شدیدا نیازمند اینم که یکی بیاد دوتا شونم
رو بگیره ، ذول بزنِ تو چشام و بگه " مطمئنم
میتونی انجامش بدی "
چرا هیچ کس هنر رو رشته حساب نمیکنه؟
[برای لجبازی با تو دوست عزیز هم که شده
میرم رشتهی هنر]
روزی که من بتونم کاری کنم که خونوادم ذره ای
منو درک کنن، اون روز روزِ خوشبختیه منه
هیچ اتفاقی فراموش نمیشه ؛ بالاخره یه روز، تو
یه خیابون، یا وسط ی آهنگ، یا موقع خوندن ی
کتاب، یا دیدن ی فیلم، یهو همه چیز یادت میاد