#تربیت_کودک
اساس یک پدر و مادر خوب بودن این است که واقعا اخلاق کودک خود را بشناسید و شیوه پدر و مادر بودن خود را با آن سازگار کنید.
اگر شخصیت هر کودک را مستقلاً بفهمید و با آن کودک به روشی که مناسب است رفتار کنید دعوا و درگیری ها را به حداقل می رسانید.
🔺اگر بچه خیلی فعالی دارید ، باید در هنگام شب از انجام بازی های شلوغ همراه با او خودداری کنید، زیرا این کار خوابیدن او را مشکل می سازد، به جای آن ، او را وادار کنید که فعالیت آرامی انجام دهد که به او کمک کند تا آرام شود.
🔺اگر کودکی دارید که در ترک جاهای مورد علاقه اش مشکل دارد و خیلی سخت حاضر می شود آن مکان را ترک کند ، شما نیاز است چند لحظه قبل از اینکه مثلا زمین بازی را ترک کنید او را در مورد ترک کردن آنجا آگاه کنید و یکدفعه اقدام به این کار نکنید تا اینکار را برایش آسان سازید.
هر چه بهتر با شرایط کودک خود سازگار شوید ، درگیری های کمتری وجود خواهد داشت.
@kodakane
هدایت شده از کانال مداحی
🔸️شعر امام حسین جان
🌸دلم میخواد پر بزنم
🌱به کربلا سر بزنم
🌸به اون حرم که باصفاست
🌱باغ قشنگ لالههاست
🌸حسین حسین حسین جان
🌱حسین حسین حسین جان
🌸دلم میخواد پر بزنم
🌱برم به دشت کربلا
🌸به سرزمین نینوا
🌱بشم یه یار برای مولا
🌸حسین حسین حسین جان
🌱حسین حسین حسین جان
@kodakane
#قصه_کودکانه
فوت كوزه گري
استاد كوزه گري بود كه خيلي با تجربه بود و كوزه هاي لعابي كه مي ساخت خيلي مشتري داشت .
شاگردي نزد وي كار مي كرد كه زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه هاي كاري خود را به او ياد داد .
شاگرد وقتي تمام كارها را ياد گرفت . شروع به ايراد گرفتن كرد و گفت مزد من كم است . و كم كم زمزمه كرد كه من مي توانم بروم وبراي خودم كارگاهي راه اندازي كنم و كلي فايده ببرم .
هرچه استاد كوزه گر از او خواهش كرد مدتي ديگر نزد او بماند تا شاگردي پيدا كند و كمي كارها را ياد بگيرد تا استاد دست تنها نباشد ، پسرك قبول نكرد و او را دست تنها گذاشت و رفت .
شاگرد رفت و كارگاهي راه اندازي كرد وهمانطور كه ياد گرفته بود كاسه ها را ساخت و رنگ كرد و روي آن لعاب داد و در كوره گذاشت . ولي متوجه شد كه رنگ كاسه هاي او مات است و شفاف نيست .
دوباره از نو شروع كرد و خاك خوبتر انتخاب كرد و در درست كردن خمير بيشتر دقت كرد و بهترين لعاب را استفاده كرد و آنها را در كوره گذاشت ولي باز هم مشكل قبلي بوجود آمد .
شاگرد فهميد كه تمام اسرار كار را ياد نگرفته . نزد استاد رفت و مشكل خود را گفت . و از استاد خواهش كرد كه او را راهنمائي كند .
استاد از او پرسيد كه چگونه خاك را آماده مي كند و چگونه لعاب را تهيه مي كند و چگونه آنرا در كوره مي گذارد . شاگرد جواب تمام سوالها را داد .
استاد گفت : درست است كه هر شاگردي بايد روزي استاد شود ولي تو مرا بي موقع تنها گذاشتي . بيا يك سال اينجا بمان تا شاگرد تازه هم قدري كار ياد بگيرد و آن وقت من هم تو را راهنمائي خواهم كرد و تو به كارگاه خودت برو .
شاگرد قبول كرد يكسال آنجا ماند ولي هر چه دقت كرد متوجه اشتباه خودش نمي شد . يك روز استاد او را صدا زد و گفت بيا بگويم كه چرا كاسه هاي لعابي تو مات است .
استاد كنار كوره ايستاد و كاسه ها را گرفت تا در كوره بگذارد به شاگردش گفت چشمهايت را باز كن تا فوت وفن كار را ياد بگيري .
استاد هنگام گذاشتن كاسه ها در كوره به آنها چند فوت مي كرد . بعد از او پرسيد : ” فهميدي “ . شاگرد گفت : نه . استاد دوباره يك كاسه ديگر برداشت و چند فوت محكم به آن كرد و گرد وخاكي كه از آن برخاسته بود به شاگرد نشان داد و گفت : اين فوت و فن كار است ، اين كاسه كه چند روز در كارگاه مي ماند پر از گرد و خاك مي شود در كوره اين گرد وخاك با رنگ لعاب مخلوط مي شود و رنگ لعاب را كدر مي كند . وقتي آنرا فوت مي كنيم گرد وغبار پاك مي شود و لعاب خالص پخته مي شود و رنگش شفاف مي شود . حالا پي كارت برو كه همه كارهايت درست بود و فقط همين فوت را كم داشت .
اين مثل اشاره به كسي دارد كه بسيار چيزها مي داند ولي از يك چيز مهم آگاهي ندارد . مثلهاي كه به اين موضوع دلالت دارند عبارتند از :
فلاني هنوز فوتش را ياد نگرفته
اگر كسي فوت اين كار را به ما ياد مي داد خوب بود
برو فوت آخري را ياد بگير
همه چيز درست است و فقط فوتش مانده.
@kodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا