یک عمر باید بگذرد
تا بفهمیم بیشتر غصه هایی که خوردیم
نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود...
و چقدر دیر می فهمیم که
زندگـی همین روزهاییست که
منتظـر گذشتنش هستیم...
🔮در حال زندگی کنیم
فقط همین و بس✂️
#پیش_به_سوی_موفقیت
#باما_بروز_باشید✍
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
@koocheyEhsas
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
مشکلات؛
مثل ماشین لباسشویی هستند
پیچ و تاب میدهند...
میچرخانند...
و ما را به این طرف و آن طرف میکوبند
اما در نهایت تمیز تر و درخشان تر و بهتر از قبل خارج میشویم...✨✨
از مشکلات نترسید و ناامید نشید دوستان.
دلتون رو به خدا بسپارید تا میم مشکلاتتون رو براتون برداره🍬🍬🍬🍬
#پیش_به_سوی_موفقیت
#باما_بروز_باشید✍
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
@koocheyEhsas
•┈••✾•🍃🌸🍃•✾•┈•
تحدیر جزء 6.mp3
3.98M
✨ختم قرآن✨
🔸ویژه ماه مبارڪ رمضان
🎶فایل صوتے قرائت
6⃣جزء ششم
🗣قارے معتز آقایے
#رمضان_بهار_قرآن🍃📖
التماس دعا😇
http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
💠🔷💠🔷💠🔷💠💠🔷
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
🔎تدبر در آیات جزء پنجم
1⃣ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا(ایه ۳۱ سوره نساء)
🍃ای اهل ایمان چنانکه از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کردهاند دوری گزینید، ما از گناهان دیگر شما درگذریم و شما را به مقامی نیکو برسانیم.
این حرف خیلی بزرگیه! از بقیه گناهانمون چشم پوشی میشه بخاطر رعایت ودوری از آن گناهان بزرگ !این لطف و کرم و بزرگی خداوند رو میرسونه. خداوند شکور هست. بهترین کسی که قدرشناسی میکند کوچکترین حرکت بندگان را .
2⃣مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا
🍃اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد خدا مى خواهد با عذاب شما چه كند و خدا همواره سپاس پذير [=حق شناس] داناست.( ۱۴۷نساء)
ایات قرآن لبریز از رحمت و مغفرت هست خدا میخواهد ما به سویش برویم.میخواهد ما بهترین زندگی را داشته باشیم.
بهشت را دو دستی میخواد نصیبمان کند.
حیف که خود ما قدر نمیدانیم و اسیر نفسمان میشویم.
ماه رمضان فرصت دوباره ی برگشت و بندگی الهی است. کاش قدر بدانیم.😞
🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠
#باقرآنآرامشویم
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
💥 گاهی انسان میبیند در شب اول، #ابوحمزه نخوانده؛ در شب دوم نخوانده؛ شب دهم هم نخوانده؛ شب بیستوپنجم هم نخوانده! پس کِی میخواهد از ماه رمضان بهرهمند شود؟!
«فضایل ماه رمضان بدون مراقبه، درک نمیشود. درک فضیلتهای این ماه، محاسبه و مراقبه میخواهد و اگر کسی میخواهد در ماه رمضان ۱۰ ختم قرآن داشته باشد، باید مراقبه کند.
من نمیگویم همهْ این کار را بکنند؛ ولی امام (ره) که یک کشور را اداره میکردند در ماه رمضان ملاقاتهایشان _ الا برای کارهای ضروری_ تعطیل بود. بیرون ماه رمضان گاهی روزی ۱۸ ساعت مسائل حکومتی را تدبیر میکردند ولی ماه رمضان تعطیل بود.
گاهی آدم میببیند سحر شد، هیچ کاری نکرده. در شب اول، #ابوحمزه نخوانده. در شب دوم هم نخوانده. شب دهم نخوانده!... شب بیست و پنجم هم نخوانده. خُب، پس کی میخواهد از ماه رمضان برخوردار شود؟!»
#استاد_میرباقری
پی نوشت: اگر می بینید گاهی رمان یا مطلب خاصی نیست ان شاء الله که درک میکنید .
#هیام
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#خاطره
«تو فقط بخند»
قسمت 1⃣
سرم را بالا میآورم ، یک لحظه بدنم داغ میکند و گر میگیرد . وای .
این اینجا چه میکند ؟ قلبم لحظهای آرام و قرار ندارد . حس بدی دارم . همیشه نگاهم را میدزدیدم تا این حال نشوم .
حالم خیلی خیلی بد است . آب دهانم را به زور قورت میدهم و سعی میکنم عادی برخورد کنم .
صدایم را صاف میکنم و با اعتماد به نفسی فوقالعاده میپرسم : ببخشید ، با حاج علی کار داشتم . نگاهش را از چشمانم میگیرد و میگوید : حاج علی شاکری ؟ میگویم : بله .
چشمان عسلیاش را به چشمانم میدوزد و میگوید : نیستن .
همین ؟
خیلی بیتفاوت است . بهم برمیخورد ، در دل میگویم : حوراء خانم ، چه انتظارات بیجایی داری ، اون تورو اصن آدم حساب نمیکنه .
سعی میکنم مثل خودش باشم : باشه ، ممنون .
و میروم و گوشهی مسجد مینشینم . از دست خودم عصبانی ام که چرا قلبم اینطور میشود ؟
حرصم میگیرد . فکری شیطانی سراغم میآید ، نکند عاشق شدهام ؟
وای نه . لاالهالاالله .
شانزده سال بیشتر نداشتم و این حالات برایم غیر عادی بود و تا حالا تجربه نکرده بودم .
نمیدانم چه حسی بود اما هر چه بود خیلی شیرین بود و هر گاه بهش فکر میکردم ، حس خوبی بهم دست داد .
یک لحظه دلم خواست بهش فکر کنم .
تصورش کردم : یک پسر حدودا 24 ساله بود . قدش تقریبا 1/85 بود . هیکل لاغری داشت اما چهارشانه . خیلی استخوانی نبود . سعی میکنم چهرهاش را تجسم کنم : پوست گندمی روشن ، ابروهای کشیدهی بور . با چشمانی درشت به رنگ آفتاب . موهایش لَخت بودند و به رنگ ابروهایش ، طلایی تیره که در نور به طلایی روشن میزدند . همیشهی خدا موهایش مرتب و مدروز بودند . برخلاف باطن مذهبی که داشت ظاهرش همیشه مثل غیرمذهبی ها بود . مثلا موهای لخت و تقریبا بلندش را طوری میزد که کنارهی سرش کوتاه بودند و بالای سرش بلند . ته ریش طلاییاش را هم همیشه مرتب میکرد .
به مغزم فشار میآورم تا یادم بیاید امروز چه پوشیده بود ؟ اگر اشتباه نکنم پیراهن سبز یشمی ، آستین هایش را تا روی ساعدش تا زده بود . با شلوار کتان مشکی که انگار برای خودش دوختهاند .
هیچ وقت لباس یا شلوارش گشاد نبود . همیشه لباس هایش چسبیده بودند به تنش .
_ حاج علی اومدن .
سکته کردم ، یک لحظه قلبم ایستاد . سر بلند کردم با فاصلهی دو متریام ایستاده بود و زل زده بود بهم .
نمیدانست با این نگاه ها خانه خرابم میکند .
هول کرده بودم ، با مِن و مِن گفتم : ممنون که اطلاع دادید ، الان میام . سرش را تکان داد و رفت .
بلند شدم و دستی به روسری و چادرم زدم و رفتم پیش حاجعلی .
یادم نمیرود تمام مدتی که من با حاجی حرف میزدم نگاهش روی ما ثابت بود .
❣تقصیر خود حضرت حق است که مستیم
طراحی چشم #عسلی ایدهی او بود ❣
#ادامه_دارد
ارسالی از دوست خوبم بنت الزهرا 🌸
http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#خاطره
«تو فقط بخند»
قسمت 2⃣
رو به آیه میگویم : زشت نیست ؟ آخه ....
نمیگذارد حرفم تمام بشود ، میگوید : آخه و زهرمار ، زشت نیست من با شما بیام ؟ حالا زشته یه بار ما برسونیمت ؟
میگویم : آخه مامانت بنده خدا تو زحمت میوفته .
آیه میگوید : ماشین دست داداشمه .
و دنیا روی سرم آوار میشود . یعنی .....
تصور اینکه او بیاید دنبالمان قلبم را میلرزاند .
حالم بد است . آیه متوجه حال بدم میشود و میپرسد : خوبی حوراء ؟
با صدایی که از ته چاه میآید میگویم : آره. چیزیم نیس .
صدای بوق ماشینی توجه هر دو ما را جلب میکند . برمیگردم . سمند سفیدشان کمی آن طرف تر پارک شده .
میبینمش .
و باز هم همان دلهرهی عجیب .
با هزار سلام و صلوات سوار میشوم . با صدایی که خودم هم به زور میشنوم سلام میکنم . جوابم را میدهد. ، با صدایی آرامتر از صدای خودم .
احساس میکنم صدای تپش قلبم در تمام ماشین پخش میشود .
آیه از جلوبر میگردد و نگاهی به چهرهی رنگ پریدهام میکند و میگوید : خوبی ؟ رنگ به رخ نداری .
قبل از اینکه جوابش را بدهم نگاهم قفل میشود در نگاه محمدحسین .از آینهی جلو با اخم زل زده به صورتم .
کلا همیشه با اخم نگاه میکند . احساس میکنم زمین دور سرم میچرخد .
میگویم : خوبم .
با تمام شدن حرفم صدای آهنگ در فضای ماشین میپیچد . آهنگ ( من و تو ) محسن ابراهیم زاده .
هیچ وقت رابطهی خوبی با موسیقی نداشتم . معمولا مداحی گوش میدادم .
بقیهی راه را در سکوت به بیرون زل میزنم . ته دلم یه حسی میگوید : چه میشد محمدحسین هم من را دوست داشته باشد ؟
از این فکر غیر ممکن دلم میگیرد .
نگاهی به تیپش میکنم ، شلوار لی سورمهای تنگ پوشیده با تیشرت آستین کوتاه طوسی با خط های صورتی کم رنگ .
طبق معمول موهایش روبه بالا شانه زده اند و ته ریش بسیار کوتاهش مرتب است .
یک دفعه صدای آهنگ بسته میشود ، دستش میرود سمت گوشیاش . تمام لمس است و پیداست خیلی گران است . جواب میدهد :
جانم ؟
با خود میگویم ای کاش من جای آن شخص پشت خط بودم .
محمدحسین میگوید : الان میآم پیشت . باشه .
آن شخص چیزی میگوید که محمد تکرار میکند : باشه .
و دوباره او حرفی میزند و محمد : باشه .
خندهام میگیرد اما جرئت خندیدن ندارم . محمدحسین میگوید : باشه ، خدافظ .
آیه بدون وقفه میپرسد : کی بود داداش ؟
و محمدحسین میگوید : دوستدخترم . سپس خندهی شیرینی میکند که صدایش ماشین را برمیدارد .
دروغ چرا ؟ حالم بد میشود از شوخیاش .
آیه میگوید : دروغ نگو . من داداش خودمو میشناسم .
بعد گوشی محمدحسین را برمیدارد و روشن میکند . صفحهی گوشی را میگیرد سمت محمدحسین و میگوید : رمز ؟ محمد محکم میگوید : آیه خانم پشت فرمونم . سپس رمز را میزند . آیه میرود در فهرست تماس ها . بعد از مدتی میخواند : اسم دوس دخترت هادی رضاییه ؟
محمدحسین با شیطنت میگوید : آره ، اینجوری سیو کردم تو فضول نفهمی کیه .
ادامه_دارد
ارسالی از بنت الزهرا
http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
دوستان این خاطره زیبا رو از دست ندید
پارت های جدیدش در روزهای آینده تقدیمتون میشه💜💜💜💜💜
👆👆👆👆👆
قسمتـــــ ما بنما ✋
در رمضــاڹ
یا اللّـہ✨
دم #افطار
حـــــرم
صحن اباعبداللّہ😔
#السـلام_علیـک_ایہا_العطشـان💔
سلام روزتون حسینی
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@koocheyEhsas
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
🔎تدبر در آیات جزء ششم
🍃در جزء ششم آیات اخلاقی هست خیلی مهمه. هممون تقریبا به نوعی گرفتارش هستیم.
و عنوانش اینه 👇
🔴بدی های دیگران را افشا نکنید جز برای ستاندن حقتان از ظالم.🔴
1⃣لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا {148}
🍃خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد و خدا شنواى داناست {148}
2⃣إِن تُبْدُواْ خَيْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُواْ عَن سُوَءٍ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا قَدِيرًا {149}
🍃اگر خيرى را آشكار كنيد يا پنهانش داريد يا از بديى درگذريد پس خدا درگذرنده تواناست {149}
همانطور که میبینید در آیه 148 تاکید بر اشکار کردن(جهر) گفتار سوء و اشاعه آن در جامعه است تا اصل خود بدی.
یعنی ما یه بدی کردن داریم یه اشاعه و پخش کردن اون!
این يعنی افشای بدی های ديگران مجاز نيست مگر وقتی كه شما برای گرفتن حق خود و دادخواهی از كسی كه به شما ظلم كرده، مجبور به بيان بدی های او میشید.
یعنی اصل بر عدم افشاگری بدی های دیگران است جز مظلوم در ستاندن حق خویش از ظالم.
✅یه نکته ای رو این جا بگم.
توی فضای مجازی خیلی راحت کارهای اشتباه و غلط خیلی از آدم ها پخش میشه.
مثلا مراسم عروسی نوه ی یه هنرمند یا حتی عروسی خواهر یه بنده خدایی بوده خیلی راحت اونو بین مردم پخش میکنیم.
اینکه اون ادم با چه قیافه ای بوده یا حتی براش مهم نبوده مردها اونو ببینید یا نه ...
اینها نکات اخلاقیه.
قرآن میگه این ها رو پخش نکنید. 🚫اصلا دانلود نکنید❌
مگر اینکه بخواید حق مظلومی رو بگیرید.
خیلی وقت ها حواسمون نیست که مثلا روشنگری هامون تبدیل میشه به اشاعه ی بدی و کارهای سوء!
گاهی بردن آبرو هست. شاید اون بعدا متوجه اشتباهش شده باَشه. حتی توی دلش!
کمی بیشتر دقت کنیم.
#هیام
🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠
#باقرآنآرامشویم
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
جمعه بیا دعای مرا مستجاب کن
صبحانه: غم،
ناهار: جنون،
غصه شام من!
دیدی چهقدر بیتو جهان شد به کام من؟!
قطبِ شمال و قطبِ جنوبِ زمین شدیم
نصف النهار اگر که بیفتد به دام من
خود را به خط فرضیِ او وصل میکنم
شاید به لطفِ عشق خودت گشت رام من!
پای برهنه منتظرت میشوم،
مگر ثابت شود برای تو حد مرام من
یا میرِسَم به پای تو، یا مرگ بهتر است!
تنها مُسکّنام تویی ای التیام من
حافظ مقصر است حلالش نمیکنم!
فالی زدم که قرعهات آمد به نام من
جمعه بیا دعای مرا مستجاب کن
تا پشت تو نماز بخوانم امام من! ❤️
#امیدصباغنو
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9