• . این همھ در اینترنت و کتابھا میگردی دنبال اینکھ آقای ِ قاضی چی گفتھ آقای بھجت چی گفته، این همہ این در و آن در میزنـے ، چۍ شد آخر؟ تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدۍ!! میخوای بشـے -سالک- بنده خُدا؟! عامل باش ، عالم بودن بھ تنھایـے بھ دردت نمیخوره . .🚶🏿‍♂ #آیت‌الله‌فاطمی‌نیا | #یادشون‌باصلوات ⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣

「📕✨」 • . ابراهیم بھ هیچ وجھ گِرد گناه نمـےچرخید☝️🏻براۍ همین الگوئـے براۍ تمام دوستان بود(:♥️ حتـے جایۍ کھ حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض مۍکرد🌱!' هیچ‌گاه از کسۍ بد نمۍگفت مگر بھ قصد اصلاح کردن ، خودش را بھ کارهای سخت مشغول می‌کرد . مۍگفت : براۍ نَفْس آدم لازم است😉❗️ #شھیدابراهیم‌هادۍ| #یادشون‌باصلوات ⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣

「🍃🌼」 • . اگھ خواستین بہ حرف شهیدبهشتـے گوش کنید و عاشق بشید.. مثل ِ ما عاشق بشید..!((:♥️ #شهید_بهشتی | #یادشون‌باصلوات ⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣

「🖤」 • . روزۍ در جایـے بودیم یکی از آقایان آمد گفت در جلسھ‌ای بودم کھ یک نفر از اعضای آن جلسہ بھ رهبرانقلاب اهانت کرد . حاج‌قاسم پرسید تو چھ کار کردی؟ گفت : هیچ کاری نکردم ؛ حاج‌قاسم گفت اشتباه کردی ، اگر من بودم لیوان را از روی میز بر مۍداشتم و پرت میکردم بھ صورتش!🥛🚶🏿‍♂ #حـٰاج‌قاسم‌ما | #یادشون‌باصلوات🌱' ⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣

وقتی می اومد خونه ، دیگه نمی ذاشت من کار کنم . زهرا رو می ذاشت رو پاهاش و با دست به پسرمون غذا میداد. میگفتم : یکی از بچه ها رو بده به من. بامهربونی میگفت: نه شما ازصبح تاحالا به اندازه کافی زحمت کشیدی . مهمون هم که میومد ، پذیرایی با خودش بود . دوستاش به شوخی میگفتن : مهندس که نباید تو خونه کار کنه ! میگفت: من‌كِ از حضرت‌علی‌علیه‌السلام بالاتر نیستم. مگه به حضرت‌زهرا کمک نمیکردند؟(: 🌷 #شهیدحسن‌آقاسی‌زاده | #یادشون‌باصلوات . 🤍 ˹ @komeil3 ˼

• . موقع مسافرت می‌گفت:خانوم کسی افراد مسن فامیل رو به مسافرت نمیبره، بچه‌ها حوصله‌ۍ بردن پدر و مادرهاشون رو بـھ مسافرت رو ندارن ، بیا ما اون‌ها رو ببریم کربلا. مثلا مادربزرگ‌آقامرتضی،مادربزرگ من ، خاله‌شون ، عمه‌شون کـھ سن بالایـے داشتن رو با خودمون می‌بردیم. میگفت : به بزرگترها احترام بذاریم‌و اونا رو ببریم #شهیدمرتضی‌عطایی | #یادشون‌باصلوات . 🤍 ˹ @komeil3 ˼

ــــــــــــــــــــ ـــــ ـ 🪴 قبل از شروع مراسم عقد، علی‌آقا نگاهی به من کرد و گفت: شنیدم کھ عروس هرچه از خدا بخواهد اجابتش حتمی‌است، گفتم چه آرزویی داری؟!درحالی كِ چشمان‌مهربانش‌را به زمین دوخته بود، گفت : اگر علاقه‌ای بھ من دارید و به خوشبختیِ من می‌اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم شهادت بخواهید، از این جمله تنم لرزید ، چنین آرزویی برای یک عـروس ، در استثنایـی‌ ترین روز زندگۍاش بی‌نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره‌بروم اما علی‌آقا قسم داد که دل این روز این دعـا را در حقش بکنم ، ناچار قبول کردم ، هنگام جـاری شدن خطبه عقد ، هم برای خودم هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پراز اشک نگاهم را به‌علی دوختم، آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود ! مراسم‌ ازدواج‌ِ مـا در‌ حضور شهید آیت‌ الله‌ مدنی‌و تعدادی‌از برادران‌پاسدار برگزار شد، نمی‌دانم این چه‌رازی است‌ كِ همه‌پاسداران این مراسم و داماد و آیت‌الله مدنی همه به فیض شهادت نائل شدند ! :) #شهیدعلی‌تجلایی | #یادشون‌باصلوات🌱 . 🤍 ˹ @komeil3 ˼

• . ء . دفترچه‌ای داشت كِ برنامه و کارهایش را داخل آن می‌نوشت✍🏻 . روزۍ کھ خیلی کار برای خدا انجام می‌داد بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود. یادم هست یک‌بار گفت امروز بهترین روزِ من است ! چون خدا توفیق داد توانستم گره ازکار چندین بنده‌خدا باز کنم:)) #شھیدابراهیم‌هادی | #یادشون‌باصلوات🌱 . 🖤 ˹ @komeil3 ˼

به دخترش گفته بود : اگه یه گره بزرگ به کارت افتاد ببر در خونه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تا ایشون گره رو وا کنه !🌱 اگه هم گره‌ها و مشکلات کوچیک داشتید، دست به دامن شهدا بشید : ) #حاج‌حسین‌همدانی | #یادشون‌باصلوات . 🤍 ˹ @komeil3 ˼

ابلاغیه شهید مهدی باکری به فرماندهان : اول سربازان غذا بخورند بعد شما ؛ دقیقا غذای شما از نوع غذای سربازان باشد ! کاش میشد دنیایی به مردانی شما بسازیم .. #یادشون‌باصلوات | #شهدای‌آسمان‌نشین . 🤍 ˹ @komeil3 ˼

شايد خيلی‌از آقايان يادشان‌برود که روزهای ازدواج، عقد، تولدو عيد چه روزهايی است. اما محمد تمام اين‌روزها را به‌خاطر داشت‌و امکان نداشت آنها را فراموش کند،حتی اگر من در تهران بودم، هر بار نامه‌ای می‌نوشت و از اين روزها ياد می‌کرد . همه‌ اين نامه‌ها را دارم و هنوز برايم عزيز هستند. . هر بار که‌آن‌ها را میخوانم میبينم چطور اين جوان ۲۵ساله دارای روحيه‌ی لطيف‌و عميقی بوده است . روحيه‌ای کھ در محيط خشن جنگ همچنان پايدار بود . [ شهیدمحمدجهان‌آرا ] #به‌روایت‌همسرشهید | #یادشون‌باصلوات . 🤍 ˹ @komeil3 ˼

• . یکی از همسنگریاش بعد از شهادتش می‌گفت : من بستن کمربندایمنی رو توسوریه از محمودرضا یاد گرفتم ‌. تا می‌نشست پشت فرمون کمربندشو می‌بست. یه بار بهش گفتم: اینجا دیگه برای چی میبندی؟ اینجا کھ پلیس نیست . گفت : میدونی چقدر زحمت کشیدم با تصادف نمیرم؟! :)🌾 ء #شهیدمحمودرضابیضایی | #یادشون‌باصلوات . 🤍 ˹ @komeil3 ˼