«بسم الله الرحمن الرحیم»
💢مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
🔺شهادت مظلومانه عالم مجاهد حضرت آیت الله شیخ عباسعلی سلیمانی(رضوان الله علیه) یار ولایت را خدمت حضرت ولی عصر (ارواحنافداه)،نائب برحقّش مقام معظم رهبری، و سربازان امام زمان ارواحنا له الفداء ،مردم شریف استان مازندران و خصوصا مردم ولایی شهرستان بابلسر تسلیت عرض می نمائیم.
🔹این عالم ربانی و استاد اخلاق تمام زندگی و عمر پربرکت و مجاهدانه اش را برای اعتلای اسلام، و انقلاب اسلامی وقف کرده بود
در بین امت اسلامی از او به عنوان یک عالم مردمی و با اخلاص یاد میشد
ان شاءالله شفیع ما در روز قیامت باشند.
ضمن محکومیت این حادثه دلخراش ، از همه مسئولین مرتبط انتظار می رود با سرعت و دقت نسبت به روشن شدن همه زوایای این حمله ناجوانمردانه اقدام فوری به عمل آورند .
عاشَ سعیدا
ماتَ سعیدا
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی { سیاحت غرب }
( قسمت یازدهم ) قسمت آخر
من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم...
گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟
گفت:نمی دانم !!
گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟
گفت:نمی دانم!!
گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!!
گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !!...
گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟؟! !...
صداپیشگان: مسعود عباسی - علی حاجی پور - مسعود صفری - کامران شریفی - امیر مهدی اقبال - امیر حسن مومنی نژاد - احسان فرامرزی - سجاد بلوکات
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه،سه شنبه وپنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
برای اولین بار به روی یه دختر چادری لبخند زدم.
نشست جلوی پام. بدون اینکه نگام کنه شال نخی سفیدشو از سرش درآورد و درست دور گردنم و روی زخم چاقو پیچید.
موهای قشنگش همزمان با برداشتن شال دور شونههاش ریخت. ولی بیاهمیت به این اتفاق، اول جلوی خونریزی منو گرفت و بعد تلفن همراهش از کیفش خارج و با اورژانس هماهنگ شد.
تو اون لحظه دیگه مریم دختری که ازش متنفر بودم جلوم نبود. یه فرشتهی نجات بود. یکی که بدون هیچ کینهای مقابلم نشسته بود و به خاطر حفظ جون من حاضر بود از حجاب سفت و سختش بگذره.
رفتم بیمارستان. مقابل چشم دختری که حالا لبههای چادرش با دستای خونیش محکم چسبیده بود که دیگه چشم کسی جز من به موهاش نیفته. مقابل اون چشمای مهربون و نگران سوار آمبولانس شدم و با فکر مریم تو بیمارستان به هوش اومدم.
https://eitaa.com/joinchat/1406599294C9146afa51f
ڪوچہ احساس
برای اولین بار به روی یه دختر چادری لبخند زدم. نشست جلوی پام. بدون اینکه نگام کنه شال نخی سفیدشو از
پسره تو کوچه چاقو میخوره
دختر مغرور و زیبای همسایه شون از راه میرسه و میشه فرشته ی نجاتش ....
بیا ببین پسره از مجنونم بدتر میشه😂❤️
🏴🚩
هشتم شوال
سالروز تخریب بارگاه مطهر
#ائمهبقیععلیهمالسلام
🔥به دست وهابیت پلید🔥
به پیشگاه
#امام_زمانعجلاللهتعالیفرجه
وهمهشیعیانشان
تسلیتعرضمینماییم
#سلام_امام_زمانم
کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی
به حرم تکیه نهی، روی به عالم بنمایی
خواستم تا که دعایی بکنم بهر ظهورت
چه دعایی بکنم یوسف زهرا، تو دعایی
#اللّٰهــم_عجـــِّل_لِوَلـیک_الفــَرَج🌷
┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
الهی!
هر که را میبینم با خود است
مرا با خودت دار..!🍃
#حرف_های_در_گوشی_با_خدا💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💥 روم نمیشه با خدا حرف بزنم!
➖ چقدر دلم میخواد با خدا آشتی کنم...
ولی از بس گناه کردم، از بس خرابکاری داشتم،
از بس بهش قول دادم و زدم زیرش،
حتی خجالت میکشم باهاش حرف بزنم...
خجالت میکشم صداش کنم!
┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
🚨 نگران آقای خامنهای نباش!
⭕️ عزیزی نقل میکرد در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد باصفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدّتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی.
گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید.
گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اوّل توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقاً همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنهای».
⭕️ از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم.
💐 شک نکنیم که عنایت الهی و نگاه شهدا کشور ما را از خطرات محافظت میکند.
🌷 حضرت امام فرمودند: مسلم خون شهدا اسلام و انقلاب را بیمه کرده است .
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
⊰ • ⃟♥️྅ @gharghate ⊰ • ⃟♥️྅
❀ ﴾﷽﴿ ❀
🚩 داغیست به دل رفتن خوش غیرتها
🔸حمیدرضا الداغی، شهید عفت و امنیت در سبزوار. کسی که برای رفع مزاحمت از دختران پیشقدم شد و اراذلِ آزادیخواه خون پاکش را ریختند.
🔸میگویند نه بسیجی بود نه طلبه نه انقلابی، اما غیرت داشت و نتوانست مزاحمت علنی و کشمکش برای روابط جنسی را تماشا کند.
▪️روحت شاد باغیرت
#غیرت
#اللّهُمَ_عَجِّل_لِوَلیِکَ_الفَرَج
┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم لحظه مجروح شدن شهید حمیدرضا الداغی در سبزوار.
اگر این دختران #حجاب و حیا داشتند، این جوان در خون خودش میغلطید؟
شب بود، دو تا دختر شالشون را انداخته بودن میرفتن که چند تا پسر اومدن بهشون دست زدن، دخترها اومدن فرار کنن از دست پسرها ولی موفق نمیشدن، شهید حمیدرضا سر رسید و تنهایی با اون اراذل درگیر شد و متاسفانه
مهاجم کثیف و پست فطرت، چاقو را به قفسه سینه و پشت شهید زد.
#غیرت
#حجاب
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان کوتاه ( اطلاعات لطفا )
آلبرت : الو اطلاعات لطفا
ماریا: اطلاعات !بفرمایید
آلبرت : تعمیر را چطوری مینویسن ؟
ماریا: امتحان دیکته داری؟….😅
صداپیشگان : نسترن آهنگر- مسعود عباسی - مریم میرزایی - محمد طاها عبدی
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
-
هروقتمیخواستبراےجوانان
یادگارےبنویسدمےنوشت :
"منکانللہکاناللهله"
هرکهباخداباشدخدابااوست.
رسمعاشقنیستبایکدل
دودلبرداشتن...!🌿
شهیدمحمدابراهیمهمت
-حاجآقــٰاپناهیانمیگھ:
دوستداشتنآدمهاۍبزرگانسانرابزرگ میڪند🥀
ودوستداشتنآدمهاۍ نورانی بھ انسان نورانیت میدهد...😇
اثر وضعۍمحبوب، آن قدر زیاداست،
ڪه آدم باید مراقب باشد مبادا به افراد بیارزش علاقه پیدا ڪند...🍂
-مراقبانتخابتباش :)
حالا فکرشو کن با این وضع اگه یکی مثل امام زمانو دوست داشته باشی چی از خودت ساختی؟! 😍
🌿یا شایدم باید بگم آقا چی ازت می سازه؟!؟
#امام_زمان
#سلام_امام_زمانم
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُذِلَّ الْكافِرِينَ الْمُتَكَبِّرِينَ الظَّالِمِينَ.
سلام بر شما! می گویند می آیی و در دادگاه عدالتت ، هیچ ظالم متکبری در امان نخواهد ماند.
منتظریم ! و ایمان داریم به چنین شنیده ای...
#اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ_عَُِجَُِلَُِ_لَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ_اَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🌷
┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
داستان واقعی
#عاقبت_ناشُکری😔
۵سالی بود ازدواج کرده بودیم ،همسرم رو خیلی دوست داشتم. تو این مدت بچه دار نشدیم .
از زخم و زبون اطرافیامون دیگه به ستوه اومدیم .دوا و درمون شروع کرده بودیم .دکترا میگفتن جای امیدواری هست و بچه دار میشیم .
همسرم وقتی ازم سوال میکرد دوست داری بچه مون چی باشه به شوخی میگفتم هر چی باشه فقط پسر باشه . چهره اش میرفت تو هم و من میخندیدم .فکر میکردم میفهمه دارم شوخی میکنم.
بعد از یکسال رفت و امد پیش این دکتر و اون دکتر بالاخره همسرم باردار شد.
از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم . تو خلوتم خدا رو شکر میکردم و دعا میکردم .
شرایط بارداری همسرم حساس بود و باید خیلی مراقبت میکردیم .
همسرم مرتب میگفت یعنی بچمون پسره؟
منم طبق عادت شوخی میگفتم هر چی باشه فقط پسر باشه و میخندیدم
بالاخره از زخم زبون دور و بریا راحت شدیم.
احساس خوشبختی میکردم ، زن داشتم ، یه خونه نقلی هم داشتم ،درامدمم خوب بود دیگه با اومدن بچه خوشبختیم تکمیل تکمیل میشد.
مرتب با شوخی به زنم میگفتم من پسر میخاماااا
رفتیم سونوگرافی بچه دختر بود ، اما زنم حرفهای منو جدی گرفته بود.قبل خواب ازم پرسید حالا که پسر نیست بچمونو دوستش نداری.
در دهنمو گِل بگیرن که به مسخره گفتم نه که دوستش ندارم بعد زایمانت خودت و دخترتو جا میذارم توی بیمارستان و فرار میکنم خودم!
چیزی نگفت، ته دلم میخندیدم که سر به سر زنم میزارم ولی نمیدونستم اون نمیفهمه من دارم شوخی میکنم.
صبح که بیدار شدم احساس کردم خوابیدن همسرم غیر طبیعیه.
عادت داشت صبح زودتر بیدار میشد و صبحونه میخورد ولی بیدار نشده بود حتی منو صدا کنه تا برم سرکاریه نگاه به ساعت کردم گفتم وای دیرم شده ، سریع از جا بلند شدم ،رفتم دست و صورتم شستم و زیر لب غرغر کردم :امروز چقدر زیاد میخوابی ؟چرا منو صدا نکردی دیرم شده...داشتم تند تند لباسهام میپوشیدم و برم سر کار برگشتم سمت اتاق و یه نگاهی به زنم انداختم
پیش خودم گفتم عجیبه چرا این همه حرف زدم حتی تکون هم نخورد.
وارد اتاق شدم دستش رو گرفتم برگردوندم سمت خودم دیدم بدنش یخ کرده .
صداش زدم ولی چیزی نمیگفت . قلبم داشت از توی سینه ام کنده میشد . یعنی زنم مرده بود.
نه واقعیت نداشت اخه اون که چیزیش نبود . چرا باید بمیره . تکونش میدادم ولی فایده ای نداشت . اشک جلو چشمام حلقه زد فقط داد میزدم بلند شو .
گوشی برداشتم زنگ زدم اورژانس.
تمام دست و تنم میلرزید ،طپش قلب گرفته بودم ،روی پاهام نمیتونستم بایستم ، دلم میخواست خواب بودم و با صدای زنم از این کابوس لعنتی بیدار میشدم .
بهت و اشک سراسر وجودم گرفت رفتم سمت اتاق نه تکون میخورد نه حرفی میزد . صدای زنگ در اومد اورژانس بود .
پاهام یاری نمیکرد برم در باز کنم،با زحمت خودمو به سمت در رسوندم داد زدم و گفتم: زنم ....زنم .... تو اتاق تو رو خدا بدادش برسید.جرات نداشتم به سمت اتاق برم همونجا کنار در نشستم و زار میزدم .
زنم رو روی برانکارد گذاشتن و بردن بیمارستان
انگار یک روزه پیر شدم
جرات نداشتم سوالی بپرسم ، حتی پرستار اورژانس هم با دیدن حال من انگار جرات نداشت حرفی بزنه .
ولی از چشماش میخوندم که همسرم تموم کرده ..نه واقعیت نداشت اخه اون چیزیش نبود . حتما بیهوش شده .
وقتی رسیدیم پرستار اورژانس سمتم اومد و گفت : از کی متوجه شدید همسرتون بهوش نیست .
با پته پته پرسیدم : زنده است؟؟؟؟!
گفت: متاسفیم...
متوجه شدم زنم توی خواب خون ریزی کرده ، درد داشته ولی صداش در نیومده، جفت از رحم جدا شده بود، تا رسیدن به بیمارستان هم زنم از دست رفته ، هم بچه م..."
"یه حرفایی رو نباید زد، هیچ وقت!
نه به شوخی، نه جدی...
منه خر آخه از کجا میدونستم دلش اونقدری از یه حرفم میشکنه که سر مرگ و زندگیشم باهام لج کنه و از درد بمیره ولی بهم نگه! صدام نکنه!
"آخرین بار نشد بهش بگم چقدر دوستشون دارم، هم خودشو، هم دخترمونو... فکر میکردم حالا حالاها فرصت هست، ولی یهویی خیلی دیر شد، خیلی"
برای گفتن یه حرفایی همیشه زوده،
خیلی زود ...
برای گفتن یه حرفائیم همیشه دیره،
خیلی دیر...
حواست به دیر و زودای زندگیت باشه همیشه؛
عقربه های ساعت با اراده ی تو به عقب برنمیگردن!
-میگفت :
یکیازراههاینجاتانسانازگناه،
پناهبردنبهامامزمان‹ع›است.
ايشانبهانتظارنشستهاند
تاكسیدستشرابهسمتشاندرازكند،
تاايشاناوراهدايتڪنند.
آیتاللهجاودان🌱
تعجیـلدرظهـور امام زمان صلـوات⚘️
#امام_زمان
برای اولین بار به روی یه دختر چادری لبخند زدم.
نشست جلوی پام. بدون اینکه نگام کنه شال نخی سفیدشو از سرش درآورد و درست دور گردنم و روی زخم چاقو پیچید.
موهای قشنگش همزمان با برداشتن شال دور شونههاش ریخت. ولی بیاهمیت به این اتفاق، اول جلوی خونریزی منو گرفت و بعد تلفن همراهش از کیفش خارج و با اورژانس هماهنگ شد.
تو اون لحظه دیگه مریم دختری که ازش متنفر بودم جلوم نبود. یه فرشتهی نجات بود. یکی که بدون هیچ کینهای مقابلم نشسته بود و به خاطر حفظ جون من حاضر بود از حجاب سفت و سختش بگذره.
رفتم بیمارستان. مقابل چشم دختری که حالا لبههای چادرش با دستای خونیش محکم چسبیده بود که دیگه چشم کسی جز من به موهاش نیفته. مقابل اون چشمای مهربون و نگران سوار آمبولانس شدم و با فکر مریم تو بیمارستان به هوش اومدم.
https://eitaa.com/joinchat/1406599294C9146afa51f
ڪوچہ احساس
برای اولین بار به روی یه دختر چادری لبخند زدم. نشست جلوی پام. بدون اینکه نگام کنه شال نخی سفیدشو از
پسره تو کوچه چاقو میخوره
دختر مغرور و زیبای همسایه شون از راه میرسه و میشه فرشته ی نجاتش ....
بیا ببین پسره از مجنونم بدتر میشه😂❤️
#سلام_امام_زمانم
سحر بوی خوشی
از سجده گاه تو می آید
قنوتت را به دست آسمان ها
می سپاری
الهی که ظهورت را
خدا امضاء نماید.
مولایم هر کجا هستی
با هزاران عشق سلام..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلمی شغل نیست
عشق است💓
قشنگ ترین روز
خدا
بزرگداشت پاکترین
شغل دنیا🌹
برشریفترین بندگان
خدا مبارک باد
🎁 روز معلم مبارک🎊
دیگه پول مطب ویزیت دکترنده🧐
تشخیص بیماریهاوسونوگرافی بدن فقط بایه عکس زبان👅
✅درمان بامحصولات ارگانیک وصددرصدگیاهی🌿
آیدی مشاور👈👈
@Azam_sharifiyan
لینک کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/610271544C6caf040376