eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.5هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪوچہ‌ احساس
🌸﷽🌸 ‌#قسمت_89 #رمان‌آنلاین‌_خوشه‌ی‌ماه🌙 ✍🏻بہ قلم #زهراصادقے_هیام •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• به خانه رسیدم.
🌸﷽🌸 ‌ 🌙 ✍🏻بہ قلم •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• لبش را به دندان گرفت و گفت: پریا میگه برام عجیبه این همه کار چرا خواهرت دقیقا چسبیده به حسام الدین. اون روز توی دانشگاه که شهاب اومد دنبالم ، پریا بهش زنگ زد رفتیم دنبالش میخواستیم بریم خرید. جلوی شهاب بهم گفت: چقدر آدمها میتونن بدبخت باشن که حاضرن به هر روشی پول در بیارن. و اینجوری خودشون رو به آدم های پولدار نزدیک کنند. پوزخند زدم‌. _اینو اون اعجوبه گفت؟ حالا از کجا معلوم منظورش من بودم؟ _قبلا چند بار راجع به این چیزها صحبت کرده بود. واضح بود که با توئه. نفسم را عمیق بیرون دادم _بیخود کرده، حالا اون یه زری زده تو هم باید همراهش بشی؟ جوابش ندادی؟ _نه چی‌ میگفتم جلوی شهاب؟ نا سلامتی قوم و خویششه. متاسف بودم به حال خواهرم. عشق چشم و گوشش را پر کرده بود. دستش را بالا آورد و ناخنش را جوید. _باهم رفتیم‌ خرید، چند بار چیزی میخواستم بردارم آروم به شهاب میگفت: بنده خدا این چیزها رو ندیده، گناه داره براش بخر شهاب. هانیه اشک ریخت و گفت: دلم‌ بدجور شکست. چرا باید ما زندگیمون اینجوری باشه که بقیه بهم بگن‌ ندید بدید؟ او را در آغوش گرفتم. دستم را نوازش وار روی سرش کشیدم و گفتم: _ببین عزیزم. واقعیت اینه ما به لحاظ مالی نیاز به پول داریم. تو میخوای جهیزیه بخری ، پول لازم داریم. من هم هر کاری نمیتونم انجام بدهم. بابا اونجا روی تخت افتاده. مامان اونجوری داره با اون قلب مریضش، با کمر دردش خیاطی میکنه، خودشو به آب و آتیش میزنه تا دستش جلوی کسی دراز نباشه. پس من نیاز به کار دارم. این کار هم خود آقا حسام پیشنهاد دادن.‌خودت که شاهد بودی. مطابق با تخصصم هست. درضمن کار کردن عیب نیست. گدایی عیبه. نمیدانم درست بود یا نه . گفتن چیزهایی که از آن خبر نداشت. _ببین هانیه تو از خیلی چیزها خبر نداری. اگر من کار نکنم باید برم دست فروشی کنم. چیزی که قبلا تجربه اش رو داشتم. خودش را از من جدا کرد و متعجب گفت: نهههه؟ یعنی تو ... آخه قرار بود تو حوزه اون چیزها رو بفروشی. غم چهره اش را میدیدم. _مجبور بودم اون روزها هیچی نداشتیم. شهریه تو هم بود. نمیخواستم بهت بگم. لبش را جمع کرد. اشک در چشم هایش غلتید. هانیه همیشه همین طور بود. اولش داد و بیداد میکرد و ناراحتیش را به زبان می آورد بعد ابراز پشیمانی میکرد. _ ببین هانیه وصلت تو با ضیایی ها دلیل نمیشه ما از کارمون بگذریم. اما قبلا بهت گفتم فاصله طبقاتی ما با اونها باعث مشکلات برای تو میشه. باید یاد بگیری مودبانه جواب بدی. اجازه ندی به خانواده ات توهین بشه. آب بینیش را بالا کشید و گفت: به من میگه مامانت چرا اجازه نمیده تو که نامزد شهابی بری خونشون ولی خواهرت میاد؟ آخه مامان چرا اجازه نمیده من برم اونجا. ما که محرمیم. . _من از دلیل مامان خبر ندارم. مامان ها به یه چیزهایی فکر میکنن که ماها فکر نمیکنیم. شاید چون با تجربه تر هستن. یه چیزهایی میدونن که ماها هنوز تجربه اش نکردیم. بخصوص راجع به بحث ازدواج و رابطه زن و مرد. _نه، تنها علتش اینه فکرشون تو قدیم و دوره ی خودشون مونده. _ببین هر دلیلی داره تو نباید این قدر با هرکسی راحت بشی که هرجور دلش خواست با تو صحبت کنه و تو مسائل زندگیت دخالت کنه. به جای اینکه جلوی اون پریا ... دوست داشتم بگویم ورپریده اما سکوت کردم. _به جای اینکه جلوی اون شاهد ضعف خانواده ات باشی باید طرفداری کنی. بگی مامانم دلایل خودشو داره. ما هنوز عقد نکردیم. اصلا بگو اینجوری ارزش دختر کم میشه. فکر میکنن هوله. من که طالب پول شهاب نیستم اینقدر سریع اونجا پلاس شم. هانیه خودش را عقب کشید و گفت: چه فکر خوبی چرا به خودم نرسید. خیالش قدری آرام شده بود. در را باز کردم و گفتم: به اون پریا خانم هم بفرمایید که حاجیشون ارزونی خودشون، بگو کسی دنبال پسرداییش نیست. چشمکی زدم و ادامه دادم : البته فکر کنم پریا خانم دلش گیر باشه. هانیه لبخند زد وگفت: آره مشخصه. اما اصلا حسام بهش توجه نمیکنه _به نظرت اصلا بهم میان؟ نمیدانم چرا این حرف را زدم. شاید اصلا نمی توانستم تصور کنم پریا همسر حاج حسام شود. شانه ای بالا انداخت و گفت: نمیدونم به نظر منم نه اصلا بهم نمیان. حسام خیلی اهل رعایت هست اما پریا اصلا مثل اون نیست. با بیخیالی گفتم: ان شاء الله خوشبخت بشن. البته با مادری که من میشناسم بیچاره نمیذاره پریا رنگ خوشبختی رو ببینه. هانیه با درماندگی گفت: وای هیوا گفتی. من همش فکر میکنم دیبا مادرشوهرمه خنده ام گرفت. _خودت خواستی عزیزم. حالا هم بکش! دوتا مادرشوهرداری و یه خواهر شوهر. هانیه راه دشواری در پیش داشت. ↩️ .... ❌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @KoocheyEhsas •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" زیباترین حالت عشق " به کسانی که لابلای مشغله شان💐 وقتی برایت پیدا میکنند♥️ احترام بگذار ... اما عاشق کسانی باش که وقتی به آنها نیاز داری تمام مشغله شان را فراموش میکنند تا تورابه آرامش برسانند ... ⭐️سلام زندگی تون سرشار از عشق♥️ •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
💞: فال حافظ زدم آن رندِ غزل‌خوان می‌گفت: زندگی بی تو محال است، تو باید باشی... •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
خوشبختی دیگران ازخوشبختی توڪم نمیڪند وثروت آنان رزق تو راڪم نمیڪند وصحت آنان هرگز نمۍگیردسلامتۍتو را پس مهربان باش وآرزو ڪن براۍدیگران آنچہ راڪہ آرزو میڪنۍ برای خودت •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
دل به دلم که ندادی" پا به پایم که نیامدی" دست در دستم که نگذاشتی" پس سر به سرم نگذار که... "قولش را به بیابان داده ام"... •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
═══☀️☕️☀️═══ گرفتاری‌های ما هر چقدر بزرگ باشن از لطف خدا کوچکترن پس حتی اگر به آخر خط همـ رسیدیمـ یک نقطه بزاریمـ و بیاییمـ سر خط با خدا روزمان را شروع کنیمـ ═══☀️☕️☀️═══ روزِتــــــ🌤ون زیبـــــ❄️ـا @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸سلام بر ابراهیم🌸🌸 خوش به حالت که زیبا آمدی و زیبا زیستی و زیبا رفتی... شنیدم امروز سالروز ولادتت هست ولی در این فکرم که ما را با تاریخ تولدت چه کار ، وقتی که تاریخ شهادتت نقطه ی عطف زندگیت بود... فکر داشتی ، معرفت داشتی ، راه و رسم و مرام اهل بیت علیه السلام را داشتی ، وگرنه در تولد و به دنیا آمدن که همه ی ما شبیه همیم. شنیده ام آنقدر عاشقی کردی تا مادریِ حضرت زهرا نصیبت شد آخر خودت میگفتی ، گمنام که شوی تازه آغاز ماجراست ... راستی به آرزویت رسیدی؟ مادرت زهرا هر شب به دیدارت می آید؟ خوشا به حالت که سر بر دامنش میگذاری و غبار سالها خستگی ات را می زدایی... و چه زیباست نام عزیزت... عجب معادله ای در آن جاریست... ابراهیم هادی... یعنی برای هادی شدن باید ابراهیم وار زیست...🌸🌸🌸🌸 هیام نوشت: به جوان ها کتاب " " را هدیه بدهید. بعید میدونم کسی ابراهیم را بخواند و دلش تکانی نخورد.
اگر در مسیر رودخانه ی زندگی سنگ نباشد  هیچگاه صدای آب زیبا نمی شود. ✨ •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا