eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:♥
این‌راهرگزفراموش‌نکنید🙅🏻‍♂ تاخـود‌رانسازیم‌وتغییرندهیم ، جـٰآمعـھ‌ساختـھ‌نمـےشود🚶🏿‍♂. . ! ' ⸤ Eitaa.com/komeil3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🙂♥️ 😄❗️ 🙅🏻‍♂ 🚶🏿‍♂‼️ 🙋🏻‍♂🔥 - هانیه : من آخرین باری که رفته بودم هیئت نه سالم بود ... و الان نه ساله که هیچ هیئتی نرفته بودم ! این شاید برای خیلی ها عجیب و باورنکردنی باشد اما خانواده پدری من به هیچ عنوان این بزرگواران را قبول نداشتند! و در ایام عزا معمولا به مسافرت کیش وترکیه و آنتالیا میرفتند تا کمتر با پارچه های سیاه روبه رو شوند خانواده مادری من اینطور نبودند و خیلی امام هارا محترم میدانستند اما من بیشتر با دختر عموها و عمه ها بودم و از تفکرات خانواده مادری چندان خبر نداشتم توی اینترنت سرچ کردم " یـا زهـــرا " مطالب کاملی برایم بالا نیومد سرچم را اطلاح کردم و تایپ کردم " زهـــرا" و اولین چیزی که دیدم تیتر: زن علی ابن ابوطالب بود خیلی گشتم تا اینکه فهمیدم : زهرا یا همان فاطمه دختر پیامبری به اسم محمد هست … یک زمانی مردم دختر را ننگ میدانستند و دقیقا توی همان زمان فاطمه در خانواده محمد دنیا میآید! و خیلی کمک حال پدرش بوده و به همین خاطر به او ام‌ابیها میگویند… بعد ها برایشان خیلی خواستگار میامد فقیـر و غنی ! همه جوره خواستگار داشتند و خب ایشان به علی جواب بله میدهند و بعد ها میگویند که ایمان علی رو به پول و ثروت ترجیح داده است اون موقع این موضوع برایم باور نکردنی بود و حرف پدرم را اینجا در این یک مورد قبول کردم که امام ها برای سال ها پیش هستند! که البته بعدها فهمیدم این نظریه درست نبوده ایشان سه تا بچه دنیا میآورند حسن و حسین و زینب آقا حسن که به دست خانمشان شهید میشوند(: آقا حسین و خانم زینب را دیگه نخواندم میخواستم بیشتر درمورد خود خانم زهرا بدانم فاطمه پا به ماه بوده یعنی میخواسته جمعشون بزرگتر بشه یک محسن به آنها اضافه شود… توی همین روز ها عده ای توی کوچه جلوی این خانم را میگیرند و بعدا پشت در خونه اشون تجمع میکنند ایشون مقابله میکنه و درب باز نمیکنند و همین باعث میشه هم درب آتش بگیرد و هم پهلوی ایشون زخم شود هرجا که میرفتم تحقیق بکنم حرف از مسمار بود وقتی فهمیدم منظور از مسمار ، میخ هست نفسم چند ثانیه قطع شد !؟ واقعا من وقتی میخواستم برای نصب تابلو میخ نصب بکنم میترسیدم که موقع ضربه زدن ،ضربه اشتباهی به جای میخ به کناره های دستم بخورد و حالا ایشون میخ ………! و حیرت آور تر واکنش های علی بود چقدر عاشقانه رفتار میکرد(: هوای خانمش را داشت و داغ همسرش و محسنش همیشه روی قلبش ماند آن روز خیلی گریه کردم برای علی … من چشیده ام البته که!!! ساشا وقتی رفت بین ما هیچی نبود جز یه دوستی ساده و البته ... وقتی رفت من خیلی ناراحت شدماما علی زنش بود اون ها باهم ازدواج کرده بودند و بچه داشتند ! واقعا سخته از همه مهم تر دومین تلنگری که بهم وارد شد سن خانم فاطمه زهرا بود هم سن من بودند!؟؟؟ خجالت آور بود .... مگه هم سن من نبودند پس چرا انقدر خوب بودن!؟ من خودم را گول زده بودم که هنوز بچه ام برای نماز و روزه اما برای کلاس و آرایشگاه بچه نبودم انگار‼️ نویسنده✍🏿: :)🌱 ⸤ Eitaa.com/komeil3
بسـم‌رَب‌جان‌وجـٰانان‌ابراهیـم♥'』
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
(:♥
• . خیـٰآل‌خوب‌تولبخندمـےشودبـھ‌لبم وگرنـھ‌این‌منِ‌دیوانـھ‌غصـھ‌هادارد..:)♥ 😌🖐🏿 ⸤ Eitaa.com/komeil3
29-Emam Zaman-refaghat ba emam - Copy_5900195586119827836.mp3
2.69M
رفاقت‌باحضـرت‌مھدی‌‌؏ـج :)🖇♥️ '
• . بـھ‌خوشگلیت‌مـےنازی؟! اون‌دنیاطرف‌میگـھ‌چیکارکنم‌صورتم‌قشنگ‌ بود.. دختراولم‌نمیکردن‌بـھ‌گناه‌افتادم😐💔 خداحضرت‌یوسف‌وعبآس؏رونشونت‌میده میگـھ‌ازایناخوشگل‌تر‌بودی؟!🚶🏿‍♂ عباس‌بن‌علـےکـھ‌بانقاب‌راه‌میرفت‌میگفت‌ نمیخوام‌بادیدن‌من‌کسـےبـھ‌گناه‌بیوفتـھ ! چشمای‌خوشگلشو ، بدنش‌روخرج‌خدانکرد؟ ⸤ Eitaa.com/komeil3
1_1113729935.ogg
143.7K
زشتھ بچھ شیعھ غدیࢪ غذآ ندھ...!🍃 🎧Eitaa.com/komeil3
رفیق.. حالابـھ‌اندازه‌ی‌اونقدری‌کـھ‌میگـےباامام حسین؏رفیقـے واقعاباهاش‌رفیقـے..؟! توذهنم‌اونجـٰآکـھ‌آسِیدرضامیخونـھ: باتوهستیم‌ولـےدقیق‌نـھ..؛)💔 پلـےشد🚶🏿‍♂..!
26.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°📙🖇✨' روایتـےمتفاوت‌ازکتاب📚 توسط‌همسرشھیدعباس‌نجفـے :)♥ ⸤ Eitaa.com/komeil3
دلم‌بےهوا‌،هواےتوࢪاڪرد! هواےدلم‌ࢪا‌بےهوا‌داشتہ‌باش...! ✨ ⸤ Eitaa.com/komeil3
هدایت شده از - مَحبوبِ‌مَن :)
AUD-20201213-WA0004.mp3
5.24M
اهم اهم!! سلام علیکم رفقآ :) ان شاءالله کہ حال دلاتون عالے باشہ🌿 دیدم همہ دارن آهنگ تقدیم میکنن،گفتم منم مداحے تقدیم کنم👀📿 +این مداحے روح افزارو تقدم میکنم بہ چنل هایۍ کہ خیلے دوسشون دارم(': ـ علمدارکمیل✨ ـ براۍ او♥️ ـ وترالموتور🌱 ـ بیت‌السرار🎈 ـ بہ روایت ۱۳۵ :) ـ نودالیت🥢 ـ فقدان‌خویش🌿 ـ عباپوش🦋 ـ چکامه🌼 ـ نجواۍ‌بے‌نهایت👣 ـ نیازمندی ها🌙 ـ نارنگی‌من🍊 ـ چنور❄️ ـ «759»🌻 ـ شاید‌یه‌ریحانه☔️ ـ نوستالژی🛵 ـ آنشرلی🍬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 پارت بیست و هفتم - هانیه : صدای اذان از گوشی بلند شد🌱 چون تصمیم گرفته بودم با ابراهیم رقابت بکنم و خانوم فاطمه را خوشحال بکنم دیگه هر روز گوشیم را طوری تنظیم کرده بودم که موقع نماز اذان بگوید رفتم وضوبگیرم یاد معلم دینیمان افتادم همیشه میگفت اول وضو دوم نماز بعدش درس ! وضو چجوری بود ؟ یادم نمیامد اما نمیخواستم وقت را از دست بدهم دست هایم را خیس کردم کشیدم روی صورتم بعدش از بازو تا مچ دستامو خیس کردم رفتم برای نماز … چادر نداشتم مجبوری مانتو و شالم را پوشیدم خب نماز میخوانم قربه الله حمد و سوره از هرکدوم هرچی یادم بود را گفتم رکوع و سجده هم سبحان الله بلد بودم گفتم تشهد اصلا یادم نبود و سلام هم فقط اخر نماز گفتم سلام خدا این نماز اولم بعد از نه سال بود خب بعدش خجالت کشیدم که هانیه این چطور نمازی هست!… رفتم یاد گرفتم و از اون روز به بعد درست نماز خوندم برای وضو : اول صورتمو شستم بعد دست راستم و بعد دست چپ شستم و بعد فرق سرم راکشیدم ( به اینحا وضو که میرسیدم یه جوری میشدم و یاد علی میفتادم ) مسح پای راست و بعد چپ نماز هاهم دیگه درست حسابی میخواندم اما کسی نمیفهمید بعد نماز ها به این فکر میکردم که من نه ساله نماز نمیخولندم نه ساله هیئت نرفتم نه ساله خیلی به اطرافیانم اهمیت میدادم دقیقا از وقتی که با حدیث و دنیا و سارن و ریحانه دوست شدم از آن روز به بعد نه سال میگذره و من به اینجا رسیدم این وسط یک چیزی مجهول بود … اینکه چـــرا!؟ چرا من از ان سال به بعد از خیلی چیز ها عقب کشیدم ' حرف های اکیپ را توی سرم کم کم میچرخید' - نه سال زندگیمونو با این عقاید قدیمی شون به فنا دادند - جلوی مارا گرفتن نتوانیم خوش باشیم - نماز برای چی اخه وقت ما تلف میشود - حجاب گرممان میشود - چرا دختر و پسر جدا باید باشند دوستی مگر چه عیبی دارد!؟ - این ها فقط بلدند گریه بکنند - مسجد اگه بری باید مثل آنها بشوی - چون خودشون افسرده هستند اجازه نمیدهند ما بلند بخندیم - روزه چیه دیگه!؟ ما رژیم میگیریم روزه میخوایم چیکار و من چه ساده این حرف هارو گوش دادم اگه این دلیل ها رو میگفتم بچه سه ساله ام خنده اش میگرفت! یکی یکی شروع کردم به خودم جواب دادن بایـــد جواب میدادم به خودم… بابت کار هایی که کرده بودم از خودم باید بازپرسی میکردم! نویسنده ✍ :
بسـم‌رَب‌جان‌وجـٰانان‌ابراهیـم♥'』
‌『 ! '🌿°. 』-
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
• . باهـرکـھ‌نشینـےوباهرکـھ‌باشـے خویِ‌اوگیری..:)♥ 😻🖐🏿 ⸤ Eitaa.com/komeil3
خانہ‌بسیاربزرگ‌بودوامڪانات‌فراوان داشت.براے‌یڪے‌ازیاران‌امام‌بود. امام‌آمده‌بودبراے‌دیدنش‌ڪہ‌وسعت‌ خانہ‌درچشمشان‌نشست.نگاه‌محبتش‌ راروے‌صورت‌اوانداخت‌وفرمود: _این‌خانہ‌ے‌وسیع‌رابراے‌چہ‌ڪارے ساختہ‌اے؟مے‌دانے‌ڪہ‌درآخرت بہ‌خانہ‌ے‌وسیع‌محتاج‌ترے. دل‌صاحب‌خانہ‌لرزید. منتظرماندتا امـیرالمـؤمنـان‌علے✨ سخنش‌راتمام‌ڪند. فرمود: _اگربخواهے‌مے‌توانے‌ڪہ‌از وسعت‌این‌خانہ‌براے‌آخرتت‌استفاده‌ ڪنے.مهمانے‌بده،اقوام‌رادعوت‌ڪن، براے‌حق‌وحقوق‌مسلمانان‌وآگاهے دادن‌آنهاازخانہ‌ات‌استفاده‌ڪن. فقط‌براے‌لذت‌هاے‌شخصے‌و ڪارهاے‌خودت‌باقے‌نماند. نفس‌مردآمدودل‌وذهنش‌راه‌یافت. 🚫
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
خانہ‌بسیاربزرگ‌بودوامڪانات‌فراوان داشت.براے‌یڪے‌ازیاران‌امام‌بود. امام‌آمده‌بودبراے‌دیدنش‌ڪہ‌وسعت‌ خ
روزیت‌زیاداست،نوش‌جانت! خانہ‌ے‌وسیع‌ومرڪب‌رهوارداری، بازهم‌نوش‌جانت! امّا آن‌دنیانیازبہ‌وسعت‌دارے. همہ‌اش‌بہ‌فڪرخودت،لذت‌هایت، آرزوهایت،تفریحاتت‌نباش! خانہ‌ات‌بشودمأمن،بشودپناه،بشود هیئت،بشودخانہ‌ے‌ذِڪر. . .آخرتت‌آباد🌿✨! 🚫