🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#رو_در_روى_شيطان_با_بوى_خوش!
🌷من و بچهها با ولع بو میکشيديم و آب دهانمان را فرو میداديم و دنبال سنگرى میگشتيم که از آن بوى شکلات بلند شده بود. همينطور که همه بو میکشيديم و میگشتيم، پرويز رسيد و فرياد زد: شيميايى زدهاند.... زود ماسک بزنيد.
🌷ما چنان بو میکشيديم که دلمان نمیآمد ماسک بزنيم. اولين بارى بود که شيميايى چنين بوى خوشى میداد. قبل از آن، همه شيميايیهايى که عراقیها میزدند، بوى سير يا سبزى مانده میداد و ما از استشمام همين بو میفهميديم که عراقیها شيميايى زدهاند.
🌷....البته آن روز شيميايى را در فاصله خيلـى دورى زده بودند؛ براى همين اثر زيادى بر ما نکرد؛ البته در دويست - سيصد مترى ما، بچهها بدجورى شيميايى شده بودند و تلفاتى نيز به بار آمد. يکى از بچهها که شيميايى شده بود، بعدها به من گفت: هر وقت بوى شکلات به دماغم میخورَد فکر میکنم شيميايى زدهاند.
#راوی: رزمنده دلاور عبدالکريم مظفرى
📚 کتاب "رو در روى شيطان"
منبع: وبسايت موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯