eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
251 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای گولوبولا 🇮🇷 قـسـمت شانزدهم 🇮🇷 کم حجم 🔮 @kodak_novjavan1399
✨﷽✨ 💠جنازه‌ای که کسی بالای سرش حاضر نشد؟! ✍شيخ بهائى مى گويد : از مردى مورد اطمينان شنيدم ، گنهكارى از دنيا رفت ; همسرش براى انجام مراسم تغسيل و تكفين و تدفين از مردم درخواست كمك كرد ، ولى شدت نفرت مردم نسبت به آن گنهكار به اندازه اى بود كه كسى براى انجام مراسم حاضر نشد ، به ناچار كسى را اجير كرد كه جنازه را به مصلاى شهر ببرد ، شايد اهل ايمان به انجام مراسم اقدام كنند ، ولى يك نفر براى حضور در مراسم حاضر نشد ! پس جنازه را به وسيله اجير به صحرا برد تا آن را بى غسل و كفن و نماز دفن كند .نزديك آن صحرا كوهى بود كه در آن كوه زاهدى مى زيست كه همه عمر به عبادت گذرانده بود و ميان مردمى كه در آن نزديكى مى زيستند مشهور به زهد و تقوا بود . همين كه جنازه را ديد از صومعه خود به سوى جنازه رفت تا در مراسم او شركت كند ، اهل آن اطراف وقتى اين مطلب را شنيدند به سرعت خود را به آنجا رساندند تا همراه عابد در مراسم مربوط به ميت حاضر شوند. مردم سبب شركت كردن عابد را در مراسم آن گنهكار از شخص عابد پرسيدند ، گفت : در عالم رؤيا به من گفتند فردا از محل عبادت خود به فلان موضع از صحرا برو ، در آنجا جنازه اى است كه جز يك زن كسى همراه او نيست ، پس بر او نماز گذار كه او مورد آمرزش و عفو قرار گرفته است .مردم از اين واقعه تعجب كردند و در دريايى از حيرت فرو رفتند . عابد همسر ميّت را خواست و از احوالات ميت پرسيد ، همسر ميت گفت : بيشتر روزها دچار يكى از گناهان بود . 💥عابد گفت: آيا عمل خيرى از او سراغ دارى؟ گفت: آرى سه عمل خير از او مى ديدم: 1️⃣ هر روز پس از ارتكاب گناه، جامه هايش را عوض مى كرد و وضو مى گرفت و خاشعانه به نماز مى ايستاد. 2️⃣ هيچ گاه خانه اش از يتيم خالى نبود و بيش از مقدارى كه به فرزندان خود احسان مى كرد به يتيم احسان مى نمود . 3️⃣ هر ساعت از شب بيدار مى شد مى گريست و مى گفت: پروردگارا! كدام زاويه از زواياى دوزخ را با اين گنهكار پُر خواهى كرد؟! 📚برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز، نوشته استاد حسین انصاریان @kodak_novjavan1399
فقط به نداشته ها فکر نکنیم، بلکه به خود و دیگران نعمتهای خدای مهربان را یادآوری کنیم تا بر نعمتش بیفزاید برخی از نعمتها مانند: سلامتی بدن اعم از : دیدن، شنیدن، بوییدن، خوردن، جویدن، بلعیدن، هضم کردن، دفع کردن و... نعمت امنیت، پدر و مادر، فرزند سالم، دوستان خوب، فامیل با معرفت، آبرو، آزادی، کسب، کار ، درآمد حتی کم، سرپناه واز همه مهمتر محبت خدا و اهلبیت و دینداری و میلیونها میلیون نعمت دیگر که اگر یکی از آنها گرفته شود میتواند کل زندگی ما مختل کند... خدایا شکرت♥️ 💠 @kodak_novjavan1399
15.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان 🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی 🇮🇷 قسمت هفتم 🔮 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻روش زندگى با مردم 💠وَ قَال [عليه السلام] خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ . ⚠️ با مردم آن گونه معــاشرت کنید، كه وقتی مْرديد بر شما گـریه کنند، و تا هنگامی که زنده هستید، با اشتياق به سوى شما آيند. 🍃 🌺🍃 @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت چهاردهم 🌟 از سیاره سیسون ، خارج شدم . 🌟 زمانی که به زمین رسیدم ؛ 🌟 یهودیان و شیاطین را دیدم ؛ 🌟 که در حال شادی و خوشحالی بودند . 🌟 نزدیک تر که رفتم ؛ 🌟 شنیدم در مورد توطئه ، 🌟 و مسمومیت پیامبر اکرم ، حرف می زدند . 🌟 با سرعت و ترس و اضطراب ، 🌟 به طرف خانه پیامبر رفتم . 🌟 پیامبر را دیدم که مسموم شده بودند . 🌟 و در بستر بیماری افتادند . 🌟 و نفسهای آخرشان را می زدند . 🌟 همه وجودم ، پر از خشم شده بود . 🌟 دوست داشتم برگردم ؛ 🌟 و از یهودیان و شیاطین انتقام بگیرم . 🌟 پیامبر متوجه حضورم شدند . 🌟 سپس نگاهی به من انداختند ؛ 🌟 و با درد و سختی ، گفتند : 🌹 آرام باش هیدرا 🌹 بعد از من ، هوای علی را داشته باش . 🌹 اگر همه دنیا به راهی رفتند ؛ 🌹 و علی به تنهایی ، به راهی دیگر رفت ؛ 🌹 تو راه علی را بپیمای . 🌹 و از کثرت جمعیت آنان ، 🌹 و ملامت ملامت کنندگان ، نترس . 🌟 اشک ، چشمانم را پر کرده بود . 🌟 بُغض ، گلویم را می فشرد . 🌟 و با گریه و حسرت گفتم : چشم مولای من 🌟 سپس پیامبر دستور دادند ؛ 🌟 کاغذ و دواتی برایشان بیاورند ؛ 🌟 تا وصیتی بنویسند ؛ 🌟 که مردم بوسیله آن ، 🌟 بعد از ایشان گمراه نشوند . 🌟 ولی پسر خطاب ممانعت کرد . 🌟 و نگذاشت هیچ کسی ، 🌟 برای پیامبر ، کاغذ و قلم بیاورد . 🌟 تا اینکه پیامبر رحلت کردند . 🌟 سالها در خدمت امام علی علیه السلام 🌟 و فرزندان پاکشان بودم . 🌟 گاهی هم به سیاره سیسون ، 🌟 به دیدار برادران و پدرم می رفتم . 🌟 تا زمانی که امام مهدی ، غیبت کردند . 🌟 در این مدت ، 🌟 شاهد به زندان افکندن تک تک امامان ، 🌟 شکنجه ها ، اذیت و آزارها ، 🌟 و تنهایی فرزندان امام علی بودم . 🌟 اما آن بزرگواران ، 🌟 حتی یک لحظه از تبلیغ دین ، 🌟 مایوس نشدند . 🌟 بعد از غیبت امام زمان ، 🌟 من هم تصمیم گرفتم ؛ 🌟 به سیاره سیسون بروم و تبلیغ بکنم . 🌟 و دیگر به زمین برنگردم . 🌟 چون زمین ، بدون حجت خدا ، 🌟 هیچ ارزشی نداشت . 🌟 هیچ لطف و صفایی ندارد . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
🔰زبان؛ عامل ترقی یا بدبختی؟ انتخاب با توست... ✍زبان، می‌تواند عامل ترقی و رشد و یا عامل بدبختی باشد. بستگی دارد چطور از آن استفاده کنی. ناسزا گویی، نشانه ضعفِ روحی _ روانی و بدنی است. پیامبر فرمودند: «بهشت، بر هر ناسزاگوی بی شرمی که باکی از آنچه می‌گوید و از آنچه به او گفته می‌شود ندارد، حرام است.» 📚اصول کافی، ج ۴، ص ١۴ 📌چرا کسی که ادعا می‌کند منتظر است، نباید دشنام بدهد؟ با توجه به نشانه های گفته شده، منتظر نباید ضعف روحی _ روانی داشته باشد؛ چون پشتوانه ای بزرگ را می‌شناسد. بنابراین دلیلی وجود ندارد که دشنام بدهد. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🔘 @kodak_novjavan1399
4_5997063664333490949.mp3
1.76M
« رفاه زدگی و عافیت طلبی » ◾️تحلیل حضرت زهرا(س) از سکوت مردم! 🔊 👤 استاد @kodak_novjavan1399 ✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
✨﷽✨ ✍روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا می زند اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود! به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!! بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!! @kodak_novjavan1399