eitaa logo
شکوفه های بهشتی
528 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
345 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مفاتیح الحیات 500 1. تعامل با مؤمنان 🔸 نیكی به مؤمنان و اقسام آن بر مبنای آیات و روایات لازم است مؤمنان به یکدیگر نیكی کنند و این نیکی، سه محور عمده دارد: «حمایت‌های مادی»، «حمایت‌های معنوی» و «ارتباط حسنه» كه به خوبی قابل ارایه ‌اند. أ. حمایت‌های مادی پاداش تأمین نیازمندی ‌ها ابن عباس گوید: با [امام] حسن بن علی (ع) در مسجد حرام بودم و او در حالی كه معتكف بود و طواف [مستحب] كعبه می ‌كرد، مردی از شیعیان به او گفت: ای پسر پیامبر! به فلانی بدهكارم، آیا قرض مرا می ‌پردازی؟ آن امام (ع) فرمود: به خدای این كعبه سوگند، امروز چیزی نزدم نیست. آن مرد گفت: اگر صلاح می‌ دانی از او برای من مهلت بگیر زیرا او مرا به زندان تهدید كرده است. ابن عباس می ‌گوید: امام حسن (ع) طواف خود را رها كرد و با آن مرد برای تأمین نیازش حركت كرد. گفتم: ای پسر رسول خدا! مگر در حال اعتكاف نیستی؟ فرمود: چرا، ولی از پدرم شنیدم كه به نقل از رسول خدا (ص) می‌ فرمود: هركس نیاز برادر مؤمن خود را برآورد، همانند كسی است كه نُه هزار سال با روزه‌ داری روزها و نماز شب ‌هایش خدا را عبادت كرده است.[1] [1] . (عدّة الداعی، ص224 ـ 225). 📚 مفاتیح الحیات ص 307 مرکز بین المللی نشر اسراء 🌐 https://nashresra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
مناظره هشام ابن حکم با عمرو بن عبید نقل قول پست چهارشنبه 1 دی 1389, 2:37 pm   الله الرحمن     لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله طیبین       گروهى از شاگردان امام صادق عليه السلام از جمله هشام در محضر آن حضرت بودند، امام به هشام رو كرد و فرمود: مناظره اى كه بين تو و عمر و بن عبيد واقع شده براى ما بيان كن ! هشام : فدايت شوم من شما را خيلى بزرگ مى دانم و از سخن گفتن در حضور شما حيا مى كنم ، زيرا زبانم در محضر شما توان سخن گفتن را ندارد! امام : هر وقت ما دستور داديم شما اطاعت كنيد. هشام : به من اطلاع دادند كه عمروبن عبيد روزها در مسجد بصره با شاگردانش مى نشيند و پيرامون (امامت و رهبرى بحث و گفتگو مى كند و عقيده شيعه را در مساءله امامت بى اساس مى داند). اين خبر براى من خيلى سنگين بود. به اين جهت از كوفه حركت كرده ، روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم . ديدم عمروبن عبيد در مسجد نشسته و گروه زيادى گرداگرد او حلقه زده بودند و از او پرسشهايى مى كردند و او هم پاسخ مى گفت . من هم در آخر جمعيت ميان حاضران نشستم . آنگاه رو به عمرو كرده ، گفتم : اى مرد دانشمند! من مرد غريبى هستم ، آيا اجازه مى دهى از شما سواءلى كنم ؟ عمرو گفت : آرى ! هر چه مى خواهى بپرس . گفتم : آيا شما چشم دارى ؟ گفت : اين چه پرسشى است مطرح مى كنى ، مگر نمى بينى كه چشم دارم ديگر چرا مى پرسى ؟ گفتم پرسشهاى من از همين نوع است ؟ گفت : گرچه پرسشهاى تو بى فايده و احمقانه است ولى هر چه دلت مى خواهد بپرس ! گفتم : آيا شما چشم دارى ؟ گفت : آرى ! - با چشم چه كار مى كنى ؟ - ديدنيها را مى بينم و رنگ و نوع آنها را تشخيص مى دهم . - آيا بينى دارى ؟ - آرى ! - با آن چه مى كنى ؟ - با آن بوها را استشمام كرده و بوى خوب و بد را تميز مى دهم . - زبان هم دارى ؟ - آرى ! - با آن چه كارى انجام مى دهى ؟ - با آن حرف مى زنم ، طعم غذاها را تشخيص مى دهم . - آيا گوش هم دارى ؟ - آرى ؟ - با آن چه مى كنى ؟ - با آن صداها را مى شنوم و از يكديگر تميز مى دهم . - آيا دست هم دارى ؟ - آرى ! - با آن چه مى كنى ؟ - با دست كار مى كنم . - آيا قلب (مركز ادراكات ) هم دارى ؟ - آرى ! - با قلب چه نفعى مى برى ؟ - چنانچه اعضا و جوارح ديگر من دچار خطا و اشتباه شود، قلب اشتباه و خطا را از آنها برطرف مى سازد. - آيا اعضا از قلب بى نياز نيست ؟ - نه ، هرگز. - اگر اعضا بدن صحيح و سالم باشند، چه نيازى به قلب دارند؟ - اعضاء بدن هرگاه در آنچه مى بويد يا مى بيند يا مى شنود يا مى چشد، شك و ترديد كنند فورا به قلب (مركز ادراكات ) مراجعه مى كنند تا ترديدشان برطرف شده يقين حاصل كنند. - بنابراين خداوند قلب را براى رفع شك و ترديد قرار داده است . - آرى ! - اى مرد عالم ! هنگامى كه خداوند براى تنظيم اداره امور كشور كوچك تن تو، رهبرى به نام قلب قرار داده تا صحيح را از باطل تشخيص دهد و ترديد را از آنان برطرف سازد، چگونه ممكن است خداى مهربان پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آن همه بندگان خود را بدون رهبر وابگذارد، تا در شك حيرت به سربرند و امام و راهنمايى قرار ندهد تا در موارد مختلف به او مراجعه كنند و در نتيجه به انحراف و نابودى كشيده شوند!؟ هشام مى گويد: در اين وقت ((عمرو)) ساكت شد ديگر نتوانست پاسخى بگويد. پس از مدتى تاءمل روى به من كرد و گفت : تو هشام بن حكم هستى ؟ گفتم : نه . (اين جواب توريه يا دروغ مصلحت آميز بوده .) عمرو: آيا با او ننشسته اى و در تماس نبوده اى ؟ هشام : نه . عمرو: پس تو اهل كجا هستى ؟ هشام : از اهل كوفه هستم . عمرو: پس تو همان هشام هستى . هشام : هنگامى كه فهميد من شيعه و از شاگردان امام صادق هستم از جا برخواست و مرا به آغوش كشيد و در جاى خود نشانيد و تا من در آن مكان بودم حرفى نزد. آنگاه كه سخن هشام به اينجا رسيد امام صادق عليه السلام خنديد و فرمود: هشام ! اين طرز مناظره را از چه كسى آموخته اى ؟ هشام : آنچه از شما ياد گرفته بودم بيان كردم . امام صادق عليه السلام : هذا و الله مكتوب فى صحف ابراهيم و موسى : قسم به خدا! اين طرز مناظره تو در صحف ابراهيم و موسى نوشته شده است . بحار: ج 61، ص 248. عمرو بن عبيد در عصر امام صادق عليه السلام ، از بزرگان و اساتيد فرقه معتزله بود و از نزديكان دومين خليفه عباسى (منصور دوانيقى ) به شمار مى رفت . شاگردان بسيار در جلسه درس ايشان مى نشست و او مطابق راى خود (برخلاف عقايد شيعه بود) درس مى گفت . هشام بن حكم كه يكى از شاگردان نوجوان و محقق برجسته و دانشمند زبر دست امام صادق بود، روزى در جلسه درس عمرو شركت نموده و مناظره مذكور را با ايشان انجام داده است .
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
📚 داستان کوتاه طنــــاب و خدا داستان طناب درباره کوهنوردی است که می خواست از بلندترین کوهها بالا برود.. او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.. ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود ... او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی می رفت.. ولی قهرمان ما به جای-آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک-شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد... سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره ها-پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.. کوهنورد همان طور که داشت بالا می رفت در حالیکه چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان -پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام تر سقوط کرد... سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بدزندگی اش را به یاد می آورد.. داشت فکر می کرد چقدر به مرگ نزدیک شده..که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده ... حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود .. در ان لحظات سنگین سکوت چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند : "خدایا کمکم کن." ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد:"از من چه می خواهی؟" - نجاتم بده! - واقعا فکر می کنی می توانم نجاتت دهم؟ - البته تو تنها کسی هستی که می توانی مرا نجات دهی. پس آن طناب دور کمرت را ببر! برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت.. و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند... روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت.... 👳 @mollanasreddin 👳
🚨 این یک خیال خام است که فکر می کنید گرفتار نخواهید شد 🔻 افرادی که در محله دلاوران تهران اقدام به سنگ پرانی به سمت مردم و نیروهای امنیتی کرده بودند در کم تر از ۲۴ ساعت دستگیر و تحویل مراجع قضایی شدند 🔰سازمان اطلاعات فراجا
هدایت شده از برچهره دلربای مهدی صلوات🍃🍃
ملت ایران تهدیدِ اغتشاشات را به فرصت تبدیل می‌کند رهبر انقلاب: 🔹حالا آنها این اغتشاشات را به اصطلاح یک تهدیدی دانستند علیه ملّت ایران. ملّت ایران از این اغتشاشات استفاده کرد و حقیقت خودش و جهت‌گیری خودش را نشان داد؛ کجا؟ در سیزده آبان. ‌امسال سیزده آبان با همه‌ی سالهای قبل فرق داشت. ملّت عظیم ایران در سیزده آبان آمدند علیه آمریکا شعار دادند؛ یک نمونه سیزده آبان. 🔹یک نمونه این تشییع این شهدا. یک شهید عزیز به شهادت میرسد این روزها، همین شهدای عزیزی که شهدای امنیّت، شهدای بسیجی، شهدای نیروی انتظامی، آحاد مردمی که شهید میشوند. یک جوانی، شهید روح‌اللّه عجمیان مثلاً‌ فرض کنید، به شهادت میرسد، یک جوان ناشناخته‌ای است، ولی در شهادت او یک جمعیّت عظیمی به تشییع جنازه می‌آیند بیرون! عکس‌العمل مردم این است. 🔹از آن تهدید فرصت درست میکنند، یعنی مردم خودشان را نشان میدهند، میگویند: ما اینیم. شما جوان ما را به شهادت میرسانید، ما همه پشت این جوانیم. درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی که دشمن میخواهد القاء کند.
هدایت شده از لالایی فرشته ها
ابرها راه می‌روند!.mp3
6.33M
🌹ابرها راه می روند!🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۴۰ تا ۴۲ 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:مجموعه داستان‌های نهج البلاغه https://eitaa.com/joinchat/1409548311C6b48882918 🔰کپی با صلوات 🔰 5⃣7⃣9⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آیت الله جوادی آملی رزق مومنان؛ برای همه ی ما رزقی قرار داده شده است 🔹@h_khoban_ir
230.7K
⭕️ سوال اگر ما ۱۲۴ هزار پیامبر داریم چرا اسامی آنها موجود نیست❓ در کجا مبعوث شدند؟ چرا زیاد معروف نیستند، آیا اغراق نشده در مورد تعدادشون❓ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 📎 📎 📎 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من نمی‌گویم که از تمام هواهای نفس بیرون بروید... 🎤امام رحمةالله‌علیه @allamedahr
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آفرین به شیرزن بوشهری یه معلم خوب میتونه یه نسل خوب تربیت کنه خانم معلم داره آزمایش علوم توی کلاس انجام میده درباره روشنایی عکس رهبری رو نماد خورشید قرار داده و مفهوم ولایت را به همین زیبایی یاد بچه های کلاس داد
هدایت شده از پهلوانی
💠 حقیقت آشکار 🔹 قرآن كریم را بین ‌الرشد می‌داند؛ نمی‌فرماید شما دو نفر دو نفر یا یك نفر یك نفر درباره توحید فكر كنید، می ‌فرماید توحید, اصلی است كه شما چه بخواهید چه نخواهید در نهاد شما است. 🔹 می فرماید برای قیام كنید درباره مسئله نبوت و معاد؛ نه اینكه فكر كنید که آیا خدایی در عالَم هست یا نه, اصلاً خدا قابل انكار نیست! وجود مبارك حضرت فرمود: «مَعرُوفٌ عِند كُلِّ جَاهِل»؛ خدا اصلاً قابل انكار نیست؛ هر خدانشناسی خداشناس است, هر ملحدی خداشناس است! او كه نمی ‌تواند حقیقت را منكر بشود، این حقیقت, فعل خداست صُنع خداست، قابل انكار نیست. این دو اصل را مرحوم کلینی در جلد اول اصول كافی از امام (علیه السلام) نقل كرده است: «عَارِفٌ بِالمَجهُولِ مَعرُوفٌ عِند كُلِّ جَاهِل»؛ هر چیز ناشناخته‌ ای نزد خدا شناخته شده است و هر انسان خدانشناسی است؛ خدا قابل انكار نیست! 📚 سوره مبارکه سبأ جلسه 17 تاریخ: 1392/07/22 🌐 http://news.esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra
هدایت شده از پهلوانی
💠 مودّت الهی 🔸 پایگاه اطلاع رسانی اسراء، آیت الله العظمی جوادی آملی: اگر ما قرآن را دوست داریم چون كلام خداست، پس متكلّم را هم دوست داریم و اگر اهل بیت را دوست داریم چون خلیفه الهی ‌اند و اگر كسی خلیفه الهی را دوست داشت یعنی «مستخلف ‌عنه» را دوست دارد؛ بنابراین تمام این مودّت ‌ها و محبّت ‌ها بر می ‌گردد به محبّت و كه ما خدا دوست باشیم و چون ذات اقدس الهی با همه هست، این دوستی یك خواهد بود، جهان را محبّت اداره می ‌كند نه جنگ، جهان را كُشتن و خون اداره نمی ‌كند، جامعه را محبّت اداره می ‌كند. 🔸 مدینه كه به معنی مدنیت، تمدّن و تدین است اول كه مدینه نمی ‌گفتند. وجود مبارك رسول گرامی كه نور است، وقتی در مكه زندگی می ‌كند خدا این را می ‌داند. وقتی حضرت از مكه به مدینه می‌آید، ذات اقدس الهی برای گرامیداشت مكتبی كه در این شهر رواج پیدا كرد، فرمود مردمِ این شهر مهاجردوست‌ هستند: ﴿یحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیهِمْ﴾ كسانی كه از مكه به مدینه آمدند مردم مدینه محبّتشان نسبت به مهاجرین عملی و علنی شد، اینها ﴿وَ یؤْثِرُونَ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ﴾ ولو خودشان خیلی هم نیازمند باشند آن ویژگی‌ های مالی و مختصّات اقتصادی خودشان را به این مهمان‌ های اهل هجرت می ‌دهند. 🔸 مستحضرید اگر بالاتر از هجرت نباشد كمتر از هجرت نیست، وقتی تمدّن در این است كه مردم یك منطقه هجرت و مهاجرت را دوست داشته باشند، یقیناً جهاد و مجاهدها را هم دوست دارند، اینها محبّ مجاهدت ‌ها و هستند و مستحضرید اگر كسی جهاد را دوست داشت و را دوست داشت، مردمی كه در فراز و منطقه‌ های علمی به سر می ‌برند، زندگی می ‌كنند، مركّب آنها اگر از خون شهید بالاتر نباشد كمتر نیست كه مِداد علما ارجح و افضل است. 🔸 تمدّن اگر در این است كه مردم یك شهر را دوست داشته باشند، تمدّن در این است كه را هم دوست دارند، تمدّن در این است كه و را دوست دارند، حوزه‌ های علمیه را دوست دارند، طلاّب را دوست دارند و اگر كسی طلبه‌ ها و عالِم‌ ها و حوزه‌ ها را دوست داشت خودش سعی می ‌كند در این سِلك بیاید، وقتی انسان اینها را می ‌بیند خستگی ‌های انسان رفع می ‌شود، اینها كسانی ‌اند كه ، شاگردان امام صادق، شاگردان امام رضا هستند كه اگر قلمی داشتند، مركّبی داشتند، از قرآن و عترت بر چهره كاغذ چیزی نوشتند اجر آنها اگر بیش از هجرت و جهاد نباشد كمتر نیست. اینها همه از دستورات وجود مبارك امام هشتم است كه فرمود وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی ‌شود، با خشونت نمی ‌شود جامعه را اداره كرد! مطالعه بیشتر: 🌐 esra.ir 📚 درس اخلاق تاریخ: 1394/05/15 🌐 http://news.esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra