eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
8.9هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
20 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯حکایت دنیا، قطره عسلی بزرگ است. 🐜قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید … 🐜باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد … 🐜مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد … 🐜اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت … 🐜در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد … 🐜دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! . 🐜پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود … 🐜این است حکایت دنیا … دنیا همه هیچ کار دنیا همه هیچ ای هیچ ز بهر هیچ بر هیچ مپیچ پ.ن: قرار نیس دنیا رو بیخیال بشیم ولی سفت و سخت بهش نچسبیم.
🗯حکایت دنیا، قطره عسلی بزرگ است. 🐜قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید … 🐜باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد … 🐜مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد … 🐜اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت … 🐜در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد … 🐜دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! . 🐜پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود … 🐜این است حکایت دنیا … دنیا همه هیچ کار دنیا همه هیچ ای هیچ ز بهر هیچ بر هیچ مپیچ پ.ن: قرار نیس دنیا رو بیخیال بشیم ولی سفت و سخت بهش نچسبیم.
🗯تبعيض ناروا ➖سال‌ها از بعثت پيامبر اكرم ـ صلّی الله عليه و آله ـ گذشته بود. هنوز افكار دوران جاهليت و تبعيض بين فرزندان وجود داشت. ➖مردی عرب، آن روز برای انجام دادن كاری دست دو فرزندش را گرفت و شرفياب محضر رسول اكرم ـ صلّی الله عليه و آله ـ شد. ➖ هنگامی كه نشسته بود، يكی از فرزندان خود را در آغوش گرفت، به او محبت كرد و او را بوسيد و به فرزند ديگرش توجهی نكرد. ➖پيغمبر كه اين صحنه تأثر انگيز را مشاهده كرد نتوانست طاقت بياورد، پس فرمود: «چرا با فرزندان خود به طور عادلانه رفتار نمي‌كنی؟» آن مرد عرب جوابی جز سكوت نداشت. سرش را پايين انداخت و عرق شرم بر پيشانی‎اش نشست. ➖او در آن روز دريافت كه كارش اشتباه بوده است و فهميد كه در نگاه كردن نيز نبايد بين فرزندان فرقی گذاشت.