eitaa logo
کانال کمیل۱۴
26 دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
666 فایل
اِنَّمـَا الْبـَصـيـرُ مـَنْ سـَمـِعَ فـَتـَفـَكَّرَ وَ نـَظـَرَ فـَاءَبـْصـَرَ وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَكَ انسان با بصیرت کسی است که بشنود و خوب بينديشد و بنگرد و ببيند و از تجارب دنيا بهره گيرد، سپس در راه روشن حركت كند ادمین @ya_zahra3135
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ آقایان! ابد در پیش داریم... 🔻 شاگردان تعریف می‌کردند که ایشان در بین درس و بی‌مناسبت می‌فرمود که آقایان ما در پیش داریم. و این را تکرار می‌کردند. انسان در لابه‌لای زندگی‌اش نباید دچار بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد. ده‌ها برابر عمر زندگی نوح در مقابل پلک‌زدنی بیش نیست. 👤 📝 #⃣ 🆔@komeiyl14
✳ قیامت این چیزها را نمی‌داند! 🔻 مرحوم اواخر عمر دیگر نمی‌توانستند با پای خود جایی بروند و چون وسیله‌های امروزی نبود، ناچار کسی ایشان را کول می‌گرفت و به این طرف و آن طرف می‌برد. این کار مشکلی برای کسی نداشت چون بدن ایشان در آن ایام لاغر و نحیف شده بود. 🔸 یک روز جایی می‌رفتند. در کوچه‌ی شترداران کسی که ایشان را کول کرده بود، ظاهرا خسته می‌شود و مرحوم شیخ مرتضی را کنار کوچه به زمین می‌گذارد. بدن ایشان به دیوار کاهگلی خانه‌ی مجاور برخورد می‌کند و کمی خاک و پر کاه روی زمین می‌ریزد. ایشان با نگرانی درب آن خانه را می‌کوبند. صاحبخانه در را که باز می‌کند شیخ مرتضی را می‌شناسد. شیخ مرتضی می‌گویند من به دیوار خانه‌ی شما تکیه داده‌ام و کمی از خاک و کاهگل دیوار به زمین ریخته. بفرمایید چقدر باید بدهم تا جبران شود. صاحبخانه که به شیخ مرتضی ارادت داشت، می‌گوید اختیار دارید. منزل من متعلق به شماست. آقا در جواب می‌گویند این چیز‌ها را نمی‌داند. یا باید رضایت بدهی و حلال کنی یا باید خسارت بگیری». 📚 کتاب 📖 ص ۴۸ 👤 #⃣ 🆔 @komeiyl14
تعدادی حشره کوچک در یک برکه زیر آب زندگی می‌کردند. همیشه آن‌ها می‌ترسیدند از اینکه از آب بیرون بروند و بمیرند چون هر وقت یک حشره رفته بود دیگر برنگشته بود. یک روز یکی از آن‌ها از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد. همه فریاد می‌زدند که او خواهد مرد. ولی حشره به سطح آب رسید. نور آفتاب تن خسته او را نوازش داد. او از فرط خستگی روی برگ گیاه خوابید. وقتی بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود. حس پرواز، پاداش بالا آمدنش بود. سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد. پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی قبلی‌اش قابل مقایسه نبود. او تصمیم داشت برگردد و به دوستانش بگوید که بالای ساقه‌ها کسی نمی‌میرد ولی نمی‌توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود. برای انسان مرگ چیزی جز عوض کردن لباس نیست. در حقیقت مرگ سرآغاز حیاتی نو است. همانگونه که انتقال جنین به عالم دنیا تولد محسوب می‌شود، انتقال او از دنیا به آخرت نیز سرآغاز یک حیات جدید است. انسان نیز فکر می‌کند مکانی بزرگ‌تر از این دنیا وجود ندارد در حالی که جهان بعدی به مراتب بزرگ‌تر، باشکوه‌تر و شگفت‌انگیز‌تر از دنیای فعلی است. از جهان پس از مرگ هراس نداشته باشید. آنجا اوج کمال و زیبایی‌هاست. هرچه در این دنیا مفید‌تر باشید و بیشتر عشق بورزید، در آخرت عشق بیشتر و زیبایی بیشتری را درک خواهید کرد. یکی از لذت‌های بی‌پایان جهان بعد، لذت دیدار جمال زیبای خداوند است مشروط بر اینکه امروز در مسیر خداوند و بر مدار انسانیت حرکت کنید. همچون خدای مهربان عشق بورزید، ببخشید و مهربان باشید. همه ما می‌توانیم طوری زندگی کنیم که برای یک مرگ خوب آماده شویم و نگرانی‌های زندگی پس از مرگ را از ذهن خود بزداییم. مرگ به معنای نیستی و زوال نیست. انسان جزء کوچکی از جهان پهناور هستی است. او هرگز نمی‌میرد بلکه به جایی بهتر نقل مکان می‌کند. یک موج کوچک در دل اقیانوس را در نظر بگیرید. او متوجه می‌شود موج‌های جلوتر از او به ساحل می‌کوبند و منهدم می‌شوند. موج با نگرانی می‌گوید چه وحشتناک است ببین چه بر سر من خواهد آمد. سپس موج دیگری از راه می‌رسد و می‌پرسد چرا ناراحتی؟ موج اول می‌گوید تو نمی‌دانی همه‌ی ما موج‌ها داریم از بین می‌رویم. موج دوم می‌گوید اشتباه نکن ما همه بخشی از اقیانوس هستیم. مرگ وجود ندارد، زندگی لایزال است. وقتی در این سو مردم می‌گویند کسی مرده است در آن سو گفته می‌شود کسی تولد یافته است. ✅ خورشیدی که در اینجا غروب می‌کند در آن سو طلوع می‌کند. ------------------------- https://eitaa.com/komeiyl14 -------------------------