچ روزی را به شب نمیرساند مگر اینکه یک منزل به آخرت نزدیک شده است، اما نمیداند به سوی بهشت میرود یا دوزخ؟!
بیچاره آدمی...
📙 میزان الحکمه، ج ۷، ص ۴۱
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
@kodak_novjavan1399
جدا کردن ناخن مصنوعی از میت قبل از غسل
@kodak_novjavan1399
☘❤️☘❤️☘❤️
#داستانهای قرآنے
☘❤️☘❤️☘❤️
قسمت دوم زندگینامه حضرت اسماعیل (ع )
____________________________
💛این احساس درونی ساره و آثار آن ، که در چهره و سخن و حرکات او دیده میشد ، ابراهیم را دچار غمی بزرگ کرد . ابراهیم برای ساره احترام خاصی قائل بود . سوابق درخشان و خدمات ارزنده او را بخاطر میآورد . 💎
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💛روزی که ساره با او ازدواج کرد ، دختری زیبا و شریف و ثروتمند بود ، در حالی که ابراهیم جوانی تهیدست و مورد خصومت مردم بابل حتی عمویش آزر بود .💎
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💛ساره در آن ایام فداکاری کرد . تمام ثروتش را در اختیار ابراهیم گذاشت و همه جا قدم بقدم ، همسرش را در راه رساندن پیام خدا بمردم ، همراهی نمود و اینک چهره غم آلود او ، برای ابراهیم سخت دردناک است .💎
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💛تنها یک راه در مقابل ابراهیم قرار داشت و آن ، دور کردن اسماعیل و مادرش هاجر همسر دوم ابراهیم ع ، از آن خانه و آن سرزمین بود .💎
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💛مرکبی آماده کرد و آن دو را با خود برداشت و بسوی مقصدی که خود نمیدانست ، براه افتاد . با راهنمائی خداوند ، همه جا آمد تا به سرزمین حجاز و مکه معظمه رسید .
________________________
🍀 بیابانی خشک و بی آب و علف درمیان کوهای گرم و سوزان دور از شهرو آبادانی اما درکنار خانه خدا و بیت الله الحرام که بدست آدم بنیانگذاری شد و بعد از طوفان نوح ع همچنان پابرجا و استوار باقیمانده بود
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آنهارا پیاده کرد و آماده بازگشت شد هاجر گفت ای ابراهیم مارا در این صحرای خشک به که میسپاری ؟
________________________
ادامه داستان در قسمت بعد ....
🍃
🌸🍃 @kodak_novjavan1399
🦋 #حکایت_پند
💠 حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید
📜 ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩستشاﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد !
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خوﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ (ﺧﺮ ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ...
ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست
هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 این قسمت : اعترافات خانوادگی
🇮🇷 موضوع : رعایت سکوت در مکان عمومی
🔮 @kodak_novjavan1399
🌷 چیستان و معمای فاطمیه 🌷
🌸 ۱. پسر حضرت زهرا که در شکم حضرت زهرا شهید شد ؟!
🌸 ۲. محل تولد حضرت زهرا ؟!
🌸 ۳. سوره حضرت فاطمه ؟!
🌸 ۴. مادر شیعیان ؟!
🌸 ۵. چهار بانوی بهشتی ؟!
👈 باهوشا بسم الله ...
🔮 @kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت بیستم
🌟 دختر کسال با لبخندی ملیح گفت :
💞 بیا بیرون ، تو آزادی
🌟 بیرون که رفتم ؛
🌟 کسال و افرادش را دیدم .
🌟 که همه جا را به هم ریخته بودند .
🌟 کسال و افرادش ،
🌟 با دزدان دخترش ، درگیر شده بودند .
🌟 و همه دزدان را دستگیر کرده ؛
🌟 و در اتاقی زندانی کردند .
🌟 سپس کسال به طرف من آمد و گفت :
🍂 هیدرا ! من از تو متشکرم
🍂 رامسانا بهم گفت ؛
🍂 که چطوری جانت را ،
🍂 برای نجات او به خطر انداختی .
🍂 تو جوان خیلی خوبی هستی ؛
👈 شجاع و نترس و با غیرت .
🌷 گفتم : خواهش می کنم
🌷 من فقط به وظیفه ام عمل کردم
🌷 هر مسلمان دیگری هم بود ، همین کار را می کرد
🌟 بعد از چند روز ،
🌟 کسال با افرادش به خانه ما آمدند
🌟 و پس از تشکر مجدد ، گفت :
🍂 آقا هیدرا ! من از همه دنیا ،
🍂 همین یک دختر را دارم .
🍂 خواستگاران زیادی هم دارد ؛
🍂 ولی به هیچ کسی ندادم
🍂 اما با آن کاری که تو کردی
🍂 و با آن شجاعتی ،
🍂 که از خودت نشان دادی .
🍂 و با سابقه خوبی که از شما ، سراغ دارم .
🍂 هم من و هم دخترم ،
👈 می خواهیم تو داماد ما بشی .
🌟 من از پیشنهاد کسال ، شوکه شدم .
🌟 و با تعجب به پدرم نگاه کردم
🌟 سپس گفتم :
🌷 جناب کسال ! در اینکه دختر شما ،
🌷 بسیار خانم خوبی است ، شک ندارم .
🌷 اما من مسلمانم ؛
🌷 و نمی توانم با غیر مسلمان و بی دین ،
👈 ازدواج کنم .
🌟 کسال گفت :
🍂 اگر مسلمان بشود ، چی ؟!
🌷 گفتم : خب ...
🌷 منم با کمال میل ،
🌷 حاضرم داماد و غلام شما بشوم .
🌟 کسال گفت :
🍂 دینی که غیرت و عفت و مردانگی دارد
🍂 دینی که شجاعت و ناموس پرستی دارد .
🍂 ارزش والایی دارد .
🍂 به خاطر همین ،
🍂 اول خودم مسلمان می شوم .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 راز عبرت از داستان یوسف در چیست ؟
ای کاش این کلیپ روی ماهم تاثیر بذاره😔
#کلیپ_تصویری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
✨
#پندانه
🔰 در قلاب وسوسههای شیطان گیر نکنید
🎣 صیاد برای گرفتن ماهی، قلاّب به کار میبرد. بر سر قلاّب، طعمهای که ماهی دوست دارد میگذارد. ماهی قلاب را همراه طعمه میبلعد.
قلاّب که بلعیده شد، تکانی به نخ قلاب وارد میشود؛ اگر ماهی کم وزن باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا میکشد و اگر سنگین باشد، صیاد بهطور متناوب آن را میکشد و رها میکند تا خسته و بی جان شود. وقتی مطمئن شد که ماهی دیگر توانی ندارد آن را بیرون میکشد.
⭕️ شیطان گاهی قلاّبش به انسانی گیر میکند. طعمه سر قلاّب، آرزوی دراز، رابطه با نا محرم، ریاستطلبی و در یک کلمه علاقه به دنیا است.
🌀 بعد از اینکه انسان را به دنیا علاقمند کرد، قلاب را شل و سفت میکند. ولی مواظب است بند قلاب پاره نشود. چندین بار او را میآورد و میبرد تا بالاخره او را اسیر خود کند.
⚠️ مواظب وسوسههای شیطان باشید ⚠️
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
#ترک_گناه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
✅حکایتی زیبا و خواندنی
✍مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت: قضای روزه پارسال است.
حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت : تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم...!
💠 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون دانشمندان بزرگ
🇮🇷 قسمت اول : ابوالوفاء بوزجانی
🌸 @kodak_novjavan1399🌸
📰عبرتهای کرونا🤔
📜مأمورهای خدای متعال
✅ تا بحال به مأمورهای خداوند بر روی زمین دقت کرده اید ؟
🔸عنکبوت،🕸
پیامبر را در غارحرا از شر دشمنان حفظ می کند .
«الّا تنصروه فقد نصره اللّه»
🔸کلاغ 🐧
معلّم بشر می شود و به قابیل یاد میده که چطوری بدن برادرش رو دفن کنه
«فبعثه اللّه غرابا»
🔸هدهد 🕊
مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس میشود
«اذهب بکتابی هذا»
🔸 پرنده های ابابیل، 🦅🐦
که مأمور سرکوبی فیل سواران و محافظت از کعبه میشوند .
«و ارسل علیهم طیرا ابابیل»
🔸 اژدها🐲🐉
وسیله ی حقّانیّت و اثبات ادعای موسی علیه السلام میشود.
«هی ثعبان مبین»
🔸نهنگ🐳
که مأمور میشه یونس رو تنبیه کند .
«فالتقمه الحوت»
🔸موریانه 🐜
که وسیله ی کشف مرگ حضرت سلیمان می شود «تأکل منساته»
🔸 سگ 🐕 اصحاب کهف
که مأمور نگهبانی از آنها در غار می شود .
«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»
🔸چهار پرنده 🦅🦆🐦🐧
که سبب اطمینان ابراهیم به قدرت خدا برای زنده کردن مردگان می شود. «فخذ اربعة من الطیر»
🔸 الاغ🐴
که سبب یقین عُزیر به معاد و زنده شدن مردگان می شود .
«و انظر الی حمارک»
🔸 پشه 🕷
خداوند بر نمرود پادشاه ظالم و ستمگر زمان حضرت ابراهیم علیه السلام پشه اى را مسلط کرد و روى لب نمرود نشست و اورا گزید
نمرود خواست با دست پشه را دور کندکه پشه به بینى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسید و چهل شب او را عذاب و آزار داد تا هلاک شد .
نمرود با اونهمه قدرت
با پشه ای از بین رفت😲😏
✍ کسی چه میدونه
شاید ویروس کرونا 🐾هم یکی از ماموران خداست.
🔴🔴🔴🔴
ویروس به این کوچکی، که قدرت های بزرگ دنیا از نابود کردنش عاجز شده اند .
✅ شاید به خودشون بیان و دست از سرکشی در برابر خدا بردارن .
🌸 الله اکبر 🌸
خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود .
و این روز ها بزرگی خدا رو بیشتر از قبل متوجه میشیم وپناه میبریم به ذات پاکش!
#به_حول_قوه_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
@kodak_novjavan1399🌺
🔔 الاغ آسیاب
🌹 امام علی علیه السّلام:
💠⇦عبادت کنندهای که عبادتش از روی فهم و دانایی نباشد، مانند الاغ آسیاب است که فقط به دور خودش میچرخد و از جای اولش دور نمیشود.
💠⇦دو رکعت نماز شخص دانا، بهتر از هفتاد رکعت نماز شخص نادان است.
💠⇦زیرا وقتی فتنه و تباهکاری به شخص دانا روی میآورد، او به وسیله دانش خود، از آن بیرون میرود.
ولی وقتی فتنه به جاهل و نادان رو میآورد، او را به دلیل نادانیاش گمراه میکند.
📙 بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۲۴
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پشت #بلاها و #سختی ها حکمت خداوند وجود داره...
🎤 #استاد_عالی
🎥 #کلیپ_تصویری
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت بیست و یکم
🌟 کسال و دختر و یارانش شیعه شدند .
🌟 و این اتفاق باعث شد
🌟 تا بسیاری از جن ها نیز ، شیعه شوند .
🌟 چند روز بعد ، با رامسانا ازدواج کردم
🌟 رامسانا ، پا به پای من ،
🌟 کار تبلیغی و فرهنگی انجام می داد .
🌟 یک مدرسه تاسیس کردیم .
🌟 دوستان و برادران و همسرم ،
🌟 در آموزش و مدیریت آن خیلی کمک کردند .
🌟 اخلاق مردم ، بهتر و زیباتر می شد .
🌟 کسال ، بعد از مسلمان شدنش ،
🌟 دیگر هیچ وقت دعوا نکرد .
🌟 و شری به راه نیانداخت .
🌟 کسال و بابام ،
🌟 مسئول حفظ امنیت اجتماعی ،
🌟 در سیاره سیسون شدند .
🌟 و با زحمات آنان ،
🌟 آرامش نسبی در سیسون ، برقرار شد .
🌟 تصمیم گرفتم به زمین سفر کنم .
🌟 رامسانا می خواست با من بیاید .
🌟 ولی من گفتم :
🌸 متاسفانه شما نمی توانید
🌸 از اینجا خارج شوید
🌸 اینجا فقط من هستم
🌸 که از امام علی علیه السلام ،
🌸 اجازه خروج و ورود دارم .
🌟 از سیسون که بیرون رفتم .
🌟 یک سفینه فضایی دیدم .
🌟 تا آن روز نمی دانستم ،
🌟 که آدم فضایی هم وجود دارد .
🌟 سفینه فضایی ، انگار داشت دود می کرد
🌟 احتمال دادم که خراب باشد .
🌟 به طرف سفینه رفتم .
🌟 که به ساکنینش هشدار دهم .
🌟 اما از بیرون مشاهده کردم .
🌟 که درون سفینه ، دعوا شده بود .
🌟 و دارند همدیگر را می زنند .
🌟 و گاهی تیراندازی می کردند .
🌟 و این تیراندازی ،
🌟 باعث خراب شدن سفینه شده بود
🌟 نمی دانستم چکار باید بکنم ؟!
🌟 نمی دانستم دخالت بکنم یا خیر ؟!
🌟 نمی دانستم حق با چه کسی هست ؟!
🌟 کمی فکر کردم
🌟 و وضعیت را بررسی نمودم .
🌟 همه افراد سفینه ،
🌟 یک جور و یک رنگ لباس پوشیده بودند
🌟 و فقط سه نفر از آنان ،
🌟 لباسشان ، جور دیگری بود .
🌟 حدس زدم که آن سه نفر ، خراب کار باشند .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
#داستــانڪوتاه_پندآمــوز
✍به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن
گفت: اگر در زمینی که پُــــر از خار و
خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه
می ڪنید؟ گفتند: پیوسته مواظب
هستیم و با احتــیاط راه می رویم تا
خــود را حفـظ ڪنیم...
👌بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید
تقوا همین است از گـناهان کوچک و
بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را
ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت
و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست
شـــده اند.
💠 @kodak_novjavan1399
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
#داستانهای_قرآنی
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
قسمت سوم زندگینامه حضرت اسماعیل (ع)
_____________________
🌸 هاجر گفت : ای ابراهیم ، در این صحرای خشک ما را به که میسپاری ؟ابراهیم با قلبی سرشار از ایمان ، با بیانی که تا اعماق جان هاجر نفوذ کرد ، گفت : شما را بخدا میسپارم .🌺
_______________________
🌸پس از این پاسخ ، چهره فرزند دلبندش را بعنوان آخرین وداع بوسید و با هاجر خدا حافظی کرد و بسوی خانه خود رهسپار شد .در لحظه بازگشت که برای او لحظه سختی بود ، رو به درگاه خدا آورد و عرضه داشت :
_______________________
🌺پروردگارا ، من زن و بچه خردسالم را در این بیابان بی آب و علف ، در کنار خانه گرانقدر تو اسکان دادم ، تا در پیشگاه تو نماز را بپا دارند و به بندگی تو کمر بندند .🌸
______________________
🌺خداوندا ، آنها تنها هستند ، تو دلهای بندگانت را باین سرزمین و این بی پناهان متمایل گردان . از نعمتهای مادی و معنویت آنان را بهره مند فرما و من امیدوارم که آنها نیز مراتب شکرگذاری و قدرشناسی از عنایات تو را به پیشگاه مقدست تقدیم بدارند .🌸
________________________
🌺با آب و غذای مختصری که همراه داشتند
مدتی گذراندند و رفته رفته آب و آذوقه تمام شد و آثار گرسنگی درهاجر و تشنگی در چهره اسماعیل نمودار گردید .
______________________
🌸هاجر برای یافتن آب ، نقاط اطراف را بررسی کرد . از کوهها بالا رفت و تپه ها دره ها را زیر پا گذاشت ولی خسته و دست خالی ببالین کودک آمد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ادامه داستان در قسمت بعد ..
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399