#قصه_متنی
#جینو_و_قلم_جادویی
✏️🖍🖌✏️🖍🖌✏️🖍🖌✏️🖍
🌿🌸🌿
🌸🌿
🌿
جینو حوصله نوشتن نداشت.
😐
با اینکه عاشق مدرسه بود به خاطر مشق نوشتن از درس و مدرسه خسته می شد.
اون با خودش فکر می کرد کاش یک مداد جادویی داشتم و می توانستم با آن مشقهایم را بنویسم.
✏️
آن وقت فقط مداد را روی دفتر می گذاشتم و خودش شروع به نوشتن می کرد.
📝📝📝
جینو غرق در فکر و خیال بود که یک دفعه ابر آرزوها درست بالای سرش قرار گرفت.
☁️☁️☁️
ابر آرزوها روی سر جینو شروع به باریدن کرد و آرزوی جینو براورده شد.
🌧🌧🌧
جینو صاحب یک مداد جادویی شد.
✏️📝🖍
از فردای آن روز هر وقت جینو می خواست مشقهایش را بنویسد فقط مداد را روی دفتر می گذاشت مداد خودش شروع به نوشتن می کرد و جینو هیچ زحمتی نمی کشید.
📝📝📝
@kodaknojavan 🌿🌷
#قصه_متنی
#جینو_و_قلم_جادویی
✏️🖍🖌✏️🖍🖌✏️🖍🖌✏️🖍
🌿🌸🌿
🌸🌿
🌿
جینو حالا دیگر خیلی بچه ی زرنگی شده بود.
مشق های او همیشه تمیزتر و بهتر از دیگران بود.
📑📄📃
جینو خیلی خوشحال بود و فکر می کرد اینطوری از همه زرنگتر می شود.
😊😊😊
بالاخره مدرسه ی جینو با کمک مداد جادویی تمام شد و جینو معلم شد.
👲👳👲
جینو به عنوان معلم وارد مدرسه شد.
🏢🏬🏢
او می خواست به بچه های مدرسه درس بدهد.
ولی او که یک مشکل بزرگ پیدا کرده بود. او اصلا بلد نبود چیزی بنویسد.
🙃🙃🙃
دستخط او از دستخط خرچنگها و قورباغه ها هم بدتر بود.
🦀🐸🦀
وقتی جینو می خواست پای تخته چیزی بنویسد همه ی بچه ها به او می خندیدند.
😂😂😂
دست جینو به نوشتن عادت نداشت.
😑😖😣
حالا جینو یک معلم بی سواد بود او تازه فهمیده بود کسی که زیاد می نویسد بیشتر یاد می گیرد و دستخط بهتری هم پیدا می کند.
حالا آقای معلم بعد از این همه سال تازه مجبور شده است دوباره از اول درس بخواند.
حالا او کلاس اول است.
😐😶😄😃
📝📝📝
@kodaknojavan 🌿🌷