eitaa logo
دنیای شاد کودکان
2.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_شاد 😍👌 گوجه فرنگی و سیب زمینی ‌#کودکانه #کلیپ #روانشناسی #روانشناسی_کودک #کارتون #شبکه_پویا #کودک #فتنه #تربیت 😍😍😍😍😍😍 🆔 @kodakane
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تام_و_جری کارتون بامزه تام و جری👌👌 #كارتون #کودک #خانواده #نوستالژی #آخ_جون_کارتون #فیلم #فتنه #روانشناسی_کودک #مدرسه 🆔 @kodakane
poorangh-dokhtare-1.mp3
306.7K
شعر صوتی😍😍 « دختر ما مثل گله » 👈 عمو پورنگ 👈انتشار دهید 🆔 @kodakane
والدین، وظیفه دارند «انتخاب کردن» را به فرزندانشان بیاموزند... شما دائم برای فرزندتان تصمیم گیری نکنید، یا نظرتان را به او تحمیل نکنید. زیرا او باید در سالهای آینده، تصمیم ها و انتخاب های مهمی داشته باشد، مثل: انتخاب دوست، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر و... البته کودک در سن زیر پنج سال، قدرت تصمیم گیری و انتخاب محدودی دارد... و اگر تعداد گزینه ها زیاد شود، او قدرت انتخاب کردن ندارد. تعداد انتخابهای کودک را محدود کنید تا قدرت تصمیم گیری پیدا کند و انتخاب کردن را یاد بگیرد. مثلا باید در سن زیر پنج سال، دو گزینه به او پیشنهاد دهید تا بتواند یکی از آنها را انتخاب کند. به عنوان مثال، موقع رفتن به مهمانی، دو لباس مناسب مهمانی از کمد خارج کنید، تا او یکی را بتواند انتخاب کند. 🆔 @kodakane
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجراهای حسنی این قسمت حسنی و جوجه طلا🐥 ---------------------------------------------- ㉤🔻 http://eitaa.com/joinchat/43581440C5c05b3d1b5
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترانه ی رنگها ---------------------------------------------- ㉤🔻 http://eitaa.com/joinchat/43581440C5c05b3d1b5
دخترك كبريت فروش    هوا خيلي سرد بود و برف مي باريد .  آخرين شب سال بود . دختري كوچك و فقير در سرما راه مي رفت . دمپايي هايش خيلي بزرگ بودند و براي همين وقتي خواست با عجله از خيابان رد شود دمپايي هايش از پايش درآمدند . ولي تنوانست يك لنگه از دمپايي ها را پيدا كند .. پاهايش از سرما ورم كرده بود . مقداري كبريت براي فروش داشت ولي در طول روز كسي كبريت نخريده بود . سال نو بود و بوي خوش غذا در خيابان پيجيده بود ..جرات نداشت به خانه برود چون نتوانسته بود حتي بك كبريت بفروشد و مي ترسيد پدرش كتكش بزند . دستان كوچكش از سرما كرخ شده بود شايد شعله آتش بتواند آنها را گرم كند        يك چوب كبريت برداشت و آن را روشن كرد ، دختر كوچولو احساس كرد جلوي شومينه اي بزرگ نشسته است پاهايش را هم دراز كرد تا گرم شود اما شعله خاموش شد و ديد ته مانده كبريت سوخته در دستش است . كبريت ديگري روشن كرد خود را دراتاقي ديد با ميزي پر از غذا . خواست بطرف غذا برود ولي كبريت خاموش شد             سومين كبريت را روشن كرد ، ديد زير درخت كريسمس نشسته ، دختر كوچولو مي خواست درخت را بگيد ولي كبريت خاموش شد . ستاره دنباله داري رد شد و دنباله آن در آسمان ماند . دختر كوچولو به ياد مادربزرگش افتاد . مادربزرگش هميشه مي گفت : اگر ستاره دنباله داري بيافتد يعني روحي به سوي خدا مي رود . مادر بزرگش كه حالا مرده بود تنها كسي بود كه به او مهرباني مي كرد            دخترك كبريت ديگري را روشن كرد . در نور آن مادر بزرگ پيرش را ديد . دختر كوچولو فرياد زد :‌مادر بزرگ مرا هم با خودت ببر . او با عجله بقيه كبريتها را روشن كرد زيرا مي دانست اگر كبريت خاموش شود مادر بزرگ هم مي رود .همانطور كه اجاق گرم و عذا و درخت كريسمس رفت . مادر بزرگ دختر كوچولو را در آغوش گرفت و با لذت و شادي پرواز كردند به جايي كه سرما ندارد          فردا صبح مردم دختر كوچولو را پيدا كردند . در حاليكه يخ زده بود و اطراف او پر از كبريتهاي سوخته بودند . همه فكر كردند كه او سعي كرده خود را گرم كند ،‌ولي نمي دانستند كه او چه چيزهاي جالبي را ديده و در سال جديد با چه لذتي نزد مادر بزرگش رفته است .