#برشی_از_خاطرات 📜
وقتی به مدرسه می رفت کمتر کسی باور می کرد که او کلاس اول باشد. توی کوچه با بچه هایی بازی می کرد که از خودش چند سال بزرگتر بودند درسش خوب بود. در دوران شش ساله دبستان(در آن زمان) مشکلی نداشت. پدرش به وضع درسی و اخلاقی او رسیدگی می کرد. صدر الدین تنها پسرش را خیلی دوست داشت.سال اول دبیرستان بود شاهرخ در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد پدر مهربان او از یک بیماری سخت، آسوده شد. اما مادرش و این پسر نوجوان را تنها گذاشت.
#شهید_شاهرخ_ضرغام
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«وقتی در شکمم بودی، به امام مهدی (عج) گفتند: این نوزاد نذر شماست
همانا تو از آن حضرت مهدی هستی.»
مادر شهید حزب الله حسين علي هزيمة
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
💠#خاطرات_شهدا💠
بعدِ دوماه، اومد خونه؛ بعد از سلام و احوالپرسی گفت: بیست روز مرخصی گرفتم که دیوار خونه رو درست کنم.
روز اول آجر ریخت، روز بعد هم دور تا دور دیوار حیاط را خراب کرد که یکی از بچههای سپاه آمد دنبالش. رفت بیرون و زود اومد.
گفت: کار مهمی پیش اومده، باید برم. خونسرد گفتم: خب عیبی نداره؛ برو، ولی زود برگرد. صداش مهربانتر شد، گفت: توی شهر کارم ندارن. میخوام برم جبهه.
حسابی ناراحت شدم. گفتم: شما میخوای منو با چند تا بچهی قد و نیم قد، توی این خونهی بیدرو پیکر بذاری و بری؟! حداقل همون دیوار درب و داغون خودش رو خراب نمیکردی.
خندید و گفت: بهت قول میدم که حتی یک گربه روی پشتبام این خونه نیاد. نگاه کن، من از همون اول بچگی و از همون اول جوانی که تو روستا بودم، هیچوقت نه روی پشتبام کسی رفتم، نه از دیوار کسی بالا رفتم، نه به زن و ناموس کسی نگاه کردم.
الآن هم میگم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون، اصلاً کسی طرفت نگاه نمیکنه، خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبندهای تو این خونه مزاحم شما نمیشه، چون من مزاحم کسی نشدم؛ هیچ ناراحت نباش.
حرفهاش مثل آب بود روی آتش. وقتی ساکش را بست، اندازه سر سوزن هم نگرانی نداشتم.
راوی: همسر سردار شهید عبدالحسین برونسی
ولادت: ۱۳۲۱
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
شادی روحش صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
یکی از روزها که شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی که داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی خاک رویش بریزند.
کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم.
درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم.
بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند:
بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده... .
عباس در روز ۷ محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید.
#شهید_عباس_صابری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
روایتگری.mp3
38.86M
💥#روایتگری_شهدا💥
🎥روایتگری حجتالاسلام سعید آزاده- ۹ آذر۱۴۰۲ یادواره شهدای مسجد اولیای کازرون
📌شهدا یه مشهد دارند یه مدفن دارند🌷
🔹 امام فرمود تربت شهدا دارالشفاست☘
🔸شهدا بهترین تاجران عالمند که دست ما را توی دست امام زمان میزارند🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖 روایت «#د
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔸صفحه: ۹۰-۸۹-۸۸
🔻ادامه قسمت: ۵۲
گفتم《حسین، می دونی الآن توی این واحد که اومده ای، وضعیت اطلاعات و عملیات چه جوریه؟!
می دونی کسی که اینجا می آد، تا لحظه ی شهادت باید اینجا بمونه؟》
گفت:《بله این ها رو بهمون گفته اند.
خدا کنه کاری از دستم بربیاد.》
زدم روی شونه ی ابراهیم.
گفتم《مواظب هم شهری ما باش. رمز و رموز کار شناسایی و هرچی رو که می دونی، به حسین هم یاد بده.》
ابراهیم گفت《چشم!》.
رو کردم به حسین،
گفتم《ببین، حسین! چون هم شهری ام هستی، پارتی بازی کردم؛ با گُل سرسبد بچّه ها آشنات کردم.
قدر ابراهیم رو بدون. سعی کن خیلی چیزها در کنار کارت، ازش یاد بگیری.》
ابراهیم خندید و گفت: اینجا، همه ی بچّه ها، گلِ سرسبدند.
همه مثل حسین آقا خوب اند.
ابراهیم، علاقه ی خیلی خاصی به بچّه های کم سنّ و سال داشت. برایشان خیلی دلسوز بود و با آن ها دوست می شد.
از وضعیت خانوادگی شان خبر می گرفت.
خیلی هم به بچّه ها گیر می داد.
می گفت《حالا که اینجا رو انتخاب کرده اید،
نباید درس و مشق تون رو فراموش کنین.》
مرتب پی گیری می کرد. در هر کاری، برای بچّه ها سرمشق بود؛ از نماز و قرآن تا روحیه ی شاداب
جذابیت خاصی برای اطرافیانش داشت؛ خستگی و رنج دوری از خانه را از جسم و روح بچّه ها بیرون می کرد.
همه، او را فردی مخلص، عابد و دلسوز می شناختند. هر وقت حسین را می دیدم، متوجه می شدم که اخلاق و رفتار و کردارش، روز به روز به ابراهیم شبیه تر می شود. تا زمان عملیات بدر، کنار هم بودیم. بعد از عملیات می بایست به ستاد می رفتم. از آن به بعد، گه گاهی حسین را می دیدم و از حالش خبردار می شدم.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کار هر شبش بود. با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت میکرد، نیمههای شب هم بلند میشد نماز شب میخواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایهاش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.»
#شهید_مصطفی_چمران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
بفرمایید کربلا حرم آقا امام حسین علیه السلام 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2268135645C644a425b1b
🌹شهادت سپهبد قرنی اولین رییس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی/3 اردیبهشت 1358
♦️شهید قرنی در سال 1292 شمسی متولد و از ابتدای کار در ارتش، فعالیت علیه رژیم طاغوت را آغاز کرد. در سال 1337 با عده ای از همکاران خود طرح یک کودتا را علیه رژیم ریخت که بنا به دلایلی کشف شد و به سه سال زندان محکوم شد. سپهبد قرنی پس از آزادی از زندان به فعالیت های خود ادامه داد و در جریان 15 خرداد 1342 پس از دیدار با آیت الله میلانی مجددا دستگیر و به سه سال زندان محکوم شد. به دنبال پیروزی انقلاب، سپهبد قرنی به سمت اولین رییس ستاد مشترک ارتش منصوب شد.
♦️سرانجام بازرگان نخست وزیر دولت موقت در 6 فروردین 1358، ایشان را از ریاست ستاد ارتش برکنار کرد. سپهید قرنی در روز سوم اردیبهشت 1358 در منزل خود توسط چند تروریست از گروهک ضاله فرقان به شهادت رسید.
🕊شادی روح بلندش صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#مجتبی_هاشمی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"صوت الشهدا | 🎙
شهید حاج قاسم سلیمانی: عربهای کشور ما، تاج سر ما هستند.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔸صفحه : ۹۱_۹۲
🔻قسمت : ۵۳
تا این که عراقیها، عملیات شان را شروع کردند. حسین و مهدی هم در این عملیات شرکت کردند.
دوشادوش بقیه ی بچه ها، در منطقه شوش، به آن سمت کرخه می رفتند و با دشمن درگیر میشدند و شب برمیگشتند.
شب عملیات، آتش دشمن، خیلی سنگین بود. ما نسبت به عراقی ها امکانات و تجهیزات زیادی نداشتیم؛ ولی با صحنه هایی مواجه میشدیم که انگیزه هایمان قوی می شد.
پیرمرد های عرب زبانی از اهالی شوش، با تفنگ برنو میآمدند و کنار بچه ها با دشمن می جنگیدند.
با شلیک تیر، دست شان می لرزید. وقتی ازشان می پرسیدیم چرا شما اینجایید؟!
تا ما هستیم، اصلا نیازی نیست که... ، قبل از این که حرفمان تمام شود، می گفتند ما می دونیم کار زیادی از دست مون بر نمی آد.
اگه اینجاییم فقط برای دلگرمی شما جوون هاست.
از طرفی هم جوانهایی کم سن و سال، با قدهای کوتاه، مثل حسین و مهدی بودند که مثل شیر با تمام نیرو میجنگیدند.
این ها باعث شده بود که کمتر احساس خستگی بکنیم با روحیه ی بسیار قوی، با تمام نیرویی که داشتیم، در مقابل دشمن مقاومت می کردیم.
عراقیها آنجا شکست خوردند و نتوانستند پیش روی کنند.
بعد از عملیات حسین و مهدی سعی میکردند تجربه بیشتری کسب کنند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯