🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#عاشقانه_های_شهدا
خاطره تکان دهنده
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
از #شهادت و ایثار
یک #بسیجی_گمنام
در شب مرحلهٔ سوم عملیات والفجر۴ ستون نیروهای گردان مالک، به چند رشته سیم خاردار حلقه ای دشمن رسیدند که راه گردان را سَد کرده بود
آنجا یکی از برادرها وقتی می بیند خطر اِتلاف وقت و عقب ماندن گردان مالک از سایر گردان ها، دارد عملیات را تهدید می کند
با شکم روی سیم های خاردار حلقوی می خوابد و به بچه های گردان مالک می گوید :
برادرها ، معطل نکنید ، پایتان را روی من بگذارید و از اینجا رد بشوید
بچه بسیجی ها، از سر ناچاری پذیرفتند و همگی پا بر روی پشت آن برادر گذاشتند و از آنجا عبور کردند
بر اثر فشار تدریجی وارد آمده بر سیم های حلقوی این سیم ها به زمین نزدیک می شوند و مینی که دشمن در زیر سیم های خاردار کاشته بود عمل می کند و زیر شکم آن برادر منفجر می شود و #شهیدش می کند .
در تمام ارتش های دنیا ، نیروهایی که انگیزهٔ بدون معرفت عمیق دارند وقتی به میدان جنگ می آیند ، می بینی کُپ می کنند و از جای خودشان تکان نمی خورند و از گلوله می ترسند .
شناخت می خواهد که انسانی داوطلبانه روی مین بخوابد .
سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار
تا دیگران از روی بدن او ، رد بشوند
شوخی نیست .
۱۳ آذر ۱۳۶۲
منبع :
کتاب به روایت همت، ص۹۵۴
🌹🌹🌴
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_شهید
#سیدمحمدحسین_علم_الهدی
زمان شاه انداختنش توی بند نوجوانان بزهکار .
صبوری به خرج داد .
چند روز بعد صدای #نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند، بلند بود!
مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد .
می گفتند تو به اینها چه کار داشتی ؟!
از آن به بعد شکنجه حسین، کار هر روز مأموران شده بود .
یکبار هم نشد که زیر شکنجه ، اطلاعات را لو بدهد .
نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی و یا اینکه از سقف آویزانش می کردند .
🕊 #سالروز_شهادت🌹
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
سرماي شديدي خورده بود. احساس ميكردم به زور روي پاهايش ايستاده است. من مسئول تداركات لشكر بودم. با خودم گفتم: خوبه يك سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همين كار را هم كردم. با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يك سوپ ساده و مختصر درست كردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است. گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟
گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي فرماندهي لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله!
گفت: اين حرفا چيه ميزني فاضل؟ من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيهي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست ميكني؟
گفتم: خوب نه حاجي!
گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو ميخورم كه بقيهي نيروها خوردن.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو