هدایت شده از جهاد فرهنگی شیراز
مسابقه فرهنگی
بمناسبت ماه مبارک رمضان همراه با اهدای جوائز ویژه با قید قرعه
مسابقه صرفا جهت ساکنین شیراز می باشد
انتشار حداکثری ، شیرازیا جانمونن
وارد لینک زیر شوید و به سوالات پاسخ دهید
https://formafzar.com/form/dwcl8
مهلت مسابقه تا ساعت ۷ صبح سوم اردیبهشت ماه می باشد ...
نفرات برگزیده از طریق کانال زیر اعلام میگردند ، لطفا وارد شوید
⬇️⬇️⬇️⬇️
قرارگاه جهاد فرهنگی احمدبن موسی ع شیراز
https://eitaa.com/joinchat/683147464C0c63a532c1
@JahadefarhangiSHZ
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی { سیاحت غرب }
( قسمت چهارم )
من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم...
گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟
گفت:نمی دانم !!
گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟
گفت:نمی دانم!!
گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!!
گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !!...
گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟؟! !...
صداپیشگان: مسعود عباسی - علی حاجی پور - مسعود صفری - کامران شریفی - امیر مهدی اقبال - امیر حسن مومنی نژاد - احسان فرامرزی - سجاد بلوکات
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه،سه شنبه وپنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
#شب_قدر
#شب_شهادت_حضرت_علی علیه السلام
#السلام_علیک_یا_علی_بن_ابی_طالب علیه السلام
تو این شب عزیز توسل و دعای فرج برای ظهور حضرت حجت فراموش نشه.🤲
مارو هم از دعای خیرتون بی نسیب نگذارید🙏
بازنده کسی بُوَد که در لیلهی قدر...
در لحظه به لحظهاش دعاخوان تو نیست!
#امام_زمان
#شب_قدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌷
توصیه رهبر انقلاب در شبهای قدر
دعا برای امامزمان(ارواحنا فداه)🌹
دستبهدست کنید همه منتظران آقا ببینن👏
#شب_قدر #ماه_رمضان
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◗بآوَرَمنیستڪهخِیبَرشِڪناَزپااُفتآد
حَضرَتِواژهیِبَرخاستَناَزپااُفتآد.. 🥺◖
✦فُزٺوَࢪَبّالڪعبَہ.ـ..
✦یتیمشدنماننزدیڪاست.💔.
❏یـٰاعـٰالُےبِحـَقّعـَلـےعجـِّللـِولیـڪِالـفـَࢪَج🤍
❏اَلسَـلـٰامُ؏َـلَیڪیـٰااَمیرَالمۅمِنین🖤••
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #شهادت_امام_علی(ع)
♨️آخرین جملات امیرالمومنین قبل از شهادت
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجتالاسلام #عالی
بستنی رو که دیگه همه بلدن درست کنن
گفتن نداره😄😄
بیا اینجا یاد بگیر بستنی رو شیک و طرح دار درست کن👇👇👇
😋😋😋😋
https://eitaa.com/joinchat/643498033C0f6f38cc39
🍢🍡🍧🍨🍦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افطاری فلسطینی در کنار روزشمار نابودی رژیم صهیونیستی!
🔹مراسم ضیافت افطاری فلسطینی در میدان فلسطین تهران که از ۱۶ فروردین درحال برگزاری است تا ۲۴ فروردین ادامه دارد. افطار و پذیرایی، اجرای سرود و مراسم فرهنگی از مهمترین برنامههای این مراسم می باشد.
#سنفطر_في_القدس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینک شما و وحشت دنیای بی علی (ع)💔🏴
روزهاراروزهمیگیرمولیافطارها،
میزندآتشبهدل،یادِلبتوبارها💔:)"
#شب_قدر🌿
#امام_حسین
ڪوچہ احساس
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ⚘⚘⚘⚘⚘ ⚘⚘⚘ ⚘⚘ ⚘ بهشت یاس پارت هفتاد و چهارم لبهایم را غنچه میکنم و میگویم: امتحا
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
⚘⚘⚘⚘⚘
⚘⚘⚘
⚘⚘
⚘
بهشت یاس
پارت هفتاد و پنجم
به پلهی آخر که میرسد، نگاهم میکند و میگوید: برام عجیبه با اینکه بهت گفتم این حوالی دیده شده، میخوای بری! دفعهی قبل برات درس نشد؟!
- اتفاقاً درس بزرگتر از این که به هر کسی اعتماد نکنم و به حرف این و اون زندگیام رو خراب نکنم؟!
توقع شنیدن این حرف را نداشت! چند لحظه متعجب نگاهم میکند و سپس میگوید: نه! هنوز همون آدم لجبازی که حتی فکر نمیکنی کی میتونه بهت ضربه بزنه!!
اخمهایم در هم میرود و با لحنی گزنده میگویم: دقیقاً زدی به هدف!! من اگه اون روزِ لعنتی به حرفهایی که زیر گوشم خوندی، بیتوجهی کرده بودم!! الان به خاطر عصبانیتِ احمقانهام بچهام رو از دست نمیدادم!
شوکه میشود. لبهایش را تکان میدهد تا حرفی بزند ولی از او پیشی میگیرم و ادامه میدهم: نه! دیگه کافیه! من دیگه خام حرفِ تو نمیشم! گاهی نمیدونم دوستی یا دشمن!!
میخواهم از کنارش بگذرم که ملتمسانه نامم را با آهنگیِ بلند میخواند: منصور!!
سرم را برمیگردانم. با نگاهی غمزده و چهرهای گرفته میگوید: به همین سادگی؟!
به نظر میآید که حالِ خوبی ندارد. دستش را به نرده میگیرد و با حزن و اندوه ادامه میدهد: آخه تکلیف دلی که وابستهات شده، چیه؟!
مات میمانم! نه زبانم میچرخد که جوابی دهم نه میتوانم بدون حرفی بروم! نگاهم را از او میگیرم.
پایِ ماندن ندارم! حتماً یاسمن نگاهمان میکند و غصه میخورد! دلم آنجاست! کنارِ او! چگونه بایستم و خون به جگرش کنم! وانمود میکنم که چیزی نشنیدهام و یک پله پایین میروم!
صدایش بغض و التماس بیشتری به دوش میکشد و میگوید: چطور میتونی حالا که به اینجا رسیدیم، از من بگذری؟!
سر که بلند میکنم، یاسمن را در حال نزدیک شدن میبینم. ترجیح میدهم اکنون که زمان رفتنم هست، سکوت کنم! از پلهها پایین میروم و افسارِ اسبم را میگیرم.
سوار مشکی میشوم ولی قبل از آنکه حرکت کنم، مادرم را میبینم. لبخند میزنم و برایش دستی تکان میدهم.
همراه با پیشکارم راه میافتیم. به درِ عمارت که میرسیم، نفسم تنگ میشود. به پشت سرم نگاه میکنم. دلم آنجا، کنارِ اوست! کنارِ نگاه نگران و چشمانتظارش نشسته!!
نفسی سنگین میکشم تا بغض راه را بر من نبندد! راه بسیار است و در این هوا، جایِ نفسهایِ او خالیست!
□□□
یاسمن
سرم را از روی میز بلند میکنم. هزاران فکر درون سرم چون خوره افتاده و تا کار روح و روانم را تمام نکند، دستبردار نیست!
نفسی از سر حرص میکشم و اینبار به صبرِ خود لعنت میفرستم! نباید جلویِ در اتاق میایستادم و نظارهگر حرفهای ثنا با خان میشدم! باید جلو میرفتم! باید خودم میشنیدم تا اینگونه شک و دودلی دست به گریبانِ دلم نشود ولی آن که بیخیالی طی میکند، همین دلم هست! اگر بیقراری هم میکند، از دوریِ اوست!
به شالگردنِ نیمهتمام روی میز چشم میدوزم! باید برای او که عاشقانه دوستش دارم، ببافم یا باید با آن ثنا را خفه کنم؟! چرا تا حالِ دلمان خوب میشود، سر و کلهی او پیدا میشود؟!
نگاهم به قرآن میافتد و آیهای درون گوشم زمزمه میشود:
" آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرامبخش دلهاست."
(آیه ۲۸ سوره رعد)
با چشمهایی تر زمزمه میکنم: خدایا، تو حافظ این عشق باش!
چشمهایم را میبندم و نفسِ عمیقی میکشم! گویی اینجاست تا آرامم کند! به سادگی یادآوری یک آیه!
چشمهایم را باز میکنم و به قصد سر زدن به آشپزخانه راه میافتم. بلوز پشمیام را روی لباسم به تن میکنم و از پلهها پایین میروم.
توران خانم و چند نفر از خدمه درون ایوان دور هم نشستهاند و سبزی پاک میکنند. با لبخند نزدیکشان میشوم و پیش از آنها سلام میکنم. با محبت و مهربان به من جا میدهند و کنارشان مینشینم. چند دقیقهای که میگذرد، آقامرتضی نفسزنان میآید و میگوید: خانم! میشه یه لحظه بیاین!
بلند میشوم و نزدیک او میروم. با صدایی آرام و محتاطانه میگوید: یه نفر میخواد شما رو ببینه. لطفاً بیاین.
زود راه میافتد و مهلت نمیدهد که هیچ سؤالی بپرسم. به ناچار حرکت میکنم و اندکی از عمارت و خدمه فاصله میگیریم. آقامرتضی نگاهی به اطراف میکند و صدا میزند: بیا!
از پشت درختی که کنار حصار است، رحیم بیرون میآید تا چشمهایم از حدقه بیرون بزند! او؟؟ آن هم اینجا؟؟
قبل از آنکه زبان به تحیر و تعجب بگشایم، خودش میگوید: میدونم از دیدنم تعجب کردین ولی باید میومدم! نمیتونستم خودمو قانع کنم که نیام!
دوستان این رمان توی کانال وی ای پی تموم شده و همه ی پارت هاش هست اگر میخواید زودتر از کانال اصلی رمان رو بخونید برید پی وی ادمین کانال :
@AdminAzadeh
#ادامہدارد . . .
✍نویسنده: زهرا نصر
⚘
⚘⚘
⚘⚘⚘
⚘⚘⚘⚘⚘
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
✨ خدایـا
🌙در این شب های
✨ ماه مبارک رمضان
🌙 هرچه صفای دل
✨ سلامت تن
🌙 عشق پاک
✨ و اجابت دعاست
🌙 و هر آنچه که به بهترین
✨ بندگانت عطا میفرمایی
🌙به عزیزان و دوستانم عطا فرما🙏
✨شبتون پر از مهر خدا
حُسنا یہ پزشکه کہ توسفر کربلا با طوفان مهندس نخبہ ایرانی اسیر داعش میشن.😭😱
داستانے لبریز از عشق و غیرت ❤️
در این آشفته بازار داستان های آلوده با خواندن این رمان ارزشی وقتتون تلف نمی شود.
https://eitaa.com/joinchat/1843265684C8672323f1c
❤️🍃روسریم رو درآوردم که وضو بگیرم .وقتے برگشتم تو چارچوب در ایستاده بود.
براے اولین بار منو با این وضعیت مےدید. عمیق نگام کرد. من از خجالت سرمو زیر انداختم.
سرم رو کہ بلند کردم چشماشو بست. قطره اشکش روی گونهاش افتاد.صورتش قرمز شده بود.خواستم رد بشم دستمامو گرفت برای اولین بار....رگ غیرتش بالا زده بود...
_ آخه تو با این ظاهر زیبا ... چرا اومدی اینجا؟ بہ سختی لب زد اگر کسی تو رو ...
کم آورد ...سرش رو به دیوار گذاشت و صدای هق هقش بلند شد....
https://eitaa.com/joinchat/1843265684C8672323f1c
فوق العاده هیجانے
#اشتراکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از مصر تا قطر، از ترکیه تا اردن، از یمن تا عراق، از سوریه تا لبنان، از ایران تا فلسطین همه یک آرزو داریم، آرزویی که بهزودی عملی خواهد شد!
🔹این نماهنگ زیبا تو شبکههای اجتماعی عربی حسابی سروصدا کرده
#سنفطر_فی_القدس
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی { سیاحت غرب }
( قسمت پنجم )
من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم...
گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟
گفت:نمی دانم !!
گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟
گفت:نمی دانم!!
گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!!
گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !!...
گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟؟! !...
صداپیشگان: مسعود عباسی - علی حاجی پور - مسعود صفری - کامران شریفی - امیر مهدی اقبال - امیر حسن مومنی نژاد - احسان فرامرزی - سجاد بلوکات
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه،سه شنبه وپنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهورراتمناکنیم🖐🏾🙂:)!
🔴 این شب ۲۳ ماه رمضان که از قضا شب جمعه هست شاید همون شب جمعه ای است که صیحه آسمانی ظهور زده میشه...🙂:)
و اینهمه از بی حجابی در سطح شهرهای بزرگ گفته میشه
از قرار ضدانقلاب بر رقص در۱۳فروردین که معلوم نبود موفق بشن یا نه گفته شد
ولی از سفره۲۷۰متری افطار در پل طبیعت تهران کسی چیزی میگه؟
اینکه آقا میفرمایند دشمن در تبلیغات از ما جلوتره یعنی همین
دشمن کار کم و عدد کم خودش رو با تبلیغات چندبرابرنشون میده
ما عده کثیر وکارهای بزرگی رو که درجبهه انقلاب انجام میشه اینقدر نمیگیم که کم کم خودمونم باور میکنیم کم هستیم و کاری ازمون برنمیاد
کاش زیبایی های جبهه انقلابی رو درک ومنتشرکنیم