eitaa logo
کلبه عاشقان صاحب الزمان رهنان 🍃
1.6هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
49.6هزار ویدیو
608 فایل
@fakhri47 آیدی مدیر گروه 👆👆👆 #اللّهُمَّ‌بارِک‌لِمَولانا‌صاحبِ‌الزَّمان 🌸🌸🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🕋کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 🕋 (رهنان) 👇👇👇 @kolpee ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
مشاهده در ایتا
دانلود
ࡅߺ߲ࡄܩ ߊ‌ࡋࡋܣ ߊ‌ࡋܝ‌ܟߺܩܢߺ߭ ߊ‌ࡋܝ‌ܟߺܢߺ࡙ܩ ࡄܝ‌ࡄࡅ᳟ߺߺܝ‌ࡅ‌ܢߺ߭ࡅ‌ ၄‌ ࡄܝ‌ܦ߭ࡅ‌ߊ‌ ڪܝ‌ࡅ‌ܢߺ߭ࡅ‌ ارباً اربا، ࢬُﻘَﻃَ؏ُ اࢦا؏َضاء ذڪر لبهـایشان دمِ آخر "لَڪِ لبیڪ ܝ۬‌ܢߺ࡙ܢߺ߭ࡅߺ߲ ࡏࡅߺ߲ܝ‌ے" ‌ ﷽ ‌ࡄܣܢߺ࡙ࡅ‌ 📿📚 ختم مبارڪه ✅🌹 هدیه به روح مطهر آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و ܟߺࡎ߭ܝ‌ܝߺ‌ߺߺ ܝ۬‌ܣܝ‌ߊ‌ (سلام‌الله‌علیها) ✅ به نیابت از " شهید_حسین_خرازی" 🤲🏻به نیت👇 🌿سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر (عج) آمرزش و شادے روح پدران و مادران آسمانی☀️ 🌿شفاے تمام بیماران☀️ 🌿رفع هم و غم از جمیع مومنین و مومنات☀️ 🌿برآورده شدن آرزوها و حاجات شرڪت ڪنندگان در ختم☀️ 🍃رفع موانع ازدواج و شغل جوانها☀️ 🌿 سلامتی مقام معظم رهبرے (مدظله العالی)☀️ 🌿عاقبت بخیرے همه شرڪت ڪنندگان☀️ https://eitaa.com/joinchat/3751936341Cf19be59505 -------------------------- لحظـــ⌛️ـه اے با ‌ࡄܣࡅ‌ߊ‌ ✨ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـل ْ‌لِوَلـیِـڪ ْ‌ألْـفَـرَج✨
🥀🕊🌹🌴🌷🕊🥀 ‍ نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را بر می داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! ! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه! ! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! ! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، ! خودت باش! خودت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: ! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. شادی روح و 🌹 🕊🥀
4.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب ششم: درس توسل به اهل بیت از شهید 🌸🍃 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت سلام الله علیها 🤲 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ 🍃🌹عضویت در کانال 👇👇👇 @kolpee