eitaa logo
کلبه عاشقان صاحب الزمان رهنان 🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
42.1هزار ویدیو
502 فایل
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🕋عضویت در کانال🕋 👇👇👇 @kolpee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا اینقدر جدی نیست ... 🍃دنیا درست مثل یک صحنه تئاترِ که قرار بود نقشمون و مقابل خدا و فرشته ها که تماشاچی ما بودند خوب بازی کنیم.. اما ما فقط چسبیدیم به دنیا چی داره و چی نداره غر زدیم و عصبانی شدیدم و دل شکستیم... انقدر جدی گرفتیمش که فراموش کردیم مقابل کی بازی میکنیم و بعدش قراره از صحنه خارج بشیم و با خدا چشم تو چشم خدایا ایمانمون رو قوی کن، که حضور تو رو در هر لحظه از زندگیمون ببینیم. الهی آمین 🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
🌿🌺﷽🌿🌺 💌 چهار عملیات مهم ابلیس برای اینکه حال انسان را بد کند. ➖ کسی که واقعیت‌ها را نبیند و نپذیرد، حالش بد می‌شود. بعضی‌ها با خیال‌پردازی و ندیدن واقعیت‌ها می‌خواهند حال خود را خوب کنند؛ شاید این روش، حال خوبِ موقتی به آدم بدهد اما زمینۀ بدتر شدنِ حال او را فراهم می‌کند. ➖ حال خوب، با واقع‌بینی به‌دست می‌آید؛ اگر واقع‌بین بشوی توقعات تو نسبت به دیگران و خودت تنظیم می‌شود، غم، ترس و خطر را بزرگ‌تر از آنچه هست نمی‌بینی و امکانات و امتیازات خودت را در مواجهۀ با مشکلات در نظر می‌گیری. ➖ دین اولاً از ما می‌خواهد واقع‌بین باشیم، ثانیاً دایرۀ واقعیت‌ها را در ذهن ما توسعه می‌دهد و می‌گوید علاوه بر واقعیات حسی، واقعیت‌های دیگری هم هست؛ مثل قدرت خدا، محبت خدا، نصرت خدا و... مؤمن یعنی کسی که واقعیت را درست درک می‌کند و کافر یعنی منقطع از واقعیت؛ همان‌که قرآن می‌فرماید «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي‏» نه واقعیت را می‌شنود، نه می‌بیند و نه آن را بیان می‌کند. ➖ شیطان برای اینکه حال ما بد شود، به چهار شیوه ما را از واقع‌بینی دور می‌‌کند: 1️⃣دنیا را طوری نشان می‌دهد که واقعیت‌ها را درست نبینیم «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ» 2️⃣انسان را در توهمِ فقر می‌‌اندازد «يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» 3️⃣انسان را در توهم لذتمند بودن زندگیِ پر از فحشا می‌اندازد «وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاء» 4️⃣کاری می‌کند که انسان‌ها شاکر نباشند و قدر نعمت را ندانند «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين‏» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا 💚 ممنون که وقتی باهت حرف میزنم جوری گوش میکنی که انگار فقط همین یک بنده رو داری 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
💌انسان‌های موفّق کسانی اند که با زندگی خود مشکلی ندارند. اشتباه نکنید! نمی گویم «در زندگی» خود مشکلی ندارند ؛ بلکه می‌گویم «با زندگی» خود مشکلی ندارند. 💚مشکلْ داشتن در زندگی، یک چیز است و مشکل داشتن با زندگی، چیز دیگر. اتفاقا در بیشتر موارد، انسان‌های موفّق با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده اند؛ اما احساس نارضایتی از زندگی نداشتند. 💚 می‌توان گفت: رضامندی از زندگی یکی از رازهای ناشناخته زندگی انسان‌های موفّق است. بسیاری از افرادی که به امکانات زندگی دست می‌یابند، احساس خوش بختی را تجربه نمی کنند و برعکس، بسیاری از کسانی که فاقد امکانات زندگی اند، از احساس رضایت از زندگی برخوردارند. به نظر می‌رسد میان تمکّن مالی و رضایت از زندگی، رابطه علّت و معلول برقرار نیست. 🪴گاهی زندگی‌های مرفّه، از احساس رضایت از زندگی محروم اند و گاهی زندگی‌های ساده، از رضایت از زندگی برخوردارند. به نظر شما کدام یک بهتر است: تمکّن مالی یا رضایت از زندگی؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
18.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاصله‌ی انسان تا خدا 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍چی از این قشنگتر...؟! خودش گفته نترسید هواتونو دارم ...😊 چیزی که الان تو رو ناامید کرده در برابر قدرت خدا هیچ و پوچه... 🦋تو همونی باش که از نا امیدی هاش ، امید می سازد و از دردهایش ، پلّه... میدونم زندگی برات آسون نگذشته، اما الان بخاطر همونا تو قوی شدی، تو باید در روزهای سخت و اتفاقهای سخت، قوی و محکم باشی خداوند تک تک این روزهای سخت کنارتِ، می شنوه و میبینه مثل یک مادر مهربون که بچش زمین میخوره و بلند میشه از دور مراقبشه تا کودکش اعتماد به نفس خودش و پیدا کنه و در عین حال هر جا لازم شد کمکش کنه ❤️ خدا خیلی خطرای بزرگی رو کنار میزنه اما ما خیلی هاشو اصلا متوجه نمیشیم 😔 اون همین‌جاست نه اون بالای آسمون کنار من و تو مراقبمونِ باورش کن ❤️❤️ 🦋قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ 🌺🌿ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻧﺘﺮﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ [ ﺳﺨﻦ ﺍﻭ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ]ﻣﻰ ﺷﻨﻮم ﻭ [ ﺍﻋﻤﺎﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ] ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻢ . سوره طه (٤٦) 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚بوذرجمهر و خزانه‌دار انوشيروان انوشيروان عادل وزيرى داشت به‌نام بوذرجمهر که در سياست و عقل لنگه نداشت. اين وزير داراى پنج پسر و پنج دختر بود. يک روز دختر کوچک وزير که خيلى عزيز کرده بود، آمد پيش پدرش و گفت: ”من در بازار يک گل الماسى ديدم و عاشقش شدم. پول بده تا آن را بخرم.“ بوذرجمهر گفت: ”اى فرزند پول من کفاف اين خرج‌ها را نمى‌دهد“. دختر گفت: ”تو وزير انوشيروان و عقل او هستي، چطور براى يک گل الماسى پول نداري. اگر تا سه روز ديگر، آن‌را برايم نخرى خود را مى‌کشم.“ فردا بوذرجمهر به نزد انوشيروان رفت. انوشيروان ديد بوذرجمهر خيلى ناراحت است. علت را پرسيد. بوذرجمهر آنچه را بين خود و دخترش گذاشته بود براى او گفت. و بعد اضافه کرد که : ”شما خوب است يک مقدار به معاش من مدد برسانى تا بتوانم جواب بچه‌هايم را بدهم.“ انوشيروان خزانه‌دار را صدا زد و گفت: ”در اين ماه هر چه بوذرجمهر پول خواست به او بده.“ بوذرجمهر رفت. خزانه‌دار شاه گفت: ”همهٔ چيزها در دست بوذرجمهر است. ماليات در دست او است. هست و نيست سلطان در دست او است. آن‌وقت براى اين که خودش را به شما پاک نشان دهد، مى‌گويد پول يک گل الماس را ندارم.“ انوشيروان در فکر فرو رفت و با خود گفت: ”سلطان هم بايد يک خرده عقل داشته باشد، دروغگو را بشناسد، راستگو را بشناسد“. در آن زمان، انوشيروان يک زنجير به در بارگاه نصب کرده بود که يک سرش به زنگى وصل و در اتاق خودش بود. اگر رعيتى با او حرفى داشت، زنجير را تکام مى‌داد. ❌ ادامه در پست های بعد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌ @kolpee
زنگ صدا مى‌کرد و انوشيروان براى شنيدن حرف‌هاى رعيت نزد او مى‌آمد. انوشيروان با خودش فکر کرد: ”شايد محافظين نمى‌گذارند کسى به زنجير نزديک شود.“ بوذرجمهر را خواست و گفت: ”امروز بگو جار بزنند که من بار عام مى‌نيشينم و هر کس مى‌خواهد بيايد“ جار زدند. مردم شهر جمع شدند. انوشيروان بوذرجمهر را دنبال نخود سياه فرستاد. آن وقت رو به جمعيت کرد و گفت: ”هر کس از وزير من، بوذرجمهر، گله و شکايتى دارد بدون واهمه بگويد.“ از هيچ‌کس صدا درنيامد. انوشيروان با عصبانيت گفت: هيچ‌کس شکايتى ندارد؟“ همهٔ مردم فرياد زدند: ”شکايتى نداريم“. پيرمردى بلند شد و گفت: ”يک نفر در اين شهر هست که روزى يک‌بار براى من آذوقه مى‌آورد. دو روز است که نيامده، من از او شکايت دارم“ انوشيروان گفت: ببين ميان جمعيت هست؟“ پيرمد گفت: ”نگاه کرده‌ام. اگر بود يقه‌اش را مى‌گرفتم و مى‌پرسيدم که چرا نيامده.“ انوشيروان فرستاد دنبال بوذرجمهر. وقتى بوذرجمهر آمد. پيرمرد گفت: ”قربان اين همان شخص است“. سلطان، خزانه‌دار را خواست و به او گفت: ”اى حرام‌زادهٔ بخيل، هيچ‌کس از بوذرجمهر شکايتى نداشت تو مى‌خواستى وزيرى را که نمى‌گذارد کسى در مملکت گرسنه بخوابد، از من جدا کني؟ خزانه‌دارى مثل تو به درد من نمى‌خورد“. بعد از بوذرجمهر پرسيد: ”چرا آذوقهٔ پيرمرد را اين دو روز ندادي؟“ بوذرجمهر گفت: ”چون مى‌دانستم که اين خزانه‌دار براى من مايه مى‌گيرد، من مخصوصاً آذوقه پيرمرد را نبردم که بدانى چطور مملکت را اداره مى‌کنم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃
🔴 معلم و دزدی دانش‌آموز در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه‌ سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟ معلّم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم، فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. داماد گفت: آخه مگه می‌شه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سال‌ها قبل، ساعت گران‌قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه‌ دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم. من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در آن مدرسه هیچ‌کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. تربیت و حکمت معلّم، دانش‌آموز را بزرگ می‌کند! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 👇👇👇 @kolpee ==== 🍃🌹🌸🍃