eitaa logo
یه ڪنج‌ ازحࢪم ؛
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
﷽ صلی‌الله‌علیک‌یاابالبدالله :) ♥️ این حُسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ؟ " کُنجی از حرم ، وقف اباعبدالله " کپی ؟ با ذکر صلوات برای خوشنودی قلب مهدی ِزهرا 🤍🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شبا حال دلم... 😭
حضرت رقیه خودت هوای زندگیمون رو داشته باش!
خدارا شڪر ڪه درپناه حسینم عالم از این،خوبتر پناه ندارد...
کلافه بود نمی دانست چه کند شب و روز برایش یکی شده بود با چاه سخن می گفت همه می پرسیدن : علی چرا ؟ یک بهانه ای می آورد اما زمزمه ی قلبش این بود دلتنگ فاطمه ام !❤️‍🩹
12-madahi-4.mp3
3.17M
من بندگے نکردم ، رزمندگے نکردم !' یڪ روز هم شبیھِ تو زندگے نڪَردم ...💔😔
.. استادقراںٔتۍ‌ میگفتن : یه روز ڪه از مسںٔله آگاهع میشه میره به اصحابش‌ میگه : ما این‌ همہ‌بنده رو فریب‌ میدیم‌ . اما راه توبه رو براش‌ قرار داده، پس‌ماچه ڪنیم؟! یڪۍ‌از یاراش‌ بھش‌ میگه بھش‌ اِلقا ڪنیم‌ ڪه براۍ‌ توبه هنوز زوده؛ جوونه؛ وحالا حالاها وقت‌ داره توبه ڪنه .. اینجوري توبه رو برآش عقب‌ میندازیم‌ تآ مرگش‌ فرابرسھ .. .. - دیر نشه رفیق!'🚶🏿‍♂
یه ڪنج‌ ازحࢪم ؛
این شبا حال دلم... 😭
این مداحی رو حتما نگاه و گوش کنید
تن من زندان است و منم زندانی مانده ام در دل ِ این کالبد نفسانی عشق در دام هوس روح حبس الابد بند قفس آدمی زندان است و من آن مانده به خواب تشنه جرعه ای از صافی ناب در تکاپوی خیال لب آب در فراسوی سراب مانده ام در مرداب آرزوها ، همه ام نقش بر آب آدمی زندان است و من آن خسته‌ی راه مانده ام در تک این تنگ سیاه نه به راه پیش رفتن باز است راه برگشت تباه غرقه ام غرق گناه نه کسی می‌خواهد که خبر گیرد از این چشم به راه نه کسی می‌آید به ملاقاتی اعدامی زندان گناه در شگفتم من از این بند و قفس محکمه، حاکم و محکوم خودم هستم و بس از چه باشم غمگین ؟ از چه ام دل چرکین ؟ از خدا ؟ یا که از این پیکره‌ی ننگ از این کوه گناه ؟ من بنایش کردم بر کویر شهوت و نهادم برهم ، آجر آجر نفرت برج و بارویش آه پی اش از جور و جفا و جلایش دادم به فریب ، به ریا ننگم باد ، آری آری همین است سزا اندرین منزل پست یاد می‌آورم از روز الست یاد جام باده و بنده مست که نمک خورد ، دریغا که نمکدان بشکست و چنین گفت با بوم تعهد نقاش که تو ای نقش ، امین غم عشق من باش آسمان بار امانت نتوانست کشید شانه خم کرد ، وجودش لرزید من دردانه‌ی بد مست تعهد کردم که بپایم عهدم با همه جان و تنم با همه سلول‌های بدنم ولی اکنون . . . زندانی سلول تنم
enc_16577561728291128123077.mp3
4.87M
چادری که رو سر خواهرامونه هدیه فاطمه به مادرامونه خانومیه همه دخترامونه هدیه فاطمه به مادرامونه