eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ڪوچہ‌ احساس
چند بار سوزن رو تو دستش فرو کرد و درآورد. نمی‌تونست رگش رو پیدا کنه. بشری چشماش رو می‌بست و لبش رو می‌گزید. امیر با همه بی‌تفاوتیش صداش دراومد. - برو کنارخانم تو که بلد نیستی. سرنگ رو بده به من. خودم ازش می‌گیرم. - نمی‌شه که! - تیکه‌تیکه‌اش کردی برو کنار من بهتر از تو بلدم. بشری با چشمای مظلوم نگاشون می‌کرد. هر طور بود خانمه رو بلند کرد. خودش نشست کنار بشری. بشری معذب بود... - آقا امیر. خواهش می‌کنم ازتون.... http://eitaa.com/joinchat/1661206541C0e4b8095c6 روز آزمایش خون نامزدش می‌خواد به جای مسئول خون‌گیری ازش خون بگیره 😅😅😅 یه #عاشقونه‌ی‌مذهبی‌ِجدید ♥️♥️
چند بار سوزن رو تو دستش فرو کرد و درآورد. نمی‌تونست رگش رو پیدا کنه. بشری چشماش رو می‌بست و لبش رو می‌گزید. امیر با همه بی‌تفاوتیش صداش دراومد. - برو کنارخانم تو که بلد نیستی. سرنگ رو بده به من. خودم ازش می‌گیرم. - نمی‌شه که! - تیکه‌تیکه‌اش کردی برو کنار من بهتر از تو بلدم. بشری با چشمای مظلوم نگاشون می‌کرد. هر طور بود خانمه رو بلند کرد. خودش نشست کنار بشری. بشری معذب بود... - آقا امیر. خواهش می‌کنم ازتون.... http://eitaa.com/joinchat/1661206541C0e4b8095c6 روز آزمایش خون نامزدش می‌خواد به جای مسئول خون‌گیری ازش خون بگیره 😅😅😅 یه ♥️♥️