eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
20 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪوچہ‌ احساس
❂○° #مدافع_عشق °○❂ 🔻 قسمت #سی_وچهار هردوباهم سلام میکنیم و من در جواب سوال پدرت پیش دستی میکنم _ گ
❂○° °○❂ 🔻 قسمت ازاتاق بیرون میروی و تاکید میکنی باچادر پشت سرت بیایم. میخواهم همه چیز هرطور که تومیخواهی باشد.ازپله ها پایین میرویم.همه درراهرو جلوی درحیاط ایستاده اند و گریه میکنند.تنها کسی که بیخیال تمام عالم بنظرمیرسد علی اصغراست که مات و مبهوت اشکهای همه گوشه ای ایستاده.مادرت ظرف اب را دستش گرفته و حسین اقا کنارش ایستاده فاطمه درست کنار درایستاده و بغض کرده. زینب و همسرش هم امده اند برای بدرقه.پدر و مادر من هم قراربود به فرودگاه بیایند. نگاهت را درجمع میچرخانی و لبخند میزنی _ خب صبر کنید که یه مهمون دیگه هم داریم. همه باچشم ازت میپرسند _ کی مهمونه؟ روی اخرین پله میشینی و به ساعت مچی ات نگاه میکنی زینب میپرسد _ کی قراره بیاد داداش؟ _ صبرکن قربونت برم هیچ کس حال صحبت ندارد.همه فقط ده دقیقه منتظر ماندیم که یکدفعه صدای زنگ در بلند میشود ازجا میپری و میگویی _ مهمون اومد به حیاط میدوی و بعداز چندلحظه صدای باز شدن در و سلام علیک کردن تو با یک نفر بگوش میرسد _ به به سلام علیکم حاج اقا خوش اومدی _ علیکم السلام شاه دوماد !چطوری دیر که نکردم.؟ _ نه سروقت اومدید همانطور صدایتان نزدیک میشود که یک دفعه خودت بامردی با عمامه مشکی و سیمایی نورانی جلوی در ظاهر میشوید.مرد رو بهمه سلام میکند و ما گیج و مبهوت جوابش رامیدهیم.همه منتظرتوضیح توایم که تو به مرد تعارف میزنی تاداخل بیاید.اوهم کفش هایش راگوشه ای جفت میکند و وارد خانه میشود.راه را برایش باز میکنیم.به هال اشاره میکنی که _ حاجی بفرمایید برید بشینیدمام میایم اومیرود و تو سمت ما برمیگردی و میگویی _ یکی به مادرخانوم پدرخانومم زنگ بزنه بگه نرن فرودگاه بیان اینجا مادرت ظرف آب را دستم میدهد و سمتت می آید _ نمیخوای بگی این کیه؟باز چی تو سرته مادر لبخند میرنی و رو بمن میکنی _ حاجی از رفقای حوزس ازش خواستم بیاد قبل رفتن عقدمنو ریحان رو بخونه! حرف ازدهانت کامل بیرون نیامده ظرف از دستم میفتد همگی بادهان باز نگاهت میکنیم خم میشوی و ظرف رااز روی زمین برمیداری _ چیزی نشده که گفتم شاید بعدن دیگه نشه دستی به روسری ام میکشی _ ببخش خانوم بی خبر شد.نتونستی درست حسابی خودتو شبیه عروساکنی میخواستم دم رفتن غافلگیرت کنم علاقه ات میشود بغض در سینه ام و نفسم را بشماره میندازد چقدر دوست دارم علی! چقدر عجیب خواستنی هستی خدایا خودت شاهدی کسی را راهی میکنم که شک ندارم جز ما نیست ازاول بوده امن یجیب من چشمان بی همتای توست همانطور که هاج و واج نگاهت میکنم یکدفعه مثل دیوانه ها آرام میخندم. زهرا خانوم دست درازمیکند و یقه ات را کمی سمت خود میکشد _ علی معلومه چته؟مادر این چه کاریه؟میخوای دخترمردم بدبخت شه؟نمیگی خانواده اش الان بیان چی میگن؟ خونسرد نگاه آرامت را به لبهای مادرت دوخته ای.دودستت را بلند میکنی و میگذاری روی دستهای مادرت. _ اره میدونم دارم چیکار میکنم میدونم! زهرا خانوم دودستش را از زیر دستهایت بیرون میکشد و نگاهش را به سمت حسین اقا میچرخاند _ نمیخوای چیزی بگی؟ببین داره چیکار میکنه!صبرنمیکنه وقتی رفت و برگشت دختر بیچاررو عقد کنه! اوهم شانه بالا میندازد و به من اشاره میکند که: _ والا زن چی بگم؟وقتی عروسمون راضیه! چشمهای گرد زهرا خانوم سمت من برمیگردد.از خجالت سرم را پایین میندازم و اشک شوقم را از روی لبم پاک میکنم _ دخترعزیز دلم! منکه بد تورو نمیخوام!یعنی تو جدن راضی هستی؟نمیخوای صبر کنی وقتی علی رفت و برگشت تکلیفت رو روشن کنه؟ فقط سکوت میکنم و او یک آن میزند پشت دستش که: _ ای خداجووناچشون شده اخه صدای سجاد درراه پله میپیچد که _ چی شده که مامان جون اینقد استرس گرفته؟ همگی به راه پله نگاه میکنیم.او آهسته پله هارا پایین می آید.دقیق که میشوم اثر درد را در چشمان قرمزش میبینم.لبخند لبهایم را پر میکند.پس دلیل دیر امدن از اتاقش برای خداحافظی ،همین صورت نم خورده از گریه های برادرانس زینب جوابش را میدهد _ عقد داداشه! سجاد باشنیدن این جمله هول میکند، پایش پیچ میخورد و از چند پله اخر زمین میخورد. زهراخانوم سمتش میدود _ ای خدا مرگم بده! چت شد؟ سجاد که روی زمین پخش شده خنده اش میگیرد  _ چیه داداشه؟بلاخره علی میخوای بری یا میخوای جشن بگیری؟دقیقا چته برادر و بازهم بلند میخندد.مادرت گوشه چشمی برایش نازک میکند _ نعخیر.مثل اینکه فقط این وسط منم که دارم حرص میخورم. فاطمه که تابحال مشغول صحبت باتلفن همراهش بود.لبخند کجی میزند و میگوید _ به مریم خانوم و پدر ریحانه زنگ زدم.گفتم بیان زینب میپرسد _ گفتی برای چی باید بیان؟ _ نه!فقط گفتم لطف کنید تشریف بیارید.مراسم خداحافظی توخونه داریم _ عه خب یچیزایی میگفتی یکم اماده میشدن تو وسط حرفشان میپری _ نه بزار بیان یهو بفهمن ↩️ ... ╭─┅═♥️═┅╮ @koocheyEhsas ╰─┅═♥️═┅╯
ツ 🌷 👈تــیر یعنی چه؟ تیر سه شعبه یعنی همین گناهانی که ما در کوچه و خیابان انجام میدهیم. یڪ شعبه اش این است که خودمان ڪرده ایم ،یڪ شعبه اش این است که دیگران را به گناه انداختیم یڪ شعبه هم امام زمان عـج است ڪه نشانه گـــــرفتیم! •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
ڪوچہ‌ احساس
▪️▪️▪️ 🖌 #سخنرانی : #از_نان_واجب_تر (۳) 🎙 #حجت_الاسلام_انجوی_نژاد 📅 شب سوم دهه محرم ۱۴۰۰/۰۵/
یا رئوف 📝 نکات سخنرانی از نان واجب‌تر؟!( با نگاهی به مکتب امام موسی صدر) | قسمت سوم 📆 شب سوم محرم | 1400/05/20 💢 ادامه مولفه‌هایی که لازم است تا اجتماع به درجه‌ای از و برسد: 🔰 ۳- ؛ هویت فردی و اجتماعی ❌ برای آدمی که خودش را بدبخت، و ذلیل می‌بیند هر چقدر امکانات و لوازم آسایش فراهم کنند باز هم احساس خوبی نسبت به خودش و زندگی خودش نخواهد داشت و بالعکس؛ این موضوع به این برمی‌گردد که آیا به منبع و خدا تکیه کردیم یا به یک موجودی مانند خودمان یا حقیرتر؟ 🔅 امام‌علی(ع): هر کس خودش را بشناسد، خدا را می‌شناسد. دلیل فرمایش امام‌علی(ع) این است که انسان‌ها جلوه‌ای از خدا هستند؛ وقتی صفات الهی را در خود پیدا کنند و خود را خلیفه‌الله بدانند طبیعتا نسبت به خودشان بهتری پیدا می‌کنند. 💟 احساس خوبی که بعد از به شما دست می‌دهد الزاما برای این نیست که شما پاک می‌شوید؛ خیلی وقت‌ها برای این است که چون با توسل به و می‌رسیم، خدا را در وجود خودمان احساس می‌کنیم. 👹 بزرگ‌ترین رقیبش را در وجود تو، خود تو می‌داند؛ اگر انسان به خودباوری و عدم انفعال برسد و عظمت را در خودش حس کند، دیگر شیطان نمی‌تواند از او سواری بگیرد. ⛔️ شیطان از انسانی می‌تواند سواری بگیرد که خودتحقیری و خود کوچک‌بینی داشته باشد. ⚠️ در حال حاضر و از چهارصدسال پیش مردم دائم در حال خودتحقیری هستند که ایرانی‌ها فلان هستند و ‌‌‌... این خودتحقیری فقط این نیست که منافع ملی ما دچار خطر شود؛ این خودتحقیری باعث می‌شود که وجود خودت شود. 🧠 ذهنیت فرد خودتحقیر این‌گونه نیست که اگر ببیند شود؛ آگاه نمی‌شود و چه بسا واقعا مرغ همسایه را غاز می‌بیند. ‼️ ما نسبت به آنچه که داریم احساس نمی‌کنیم و این مسئله تبدیل به فرهنگ شده است. ✅ درصدی از خودتحقیری این است که به تو بدهند که تو و کشورت این‌گونه نیستید؛ درصد دیگر به این علت است که تو از خدا و منبع عظمت دور شدی که احساس می‌کنی. 🧐 افراد خودتحقیر فقط خودشان را می‌بینند اما اگر خود را عبدالله و خدا ببینند و به منبع خدا وصل شوند، باعظمت می‌شوند. 🔆 روایت: کسی که کار خودش را با خدا اصلاح کند، خدا کار او را با مردم اصلاح می‌کند. 🤲 در روایات داریم که و باعث می‌شود که خدا بین تو و کسی که با او در اجتماع مشکل داری واسطه شود و مشکلت را حل کند. ✴️ امام موسی صدر معتقد بود که نمی‌توان به جامعه گفت که تمام مشکلات شما با روش‌های رفع می‌شود. درصدی از رفع مشکلات این‌گونه است. ♻️ روایت فوق بیانگر این است که و نزدیک‌شدن به خدا بعضی از مشکلات را حل می‌کند. خیلی از مطالبی که ما در زمین و آسمان دنبال آن هستیم راه‌حلش در است. ❇️ مملکت اسلامی باید بداند که همه روش‌های حل مشکل نیست؛ قطعا روش‌های مادی را دنبال می‌کنیم اما تمام راه‌حل فقط مادی نیست؛ درصدی به‌خاطر این است که بین من و خدا اصلاح اتفاق نیفتاده است. 🔅 امام صادق(ع): اگر دیدی گره قلبی داری که باز نمی‌شود مگر به و ؛ بدان خیلی خدا هوایت را دارد. تو جزء آن دسته نیستی که خداوند اجازه بدهد با گناهانت لذت ببری، خدا هوایت را دارد. 😢 انسان طوری خلق شده که اگر از منبع عظمت فاصله بگیرد، بغضی بر گلویش می‌نشیند. ❤️ هویت‌مندی می‌گوید تو هر کجای جهان که باشی خدا هستی و تو جایگاه خداست. خداوند فرموده جای سکنا گزیدن من در خلقت قلب مومن است؛ قلب مومن خانه من است. اگر در عالم رابطه من و بنده‌ام اصلاح نشود، قلب گره می‌خورد. 🔰 هویت‌مندی اجتماعی: شیطان جن و انس دائم در تلاش هستند که بگویند شما هستید. 👈 شغل اصلی مردم لبنان قبل از امام‌ موسی صدر شغل‌های دست آخر بود، بی‌عزت‌ترین و خودتحقیرترین جامعه لبنان، شیعیان لبنان بودند. امام موسی صدر با برج، اتوبان، فروشگاه و ... عزت را به آن‌ها برنگرداند؛ پول توزیع نکرد بلکه توزیع کرد. سعی کرد به بندگان بفهماند که اگر رابطه خودت و خدا را اصلاح کنی و به قرب برسی، هر چقدر بالاتر بروی لذت‌بخش‌تر است. ⁉️ آیا عزت ما را فریب نمی‌دهد و باعث نمی‌شود راکد بمانیم؟ بله ممکن است. ممکن است یک انسانی نسبت موقعیتی که دارد خیلی احساس افتخار کند و تبدیل به احساس کاذب شود؛ دیگر از نظر مادی و معنوی حرکت نمی‌کند. 🔰 ۴- انسان خودتحقیر را به انسان عزت‌مند و سپس انسان بلندنظر در دو بعد مادی و معنوی تبدیل کنیم. 🔻 بلندنظری مادی: تلاش کن، حق تو از این دنیا بیشتر است. قرب به خدا نباید ما را به انسان‌هایی تبدیل کند که نکنیم. 🔻 بلندنظری معنوی: وقتی قرار است به منبع عظمت وصل شویم، زیاد بخواهیم. 🆔 @rahpouyancom