#داستان_کودکانه
بلبل زیبا
در باغ بزرگی پرندگان زیادی زندگی می کردند و آواز می خواندند.در فصل بهار وقتی درختان پر از شکوفه های رنگارنگ می شدند، پرنده ها با شادی به پرواز در می آمدند و روی شاخه های درختان می نشستند و زیباتر از همیشه، آواز می خواندند.
در این باغ بلبلی بود که صدایش از صدای تمام پرنده ها زیباتر بود. وقتی آواز می خواند، همه ساکت می شدند تا صدای او را بشنوند.تمام حیوانات و آدم هایی که در باغ بودند، بلبل و صدایش را دوست داشتند.بلبل که می دانست خوش آوازترین پرنده ی این باغ است، مغرور شده بود. او به کسانی که با اشتیاق به صدایش گوش می دادند بی اعتنایی می کرد و حاضر نبود با هیچ کدام از آنها دوست باشد.
یک روز وقتی دید پرنده ها ساکت شده اند تا صدای او را بشنوند، با خودش گفت: «چرا این پرنده ها از صدای من لذت می برند؟ من دلم نمی خواهد کسی آوازم را بشنود. دوست دارم در این باغ تنها باشم. کاش هیچ آدم و حیوان و پرنده ای در باغ نبود و من این جا تنها بودم.»
ناگهان پری زیبایی جلوی او ظاهر شد. موهای پری بلند و طلایی و چشمان او سبز و درخشان و لب هایش به سرخی گل سرخ بودند. پیراهن آبی رنگی بر تن و چوب بلندی در دست داشت و با بال های کوچکش به آرامی پرواز می کرد. پری مقابل بلبل ایستاد و گفت: «بلبل خوش صدا، من پری آرزوها هستم. آمده ام تو را به آرزویت برسانم. بگو چه آرزویی داری.»
بلبل با خوشحالی گفت: « من آرزو دارم تنها پرنده ی این باغ باشم. دلم نمی خواهد هیچ انسان، حیوان یا پرنده ای صدای مرا بشنود.»
پری با لبخند چوبش را تکان داد. ناگهان تمام پرنده ها و حیوانات توی باغ ناپدید شدند. باغ کاملاً ساکت و بی صدا شد. فقط بلبل بود و درختان و گل ها و گیاهان.
بلبل با شادی به پرواز درآمد. از شاخه ای به شاخه ای پرید و آواز خواند اما هیچ کس آنجا نبود تا به او آفرین بگوید و از صدایش لذت ببرد. بلبل خیلی خوشحال بود. مدتی پرواز کرد و آواز خواند؛ اما همین که ساکت می شد، از سکوت باغ به وحشت می افتاد. باغ بدون وجود بقیه ی پرندگان خیلی ساکت و بی روح بود. بلبل کم کم دل تنگ شد و حوصله اش سر رفت. با خودش گفت: « کاش چنین آرزویی نکرده بودم. کاش پری آرزوها بیاید و همه چیز را به شکل اولش برگرداند!»
او فریاد زد: « آهای پری آرزوها کجایی؟ بیا من می خواهم که باغ مثل گذشته پر از سر و صدای پرنده ها بشود. اینجا فقط سکوت است و من این سکوت را دوست ندارم!»
پری آرزوها لبخند برلب، جلوی او ظاهر شد و چوبش را تکان داد. در یک چشم برهم زدن، تمام پرنده ها در باغ ظاهرشدند و به نغمه خوانی پرداختند.حیواناتی که در باغ رفت و آمد می کردند، به حرکت درآمدند.
باغبانی که به گل ها و گیاهان رسیدگی می کرد کارش را شروع کرد. بلبل روی شاخه ای نشست و به صدای باغ گوش داد.پرنده ها با شادمانی چهچه میزدند و نغمه خوانی می کردند. بلبل با خودش گفت: «غرور و حسادت باعث شده بود نتوانم به صدای دوستانم گوش کنم و از آوازشان لذت ببرم. حالا می فهمم که اشتباه می کردم. این باغ با صدای همه ی پرنده ها پر از شور و نشاط می شود و بدون آنها صفا ندارد.»
آن وقت او هم آواز خواند و صدای قشنگش در باغ پیچید و دل ها را شاد کرد.
@kodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیتی
۱۴ تا ۳۶ ماهگی ریشه بسیاری از مشکلات بزرگسالی در نحوه پرورش کودک بین این سنین است.
ریشه حسادت، وسواس، افسرگی عمیق، خساست، لجبازی، خشم انفجاری، کینه توزی، بدجنسی، شرم و خجالت ، شک، تمایل به اعتیاد، اضطراب.
در این سن کودک باید در آزادترین فرم خود باشد به شرط آسیب نزدن به خود و دیگران. آزاد آزاد آزاد باشد تا هر کاری خواست انجام دهد.
پدر و مادر باید محیطی راحت برایش فراهم کنند تا بتواند بسیار راحت به کشف محیط بپردازد.
#دکتر_هلاکویی
@kodakane
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
من و آقاجون(وقت خوب آشتی)
🔸️شعر نیکوکاری
🌸آی بچههای باوفا
🌱آی دخترا آی پسرا
🌸خدا گفته که ما باید
🌱کمک کنیم به فقرا
🌸يار ضعیفترا باشيم
🌱رحم کنیم به بينوا
🌸چون که خودش به ما داده
🌱تمام این نعمتها را
🌸ما هم بديم به دیگران
🌱این هست فرمان خدا
🌸به یاد محرومان باشيم
🌱ما محبوب خدا میشیم
@kodakane
#قصه_کودکانه
🐰🦁 خرگوش و شیر
روزگاری در یک جنگل زیبا یک شیر عصبانی و بد اخلاق زندگی می کرد، او پادشاه جنگل بود و حیوانات زیادی را برای اینکه غذای خود را تامین کند کشته بود به همین دلیل همه ی حیوانات از او وحشت داشتند.
روزی حیوانات جلسه ای برگزار کردند تا راهکاری پیدا کنند تا از دست شیر بدجنس راحت شوند. یک خرگوش پیر که بسیار عاقل بود در آن جلسه راه حلی داد که همه حیوانات از آن استقبال کردند.
همه حیوانات پیش شیر رفتند و به او گفتند که از بین خودشان هر روز یکی را انتخاب می کنند و به عنوان غذا نزد شیر میفرستند، شیر وقتی سخنان آنها را شنید موافقت کرد و بسیار خوشحال شد.
فردای آن روز خرگوش پیر تصمیم گرفت که به عنوان اولین طعمه نزد شیر برود. او خیلی دیر نزد شیر رفت و شیر از این کار او حسابی عصبانی شده بود و از خرگوش پرسید که چرا اینقدر دیر کرده است. خرگوش گفت که در راه به شیر دیگری رسیده و او مانع از آمدن او شده است. شیر به خرگوش گفت که حتما باید آن شیر دیگر را ببیند.
خرگوش و شیر راه افتادند، خرگوش او را به چاه عمیق و پرآبی برد و گفت که آن شیر در آنجا مخفی شده است، شیر به درون چاه نگاه کرد و تصویر خودش را در آب دید و فکر کرد که شیر دیگر را می بیند. او خیلی سریع برای از بین بردن شیر به درون چاه پرید از بین رفت.
پس از آن همه حیوانات در جنگل به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند.
نتیجه ای که از این داستان می توان گرفت این است که همیشه عقل و خرد از قدرت قوی تر است.
@kodakane
#بازی
#خاک_بازی
#گل_بازی
✅ فواید بازی با خاک و گِل برای کودکان
🔹خاک بازی کودکان یکی از سرگرمی های بچههاست که مادران را نگران می کند.
❌ از دیدگاه بسیاری از مادران این کار غیر بهداشتی است و کثیفکاری بسیاری دارد.
⏪ اما اگر این خاک تمیز باشد نه تنها ضرری ندارد بلکه فواید زیادی برای روح و جسم کودک خواهد داشت. پس مانع خاک بازی آنها نشوید. فقط خاک تمیز در اختیارشان قرار دهید. این خاک به راحتی از دامنه کوههایی که کمی دورتر از شهرها هستند، یا خاک ریگزارها و بیابانها و خاک ساحل پیدا میشود.
🔹همچنین میتوانید زمانی را برای بازی فرزندتان در خانه بازیهایی که خاک تمیز بازی دارند، اختصاص دهید.
🔸برای این کار کافی است یک زیرانداز کهنه را زیر پای کودکتان پهن کنید و وسایل لازم را در اختیارش قرار دهید.
همچنین میتوانید مراقب باشید که دستشان را در دهانشان نکنند.
✅ خاک بازی و گل بازی، یک تمرین عالی برای تقویت انگشتان کودکان، دستورزی و افزایش خلاقیت آنهاست.
@kodakane