هدایت شده از خیریه جهادی حضرت زینب سلام الله علیها
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهن خانواده سادات تامین و نیز براشون خونه اجاره کردیم 😍
#گزارش_کار
به لطف خدا و کمک شما عزیزان برای خانواده ساداتی که رهن خونه نداشتن صد میلیون رهن خونه جمع آوری شد و براشون خونه اجاره کردیم ✅
لطفاً از کلیپ بالا دیدن کنید👆
تشکر از تمام عزیزانی که در این پویش مارو کمک کردن 🌹
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
💳6273817010138661
شماره کارت حاج آقا محمود محمودی 👇
5041721090158446
6037997578188303
بزنید رو شماره کپی میشه👆
حاج آقا محمودی مسول خیریه👇
@mahmode110
09130125204
#پویش_صد_بیست_نهم
#اینجا_خدمات_خیریه_جهادی_حضرت_زینب_س_ببینید
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2894332609C5ed809a508
4.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم
و حسینی قربانی ات...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی :
چرا شهیدحججی را
(هنگام رفتن به قتلگاه) گریان ندیدید؟
چرا در او این آرامش را دیدید؟
اصلا به زمین نگاه نمی کرد....
#ازدستشندید👌
شهید#محسن_حججی🌷
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی #قسمت_نود_و_یک 🌕🌑
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_نود_و_دو
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
با کمک فرمانده گروهان ها و فرمانده دسته،ها گران را حدود همان چهل ،متر بردم جلو ،یکدفعه دیدم خودش
آمد. سید و چهار پنج تا آرپی چی زن دیگر همراهش بودند.
رو کرد به سید " ۱ " و پرسید: «حاضری برای شلیک»
«بله حاج آقا.»
«به مجردی که من گفتم ،الله اکبر شما رد انگشت من رو بگیر و شلیک کن به اون طرف»
پیرمرد انگار ماتش برده بود. آهسته و با حیرت گفت: «ماکه چیزی نمی بینیم حاج آقا! کجا رو بزنیم؟!»
شما چکار داری که کجا بزنی؟ به همون طرف شلیک کن دیگه.
به چهار، پنج تا آرپی زن دیگر گفت:«شما هم صدای تکبیر روکه شنیدید ،پشت سر سید به همون روبرو شلیک کنید.»
رو کرد به من و ادامه داد: شما
هم
با بقیه بچه ها بلافاصله حمله رو شروع می کنید.
من هنوز کوتاه نیامده بودم به حالت التماس گفتم:«بیا برگردیم حاجی، همه رو به کشتن میدی ها!»
خونسرد گفت:« دیگه از این حرف هاش گذشته»
رو کرد به سید آرپی چی زن
«آماده ای سیدجان.»
«آماده ی آماده»
پاورقی
۱ - پیرمردی بود از خراسان که در شلیک و هدفگیری با آرپی جی، مهارت زیادی داشت
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
زندگی با آرامش
به لجنزاری مبدل خواهد شد
و زندگی با تحرک به مبارزه صِرف.
تنها و تنها آن زندگی میتواند
در تكاثر حقيقت باشد
كه چون موج با امواج
تلفيق حاصل كند
و تكثير پذيرد.
شهید #غلامعلی_پیچک
📷 شهید غلامعلی پیچک در کنار شهید محسن وزوایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با آدمِ امام حسینی رفاقت کنید...
#استاد_مرادی
#محرم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
تدبیر نظامی،
شجاعت کم نظیر،
نظم و ترتیب در امور؛
همه اش از ویژگی های
یک فرمانده نظامی است
اما ...
وقتی خنده های حاج حسین را در کنار نیروهای لشگر امام حسین می بینی،
وقتی نیمه های شب به محل خواب نیروهایش سر میزد و اگر پتوی کسی
کنار رفته بود با آرامش تمام
آن را بر روی او می کشید؛
شاید تفسیرش این باشد که
حاج حسین قبل از فرماندهی لشگر امام حسین،
فرمانده قلبِ نیروها بود...♡
#شهید_حسین_خرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#مصطفی_مهدوی_نژاد
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صوت_الشهدا | 🎙
«اصل ولی فقیه است»
شهید حاج قاسم سلیمانی:
حزب و جناح فرع است، اصل ولی فقیه است.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#نصرت_خدا_در_مسير_ناشناخته!
🌷یک روز «ابوالقاسم» برای ما تعریف می کرد: «در جریان محاصره سوسنگرد با چهار نفر از برادران برای شناسایی مواضع نیروهای بعثی رفته بودیم. در مراجعت راه را گم کرده بودیم و در مسیر ناشناخته ای که نمی دانستیم و پر از مین بود وارد شدیم. همگی مردد بودیم که مسیر قبلی ما از کدام طرف است.
🌷ناگهان یکی از گاوهایی که در منطقه پراکنده بودند، درست در جهت راهی که انتخاب کرده بودیم به راه افتاد و بلافاصله روی مین رفت و تکه تکه شد و ما که نصرت خدا را در این حادثه احساس کردیم، مسیر خود را تغییر دادیم.»
#راوی: همسر بسیجی شهید «ابوالقاسم ناصری»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کاروان های زیارتی را ترتیب می داد و کسانی هم که بی بضاعت بودند را از هزینه شخصی خودش به زیارت می برد. از دهه شصت تا قبل از شهادتش غسل و کفن و دفن اموات را فی سبیل الله انجام می داد. حتی کسانی که توان مالی خرید یک کفن را هم نداشتند از هزینه خودش برای آنها کفن تهیه می کرد. تا آنجا که برایش امکان داشت و در توانش بود تلاش می کرد به مردم کمک کند.
#شهید_رضا_ملایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
〽️فیلمی از برخورد شهید ابومهدی المهندس با کسی که به او #کوکاکولا تعارف کرد.
#شهید
#محرم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی #قسمت_نود_و_دو 🌕🌑
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_نود_و_سه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
از ضامن خارج کردی؟
«بله حاج آقا.»
سرش را بلند کرد رو به آسمان این طرف و آن طرفش را جور خاصی نگاه کرد. انگار دعایی هم زیر لب خواند. یکهو
صدای نعره اش رفت به آسمان
«الله اکبر.»
طوری گفت که گویی خواب همه ی زمین را می خواست بریزد به هم ،پشت بندش سید فریاد زد: «یا حسین»
و شلیک کرد گلوله اش خورد به یک نفر بر که منفجر شد و روشنایی اش منطقه را گرفت بلافاصله چهار، پنج تا گلوله ی دیگر هم زدند و پشت بندش، با صدای تکبیر بچه ها حمله شد.
دشمن قبل از اینکه به خودش بیاید تار و مار شد. بعضی ها می خواستند دنبال عراقی ها بروند، عبدالحسین داد زد: «برگردید دنبال تانکهای «۷۲ T» ما این همه راه رو فقط به خاطر اونا اومدیم.»
بالاخره هم رسیدیم به هدف، وقتی چشمم به آن تانک های پولادین افتاد از خوشحالی کم مانده بود بال در بیاورم. بچه ها کمی از من نداشتند تو همان لحظه ها از حرف هایی که به عبدالحسین زده بودم، احساس پشیمانی می کردم
افتادیم به جان تانک ها تو آن بحبوحه، عبدالحسین رو کرد به سید و گفت:« نگاه کن سید ،جان، این همون «۷۲ - T»
هست که میگن گلوله به اش اثر نمی کنه.»
و یک آرپی چی زد به طرف یکیشان که کمانه کرد. بچه های دیگر هم همین مشکل را داشتند. کمی بعد آمدند پیش او به اعتراض گفتند: «ما می زنیم به این تانک ها ولی همه اش کمانه می کنه چکار کنیم؟
به شوخی و جدی گفت:« پس خداوند عالم شما روساخته برای چی؟ خوب بپر بالای تانک و نارنجک بنداز تو برجکش برو از فاصله ی نزدیک بزن به شنی اش»
خودش یک آرپی چی گرفت و راه افتاد طرف تانک ها همان طور که می رفت گفت: «بالاخره اینها رو باید منفجر کنیم چون علیه اسلام جمعشون کردن این جا»...
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯