eitaa logo
کوچه شهدا✔️
84.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
6 فایل
🔷 شهید آوینی: «آیا‌ می‌ارزد که در‌ برابر‌ِ متاع‌ِ زودگذر‌ِ دنیا به عذابِ‌ همیشگیِ‌ آخرت مبتلا‌ شوید؟» ♦️واقعا آیا می ارزد؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
در کنکور سراسری در رشته مورد علاقه‌اش یعنی شیمی در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد؛ چندی نگذشت که در دانشگاه به ماری کوری معروف شد و این به دلیل نبوغ خاصی بود که در شیمی از خود نشان می‌داد، در دوران دانشجویی به عنوان دانشجوی برتر انتخاب و برای ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه‌های دنیا بورسیه شد، اما به این علت که هدایا و بورسیه تحصیلی را خواهر شاه پهلوی در یک جشن تحویل می‌داد، به‌خاطر اختلاف سطح بینش اسلامی و سیاسی خاص خود از رفتن خودداری کرد و قید بورسیه را زد. ‎‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست دارم اینو بگم به همه که ،این امنیت رو قدر بدانید ، نه من!! زندگی هایی که مثل زندگی من .... 🌷شهید 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی كفن من 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 بعد از آن،دیگر حرفی برای گفتن نداشتم، هر وقت می رفت جبهه و هر وقت می آمد کاملاً رضایت داشتم. دلگرم بودم به خوشنودی دل حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها). حجت الاسلام محمدرضارضایی من از قم مشرف شدم حج، او از مشهد، من از مکه آمدن او خبر نداشتم، او هم از مکه آمدن من. آن روز رفته بودم برای طواف، همان روز هم کفش هام را گم کردم وقتی کارم تمام شد پای برهنه از حرم آمدم بیرون، تو خیابان های داغ مکه راه افتادم طرف بازار، جلوی یک فروشگاه کفش ایستادم خواستم بروم تو، یک آن چشمم افتاد به کسی، داشت از دور می آمد. حرکاتش برام خیلی آشنا بود. ایستادم و خیره اش شدم. راست می آمد طرف من، بالاخره رسید بیست سی متری ام، شناختمش، همان که حدس می زدم حاج عبدالحسین برونسی او داشت. می خندید و می آمد ،می دانستم چشم های تیزبینی دارد از دور مرا شناخته بود چند قدمی ام که رسید، دیدم کفش پاش نیست تا خاطره ی قدیم ها زنده شود گفتم:«سلام اوستا عبدالحسین.» «سلام علیکم.» با هم معانقه کردیم و احوالپرسی،به پاهای برهنه اش نگاه کردم. 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شهیدحججی میـگفت: یه وقتـایی دل‌کندن‌از یه سری چیـزای "خـوب" باعـث‌میشه... چیـزای بهتری بدسـت‌بیاریم... بـرای رسیـدن به مهدی زهـرا"عج" از‌چـی دل‌کندیم؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
31.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 نماهنگ مهربان ترین مرد دنیا 🌺 با اجرای گروه سرود یاوران مهدی (عج) قم 📎 📎 📎 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی کفن من 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 «پس کفشهاتون کو؟» مقابله به مثل کرد و پرسید:«کفش های شما کو؟» جریان گم شدن کفش هام را تعریف کردم چشمهاش گرد شد وقتی هم که او قصه ی گم شدن کفش هایش را تعریف کرد، من تعجب کردم «عجب تصادقی!» هر دو،یک جا و یک وقت کفش ها را گم کرده بودیم او از یک مسیر و من از مسیر دیگر آمده بودیم بازار پس بیشتر از این، پاهامون رو اذیت نکنیم رفتیم تو فروشگاه،نفری یک جفت کفش خریدیم و آمدیم بیرون،انگارتازه متوجه شدم تو دستش چیزی است.دقیق نگاه کردم چند تا کفن بود از برد یمانی. پرسیدم: «اینا مال کیه؟» شروع کرد یکی یکی به گفتن«این مال مادرمه، این مال بابامه، این مال برادرمه...» برای خیلی ها کفن خریده بود.ولی هیچ کدام مال خودش نبود، یعنی اسم خودش را اصلا نگفت.به خنده پرسیدم: «پس کو مال خودت؟» نگاه معنی داری به ام کرد لبخند زد و گفت «مگه من می خوام به مرگ طبیعی بمیرم که برای خودم کفن بخرم؟» جا خوردم شاید انتظار همچین حرفی را نداشتم جمله ی بعدی اش را قشنگ یادم هست خندید و گفت:«لباس رزم من باید کفن من بشه!» " 1 ". پاورقی ۱_ این خاطره مربوط به سال هزار و سیصد و شصت و دو است که حدود یک سال بعد این سردار افتخار آفرین شهدشیرین شهادت را گوارای وجودش کرد؛ روحش شاد. 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
بدانید برای چه خلق شده‌اید و برای چه زندگی می‌کنید و پایان کار شما کجاست؟! و این‌ را بدانید به‌خدا قسم شما فقط برای یک لقمه نان به‌دست آوردن خلق نشده‌اید .. بهای شما رضوان‌الله است به قطعه نانی و یا تکه زمینی خود را تباه نکنید. شما از آن خدایید .. خود را تا دیر نشده به او برسانید، فرصت کم است! از وصیتنامه پاسدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
. 🕊 تلاوت آیات‌ ؛ 💠 ۩ بــِہ نـیّـت‌         📚 🍀|شبتون شهدایی ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
عید است و هوا شمیم جنت دارد نام خوش مصطفی حلاوت دارد با عطر گل محمدی و صلوات این محفل ما عجب طراوت دارد (ص)🌺 (ع)💫🌺 🌺 ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
نوستالژی خاطرات: ای بُغض فروخفته مرا مَرد نگه دار تا دستِ خداحافظی‌اش را بفشارم ... ✅ قاب زیبای مادر و پسری از لحظه‌‌ٔ خداحافظی "جواد رحمانی نیکونژاد». او در شهریور ۱۳۶۲، در سردشت و در درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب به شهادت رسید. ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ عکاس : امیرعلی جوادیان ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شنیدنی از تفحص شهداء🥀 خادم‌الشهید حاج محمود شاهپورزاده از جمله کسانی است که سالهاست در کمیته جست و جوی مفقودین ، عاشقانه قدم بر می‌دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی پیشانی زندگی 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 مجید اخوان گردان عبدالله معروف شده بود به «گردان خط شکن» حتی یک عملیات نداشتیم که نیروی پشتیبانی یا مثلاً احتیاط باشد، فقط خط شکن بود یادم هست آن وقت ها مسؤول تخریب لشکر بودم. حاجی برونسی می آمدپیشم می گفت:«اخوان تخریب چی هایی رو به من بده که تا آخر آخر کار، پای رفتن داشته باشن» وقتی می پرسیدم:«چطور؟» می گفت:«چون گردان من,گردان عبدالله هست؛ یعنی گردان خط شکنه.» راست هم می گفت، همیشه دورترین، سخت ترین و صعب العبورترین مسیرها را تو ،عملیات به گردان او می دادند رو همین حساب اسم «برونسی» هم پیش خودی ها معروف بود، هم پیش دشمن، بارها تو رادیو عراق، اسمش را با غیض می آوردند و کلی ناسزا می گفتند،برای سرش هم مثل سر شهیدکاوه، جایزه گذاشته بودند. تو یکی از عملیات ها چهار،پنج تا شهید و زخمی از گردان عبدالله افتادند دست دشمن، شب با خود حاجی نشستیم پای رادیو عراق، همان اول اخبارش، گوینده با آب و تاب گفت:«تیپ عبدالله به فرمانده ی «بروسلی » تارومار شد.» ۱ تا این راشنیدیم دوتایی با هم زدیم زیر خنده، دنباله ی وراجی شان، از کشتن بروسلی گفتند و دروغ های شاخ دار، دیگر حاجی بلند می خندید، به اش گفتم:«پس من برم بگم برایت حلوا درست کنن که یک مراسم ختمی بگیریم» با خنده گفت:«منم باید برم به مسؤول لشکربگم دیگه من فرمانده ی گردان نیستم،فرمانده تیپم» پاورقی ۱ برای گفتن بروسلی، دو تا احتمال می دادیم دشمن با تلفظ صحیحش را نمی دانست یا اینکه گمان می کرد آن مرد والا مقام هم مثل قهرمانان و هنرپیشه های فیلم ها است. 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🔹️محمدتقی خیلی باغیرت بـود. یک روز همراه خواهرانم رفته بودیم خانه‌اش. خـانه هم مقداری گرم شده بود. 🔹️بهش گفتم: «محمد! پنجره را باز کن تا هـوای تازه داخـل اتاق بیاید.» 🔹️با خنـده‌اش فهمیدم که این کار را نمی‌کند؛ چون اتاقشان طوری بود که از بیرون خانه دید داشت. 🔹️خیلی کیف کردم؛ بلند شدم بوسیدمش! گفتـم: «قـربونت بـرم داداش با غیـرت خـودم. ما حجابمان را رعایت می‌کنیم؛ تو بلند شو پنجـره را بـاز کن.» راوی:خواهرشهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقانه های دوقلو شهید مدافع حرم محمد پورهنگ بخدا این لحظه قیمت نداره...😔 🌷شهید 🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی چهار راه خندق 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 کمی بعد رادیو را خاموش کرد قیافه جدی به خودش گرفت و آهسته گفت:« اخوان یک گلوله روش نوشته برونسی، فقط اون گلوله می آد می خوره به پیشانی زندگی من، هیچ گلوله دیگه ای نمی آید، مطمئن مطمئنم.» سرهنگ عباس تیموری برونسی از آنهایی بود که از مرز خودیت گذشتند بدون اغراق می توانم بگویم که حتی تجربه ی دشوار رزمی شدن را با توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم) به دست آورد عجیب ارتباطی داشت با آن بزرگواران، یادم هست قبل از عملیات رمضان،همرزم او شدم همان وقت ها خاطره ای از او سرزبان ها بود که برام خیلی جای تأمل داشت. خاطره ای که در تاریخ دقیق جنگ ثبت شده است. پیش خودم فکر می کردم آدم چقدر باید عشق و اخلاص داشته باشد که به اذن خداوند و با عنایت ائمه ی اطهار(علیهم السلام) تو صحنه ی کارزار و درگیری به بچه ها دستور بدهد از میدان مین عبورکنند مین هایی که حتی یکیشان خنثی نشده بودند! هرچه بیشتر تو گردان او می ماندم، عشق و علاقه ام به اش بیشتر می.شد حقاً راست گفته اند که نیروها را با اخلاق و ارادتش می خرید ازش جدا نشدم تا وقتی که معاون تیپ شد و بعدهم فرمانده ی تیپ. روزهای قبل از عملیات بدر را هیچ وقت از خاطر نمی برم تو 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
✍حجت الاسلام محمد حسین دعایی نوشت: ♨️ ‏شاید یکی از علت‌های شهادت مردانی مثل: قاسم سلیمانی ابراهیم رئیسی حسن ایرلو محسن فخری‌زاده محمدرضا زاهدی فؤاد شکر و ‎ 🔹در حدود ۶۳ سالگی، اتحاد روحی و معنوی آنان با وجود مقدس نبی مکرم اسلام و امیرالمؤمنین باشد. خوشا به حالشان ... ⁉️آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
. 🕊 تلاوت آیات‌ ؛ 💠 ۩ بــِہ نـیّـت‌         📚 🍀|شبتون شهدایی ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷 🎬 روز عروسی خاطره‌ای شنیدنی از روز عروسی حاج حسین خرازی به روایت مداح اهل بیت(علیهم السلام) حاج احمد اصفهانی ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شوخی که به واقعیت تبدیل شد! رفقایش از سر مزاح روی کاغذی نوشتند: «شهید اسلام طلبهٔ مجاهد مهرداد خواجوئی» و کاغذ را گذاشتند روی سینه‌ او غافل از اینکه اراده‌ی خداوند بر شهادت او رقم خورده بود. ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفقا در راه خدا شکست نیست...🥀🥀 🎥 ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷 .... 🌷فرمانده‌اش برای ما تعریف کرد که در موقع عقب‌نشینی، سید محمد، دوست ابراهیم به شدت مجروح می‌شود و ابراهیم زخم او را با چفیه می‌بندد و بر پشتش سوار می‌کند و به عقب برمی‌گردد. در همین حال یک تیر به پای ابراهیم نیز می‌خورد و با زحمت زیاد خودش را بالای تپه می‌رساند. در همان‌جا دوستش را دراز می‌کند وخودش هم کنار او می‌خوابد. هر کارش می‌کنند که او را همان‌جا رها کن و خودت را نجات بده، قبول نمی‌کند و همان‌جا می‌ماند و می‌گوید اگر کسی آمد به کمک‌مان که هر دو می‌آییم وگرنه همین‌جا هستیم و دفاع می‌کنیم. فرمانده ادامه داد که ما به عقب برگشتیم و روز بعد که به آن منطقه رفتیم، هیچ اثری نه از ابراهیم بود و نه از دوستش. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابراهیم سراجه راوی: خانم نساء نورآبادی مادر گرامی شهید ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
همیشه به همه می گفت که یک روزی می رسد من می روم و خواهم شد و شما اسم کوچه را به نام من تغییر خواهید داد! ولی همه می خندیدند و حرفش را باور نمیکردند!! ولی همه‌دیدند که آن روز فرا رسید و همانطور شد که میگفت... ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🌷شهید محسن حججی: بداخلاق بودنو که همه بلدن، اگه زرنگی تو هر شرایط خوش اخلاقیت رو حفظ کن. ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی چهار راه خندق 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 سخنرانی های صبحگاهش چند بار با گوش های خودم شنیدم که گفت:«دیگه نمی تونم تو این دنیا طاقت بیارم برای من کافیه» یک جا حتی تو جمع خصوصی تری شنیدم می گفت:«اگر من تو این عملیات بدر شهید نشم، به مسلمانی خودم شک می کنم.» آن وقت ها من فرمانده ی گروهان سوم از گردان ولی الله بودم یک روز تو راستای همان عملیات بدر،،جلسه ی تلفیقی داشتیم تو تیپ یکم از لشگر هفتاد و هفت خراسان " ۱" اسم فرمانده ی تیپ را یادم نیست. من و چند نفر دیگر همراه آقای برونسی رفته بودیم تو این جلسه ،همان فرمانده ی تیپ یکم رفت پای نقشه ی بزرگی که به دیوار زده بودند شروع کرد به توجیه منطقه عملیاتی که مثلاً؛ ما چه جور آتش می ریزیم چطور عمل می کنیم وضعیت پشتیبانی مان این طوری است و آتش تهیه و آتش مستقیممان آن طوری. حرف های او که تمام شد فرمانده طلاعات - عملیات تیپ شروع کرد به صحبت زیاد گرم نشده بود که یکدفعه برونسی حرفش را قطع کرد «ببخشین، بنده عرضی داشتم.» از جا بلند شد و رفت طرف نقشه، مثل بقیه میخ او شدم هنوز نوبت او نشده بود از خودم پرسیدم:«چی می خواد بگه حاج آقا؟» آن جا رو کرد به فرمانده ی تیپ یکم و گفت: «تیمسار شما حرف های خوبی داشتین ولی نگفتین از کجا می خواید نیروها رو هدایت کنید؟ یعنی جای خودتون رو مشخص نکردین» فرمانده ی تیپ آنتن را گذاشت رو نقطه ای از نقشه گفت:«من از این جا پاورقی ۱_ آن زمان کم کم بنا شده بود ما بین ارتش و سپاه تلفیق صورت بگیرد تا از دو نیرو بشود بهتر استفاده کرد 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯