eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
غم ِ غم می خورم و غم شده مهماندارم غیر غم کس نبود تا که شود غمخوارم پاره پاره جگر از میخ در و مسمارم تیر باران شده از کینه تن و تابوتم کریم اهل بیت امام_حسن علیه السلام ، رسول_اکرم و امام_رضا علیه السلام تسلیت باد🏴 ▪️◾️◼️⬛️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد اما با تکرار صـلوات بر تـو،🥀 نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم ▪️پیشاپیش رحلت پیامبراعظم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) پیشاپیش تسلیت باد🏴
بانی نذر امام رضا(ع) باش☺️☺️ ▪️قراره با کمک های شما تعداد ۸ دیگ حلیم نذری در شب شهادت امام رضا علیه السلام طبخ و بین مردم توزیع بشه🍲 شماره کارت جهت مشارکت 👇 6037-6919-8006-0586 به نام هیئت حضرت رقیه (س) شما چه مقدار در این کار خیر سهیم میشی؟؟🤔🤔🤔
ڪوچہ‌ احساس
بانی نذر امام رضا(ع) باش☺️☺️ ▪️قراره با کمک های شما تعداد ۸ دیگ حلیم نذری در شب شهادت امام رضا علیه
💳 کمک هزینه نذر امام رضا 🤲 🔴 مبالغ واریزی صرف نذری و اطعام در مناطق کم برخوردار کشور خواهد شد 🤲 🔸لطفاً پس از مشارکت حتما رسید واریزی خودتون رو به آیدی زیر ارسال کنید. @mahdisadgi4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪السَّلامُ عَلَیْکَ یاامام حسن مجتبی 🕯صحن و حرم و گنبد ▪️و گلدستـه نداری 🕯بر روی کسی ▪️خانۀ در بسته نداری 🕯آنقدر غریبـی که ▪️ در ایام شهــادت 🕯در هیچ خیـابان ▪️علم و دسته نداری 🕯شهادت کریم اهل بیت ▪امام حسن مجتبی تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری ویژه رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم 🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ڪوچہ‌ احساس
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ #بےدل ♥ به قلم #ر_مرادی #فصل_دوم * پایانِ یک آغاز * #قسمت_صد_و_چهارم دو ه
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ ♥ به قلم * پایانِ یک آغاز * شیشه‌ی پنجره را پایین کشید. نیاز به هوای تازه داشت تا ریه‌هایش را از آن پر کند. زمانی هرچقدر این عطر سردِ تلخ را به مشام می‌کشید، انگار که جان می‌گرفت؛ اما حالا جان از بدنش داشت بیرون می‌رفت. هامون نیم‌نگاهی به او انداخت. - خب! تکتم خانم! کجا بریم؟ تکتم بی‌آنکه نگاهش کند، گفت:" جای سربسته نباشه..یه پارک.." هامون دلش می‌خواست به یک کافی‌شاپ معروف بروند؛ ولی علی‌رغم میلش گفت:" باشه..هر طور راحتی.." وقتی روی نیمکتی که مشرف به حوض زیبایی بود و فواره‌ی وسطش آب را با فشار به اطراف می‌پراکند، نشستند، تکتم نفس عمیقی کشید. ناگهان دردی در پهلویش پیچید و به سرعت خوب شد که همین باعث شد تا دوباره نفسش را آه‌مانند بیرون دهد. هامون دستش را روی نیمکت دراز کرد و به تکتم که لبه‌ی نیمکت و با فاصله از او نشسته بود، نگریست. با صدای بمش به آرامی گفت:" خوبی؟!" تکتم آب دهانش را به سختی قورت داد." خوبم.." هامون لبخند زد. سعی کرد او را به گذشته‌ها پیوند بزند. - یادش بخیر..انگار همین دیروز بود که پابه‌پای هم کل اصفهان‌و می‌گشتیم..یادته؟! تکتم نگاهش را میان قطرات پراکنده‌ی آب که در هوا می‌رقصیدند و روی زمین می‌نشستند، چرخاند. - واسه من انگار صد سال گذشته. هامون با شنیدن این حرف لبهایش را جمع کرد." ماضی شدن یه فعل خیلی حرف توشه..ینی اینقدر بهت سخت گذشته؟! " تکتم فقط آه کشید. هامون سکوت او را که دید، دستانش رو روی زانو گذاشت و درهم قفل کرد. فکر کرد اول خودش شروع کند تا او هم بتواند احساسش را بیرون بریزد. کمی مکث کرد و گفت: " وقتی از ایران رفتم..دلم از همه‌ی دنیا پر بود و بیشتر از همه از تو.. خوب می‌دونی چرا!..اون موقع همه‌ی اعتماد و باورام یهو فرو ریخت..احساس می‌کردم تو برزخم.. حال بدی داشتم که هیچ‌جوره نمی‌تونستم درست فک کنم و ببخشمت..تکلیفم با خودمم معلوم نبود.. می‌دونی.. دروغ چرا..می‌خواستم همه‌چیو فراموش کنم..دور هر چی عشق و عاشقیه یه خط قرمز بکشم..یه خط قرمز بزرگ..واسه همین خودم‌و درگیر درس کردم و کار و پروژه و شرکت.." پا روی پا انداخت و نفسش را بیرون داد. " ولی..یه چیزی‌و نمی‌فهمیدم..اینکه آدم خاطراتش‌و هم بخواد فراموش کنه..اونا رو مرور می‌کنه.. من مرور می‌کردم اما فراموش..نتونستم تکتم.." نگاهش کرد. گرم و گیرا. - وقتی هم که دیدمت..فهمیدم دیگه نمی‌تونم ازت بگذرم.. حتی با همین پوششت.. قلب تکتم به تکاپو افتاد. این همان چیزی بود که از آن می‌ترسید. هر چه بیشتر می‌گذشت بیشتر مطمئن می‌شد هامون قصد عقب‌نشینی ندارد و آمده برای یک شروع تازه. هامون تکیه‌اش را به صندلی داد و به او نگاه کرد. در همین حین یادش افتاد به طاها. بلافاصله گفت:" راستی..فوت برادرتم بهت تسلیت میگم..واقعاً متأسف شدم.." تکتم ناگهان به طرف او سربرگرداند. لحنش تند شد:" شهادت..طاها فوت نکرد..به شهادت رسید. " بعد دوباره نگاهش را روی آبها سراند. با لحنی جدی گفت:" اگه دنبال تکتم قدیم اومدی..باید بگم..من دیگه اون آدم قدیم نیستم..مدتهاست که دیگه من..من نیستم..بعدِ شهادت طاها مثل آدمای گم شده تازه خودم‌و پیدا کردم.. من گم شده بودم.." هامون اخم‌هایش را درهم کشید.. - عشق هیچ‌وقت گم نمیشه. - ولی تبدیل میشه..مثلاً به نفرت..یا عادت.. - ینی تو الان از من متنفری؟! - متنفر نیستم اما.. تکتم سکوت کرد. نمی‌دانست این حسی که الان به او دارد چیست. دلسوزی؟ دلخوری؟ کینه؟ دلشکستگی..عشق؟ ویا حتی نفرت؟ لب گزید. - اما؟! - نمی‌دونم..فقط می‌دونم دیگه مث گذشته نیستم. هامون از جایش برخاست. نزدیک حوض رفت. آب به سر و صورتش می‌پاشید؛ اما اهمیت نمی‌داد. فکر می‌کرد به آسانی می‌تواند مثل گذشته در دل او نفوذ کند، ولی کارش را سخت می‌دید. سخت و دور از دسترس. ... این‌اثر فقط‌ متعلق‌ به‌ کانال‌ می‌باشد.⛔️ ❌ لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
آبادی بقیع نزدیک است... 🌿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرم عزا ملائک در سوگ مصطفایند ارض و سما به گریه از داغ مجتبایند ▪️صلی الله علیک یا اهل بیت النبوه ایام عزای #شهادت_پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و #شهادت_امام_حسن_مجتبی علیه‌السلام تسلیت باد
⬛️ اعمال روز ۲۸ صفر 🏴 سالروز شهادت امام مجتبی (ع) و حضرت رسول اکرم (ص) 1️⃣صدقه دادن 2️⃣خواندن ۱۰مرتبه دعای یا شَدِیدَالْقُوَى 3️⃣ روزه گرفتن 4⃣ غسل کردن مستحب است که قبل از خواندن زیارت حتی از راه دور ، غسل انجام شود . 5⃣ خواندن زیارت حضرت محمد(ص) از راه دور 6⃣ زیارت امام حسن مجتبی(ع) •|🕊🥀 سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین |• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاه میگوید پدر ؛ گاه میگوید پسر ؛ گاهی رضا 💔 . ص 🏴 ع🥀 🖤 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
من كه از داغ حسين غرق ملال و مَحَنَم من مسلمان شده ی دست امام حسنم من گدای کرم گُل پسر ِ فاطمه ام حسنی ام بنویسید به روی کفنم ◼️شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد (ص)🥀 (ع)🥀 (ع)🥀 تسلیت_باد🥀
اِی اُمت رسول قیامت به پا کنید لبریز جام دیده زاشک عزا کنید در ماتم پیمبر و تنهایی علی باید برای حضرت زهرا دعا کنید. (ص) و (ع) تسلیـــت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زبونمون افتاده میگیم رحلت پیامبر (ص) ولی ایشون به شهادت رسیدن اینم مدرک... 🖤
🖤⃟⃟🕊 در‌عَجَبَم! من‌گُناه‌میکنم‌امّا‌توهنوز‌پدرانه‌هایت‌را‌داری♥️ 🖤|↫حاج‌قاسم 🕊|↫شھیدآنہ 🥀🍂 🥀🍂
AUD-20220816-WA0038.
1.93M
☑️ 🎶 عالم ماتم سرا 🍁 / زهرا (س) صاحب عزا 🖤 / چشما بارونیه 😭 واویلا واویلا 🎧 حاج محمود کریمی 🏴🕯 (ص) تسلیت باد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حٰاجَت‌کِـہ‌زیٰاداَسـت‌ولۍچَندصَبـٰاحیست ـدآغِ‌سَفـرڪَرب‌ُوبَلـٰابَردِلمـٰان‌اَسـت..(:🚶🏿‍♂'! ‌‌ ‌‌ ص🥀🍂 🥀🍂
میرم مدینه قبر خاکی رو میبینم .mp3
5.39M
🌟🥀 🎶 میرم مدینه قبر خاکیو می بینم 😭 / همش به یاد کربلا و اربعینم 🎧 کربلایی حمید علیمی 🏴🕯 🥀🍂 🥀🍂 تسلیت باد.
﷽ . اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج . سلام‌میـــدهم‌و‌دلخــوشم‌که‌فرمودید هر‌آنکه‌در‌دل‌خودیادماست‌،زائر‌ماست . 🥀🍂 🥀🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اندک اندک جمع مستان می‌رسند... ▪️ورود کاروان‌های پیاده از شهرهای مختلف به مشهد مقدس همزمان با (ع) 🥀🍂 🥀🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤🌱• به غربتش چه گویم رسول اکرم گفت که ماهیان همه گریند درعزای حسن 🥀🍂 🥀🍂