eitaa logo
کوچه شهدا✔️
91.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
6 فایل
🔷 امام خامنه ای: ‌‌امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست✔️ شهید زندگی کنی شهید میمیری🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از وصیت نامه ♨️ سفارش می‌نمایم که فریب جوسازی‌های دشمنان این خاک و اسلام ناب محمدی (ﷺ) را نخورید و در خط ولایت باشید و از امام عزیزم، امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) حمایت کامل و جامع نمایید، مبادا از خط ولایت ‌فقیه خارج شوید که من شهادت می‌دهم که شما از خط اهل ‌بیت خارج شده‌اید. مدافع حرم ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 روایت شهید حاج حسین خرازی از تک‌تیرانداز لشکر ۱۴ امام حسین که به گردان تک نفره شهرت داشت! 📆 سالروز شهادت تک‌ تیرانداز افسانه‌ای دفاع‌مقدس، شهید عبدالرسول زرین ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍#از_روزی_که_رفتی ❤️ قسمت ۱۵ و ۱۶ _آرزوهای زی
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۱۷ و ۱۸ رها نفس عمیقی کشید و دستش را روی قلبش گذاشت. چند ثانیه مکث کرد و گفت: _دنبال مادرتون میگشتم! +حتی تو صورت اونم نگاه نکردی؟! اونم نمیشناسی؟! اگه من متوجه نمیشدم میخواستی چیکار کنی؟ _خدا هوامو داره. شام حاضره لطفًا تا سرد نشده مهمونا رو دعوت کنید! رها به آشپزخانه رفت و صدای همسرش را شنید که مهمان‌ها را برای شام دعوت میکند. ظرفهای میوه و شربت بود که روی میزها گذاشته شد و هرکس ظرف غذایی کشید و مشغول شد. رها ظرفها را جمع کرد و نشست. در آن میان گاهی ظرف غذایی را برای شام پر میکرد ظرف‌های میوه را شسته بود و خشک کرده بود که صدایی شنید: _خانم بیا بچه رو بگیر، تمیزش کن، شامشو بده! رها به در آشپزخانه نگاه کرد. پسرک پنج ساله‌ای تمام صورتش را کثیف کرده بود. به سمتش رفت و او را در آغوش کشید. متوجه شد مردی که او را آورده بود، رفته است. صورت پسربچه را شست،دستای کوچکش را هم شست و با حوله خشک کرد و روی میز درون آشپزخانه نشاندش. پسرک ریز نقشی بود با چهره‌ای دوست‌داشتنی! _اسمت چیه آقا کوچولو؟ +من کوچولو نیستم، اسمم احسانه! چهره‌ی رها در هم رفت. احسان... باز هم احسان! احسان کوچک فکر کرد از حرف اوست که چهره در هم کشیده است، پس دلجویانه گفت: -ناراحت شدی؟ اشکال نداره بهم بگی کوچولو رها لبخندی زد به احسان کوچک... _اسمت چیه؟ +رها! _من رهایی صدات کنم؟ لبخند رها روی چهره‌اش وسیع‌تر شد: +تو هر چی دوست داری صدام کن! _رهایی من گشنمه شام میدی؟ +چی میخوری؟ کباب بیارم؟ _نه! دوست ندارم؛ کشک بادمجون دوست دارم! رها صورتش را بوسید و گفت: +کشک بادمجون نه کشک بادمجون! احسان پاهایش را تاب داد: _همون که تو میگی، میدی؟ +اینجا ندارم که... برو از روی میز بیار بهت بدم. احسان اخم در هم کشید: _اونجا نیست؛ کلی نقشه کشیدم که بذارن بیام اینجا که از تو بگیرم، آخه میگن من نباید بیام پیش تو! رها آه کشید و به سمت یخچال رفت: +صبر کن تا برات درست کنم. رها مشغول کار بود: +تعریف کن چه نقشه‌ای کشیدی بیای اینجا؟ _هیچی جون تو رهایی! ××جون خودت بچه! صدای همان مردش بود .. همسرش! رها لحظه‌ای مکث کرد و دوباره به کارش ادامه داد. ××یعنی با صورت رفتی تو ظرف سالاد هیچی نبود؟ بعدشم، آقا احسان کشمش هم دم داره ها، رها چیه میگی؟ رها جونی، رها خانومی، خاله رهایی چیزی بگو بچه! _من و رها با هم این حرفا رو نداریم که مگه نه رها؟ ××رهایی؟! _گیر نده دیگه عمو صدرا! ××راستی رها... احسان به میان حرفش پرید: _ عمو! کشمش هم دم داره ها! زن‌عمو رویا بشنوه ناراحت میشه ها! مامانم گفته که نباید اسم رهایی رو جلوی زن‌عمو رویا بیاری، میگه طفلی دلش میشکنه! ××ساکت باش بچه، بذار حرفمو بزنم! رها یه کم کشک بادمجون به من میدی؟ رها نگاهی به ظرف کشک بادمجانی‌ انداخت که برای احسان آماده کرده بود. نصف آن را در بشقابی ریخت و به سمت همسرش گرفت، همسری که هنوز هم چهره‌اش را ندیده بود. _نده رهایی، اون مال منه! +برای شما هم گذاشتم نگران نباش! احسان لب برچید: _اما من میخوام زیاد بخورم! +خیلی زیاد برات گذاشتم. صدرا رفته بود. رها هم لقمه لقمه به دست احسان میداد. احسان شیرین زبان بود، لبخند به لب می‌آورد. مثل وقتهایی که احسان بود، آیه بود، سایه بود، مادر بود. _آخیش! یه دل سیر خوردم... خدا بگم چیکار کنه این شوهرتو رهایی! رها با چشمهای گرد شده به احسان نگاه کرد: 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
و سلام بر شهید سیدمحمد حسینی بهشتی که می گفت: «اگر ماه رمضان بیاید و بگذرد و اخلاق ما همان اخلاق ناپسندی باشد که داشتیم ماه کم برکتی برای ما بوده است» ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه رمضان ،ماه غفران الهی زیرسایه پروردگار و تکرار شیرین،  ذکر الغوث الغوث از عمق دل است ﴿ حلول ماه نزول رحمت خدا مبارک 🌙﴾ 🌙   ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شهید جهاد مغنیه : ما در مواجه با مرگ، رسیدن به شهادت و بزرگی را انتخاب کرده ایم... ‎‎‌ ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 🕊 تلاوت آیات‌ ؛ 💠 ۩ بــِہ نـیّـت‌       📚 🍀|شبتون شهدایی ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
هدایت شده از خیریه جهادی حضرت زینب سلام الله علیها
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به لطف خدا و کمک شما در حال تکمیل ساخت ۱۲۰ عدد سرویس بهداشتی و حمام هستیم برای مناطق محروم استان لرستان ✅ تشکر از همه عزیزانی که در این پویش مارو کمک میکنن🌹 شماره کارت حاج آقا محمود محمودی 👇
5041721090158446
6037997578188303
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
6273817010138661
بزنید رو شماره کپی میشه👆 حاج آقا محمودی مسول خیریه👇 @mahmode110 09130125204 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2894332609C5ed809a508
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze1.mp3
4.13M
🔊 ✅ با صدای استاد آقایی 👈 زمان تلاوت : ۳۰ تا ۴۰ دقیقه. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
‌🌹دعاى روز اول ماه مبارك رمضان ♦️بسم الله الرحمن الرحیم ♦️ اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.. ♦️خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى و قیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من جنایتم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده جنایات كاران... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
✳️ خيـلی عصبـانی بود؛ سرباز بود و مسئول آشپزخانه. ماه رمضان آمده بود و او بی سروصدا گفته بود:«هركس بخواهد روزه بگيرد، سحری اش بامن.» ولی يك هفته نشده، خبر به گوش سرلشكر ناجی رسيد.او هم سرضرب خودش رو رسانده بود. دستور داده بود همه‌ سربازها به خط شوند و بعد يكی يک ليوان آب به خوردشان داده بود كه: «سربازها را چه به روزه گرفتن!» 🔸 حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت؛ برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم هم با چند نفر ديگه، كف آشپزخونه رو تميز شستند و با روغن، موزاييك‌ها را حسابی برق انداختند و بعد منتظر شدند و خدا خدا كردند سرلشكر ناجی یه سر بیاد آشپزخونه. اتفاقا ناجی اومد و جلوی درگاه ايستاد؛ نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشت داخل؛ تا ته آشپزخونه چنان رو زمین كشيده شد كه مستقیم كارش به بيمارستان كشيد. پای سرلشكر شكسته بود و می بايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. 😊 بچه‌ها هم با خيال راحت تا آخـر مـاه رمضان روزه گرفتند. 📚 برگرفته از کتاب: « يادگاران ۲ »شهيد همت بقلم مريم برادران/ نشر روایت فتح ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯