فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻زائر کوچولو #اربعین
فقط کیفش😍
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
✨کانال گل نرگس✨
╭━═━⊰🏴🌴🏴⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🏴🌴🏴⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/5qwTc
شهید رجایی و ماجرای نخوردن گلابی نوبرانه
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
🇮🇷 ایستاده در طوفان
👊 ملت ما دهها سال در برابر توطئهها دووم آورده
✌️ چی باعث شده بتونیم زنجیره دشمنیها رو شکست بدیم؟
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | مردمی باشیم
🤗 درس مهم زندگی پیامبر(ص) برای انسگرفتن با طبقات مختلف مردم
🤔 رفتار شما با فقرا و اقشار ضعیف چگونه است؟
🍃 #درس_اخلاق_آقا
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
🗃 #جزوه | رو به راه
✅ نگاه و نکات آقا در مورد پیادهروی اربعین را بدانید و استفاده کنید ⬇️
✋ فرقی نداره که در میان زائران باشید یا با سلامی از راه دور خود را به این جمعیت عظیم متصل کنید
💌 سفیر نو+جوان باشید و این جزوه را برای دوستان و آشنایانتان ارسال کنید.
💫 نسخه باکیفیت چاپ را برای نصب و انتشار به آسانی از سایت یا #نرمافزار_موبایلی نو+جوان دریافت کنید.👇
🌐
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=19036
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ #ویژه
🎥 #تماشایی | یک عاشقانۀ مومنانه
❤️ اربعین، حرکت عشق و ایمان است
🙌 گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاکریز های نمکی
✅ این داستان - پهلوان پنبه ۱
🎥خاطرت طنز دوران دفاع مقدس به صورت پویانمایی زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «رویای رباب…»
🎙️با صدای گروه همآوایی بانوان هورا
▪️تصویرگر: فاطمه عبادی
🎼 آهنگساز و تنظیم: سعید جوادی
🔸تهیه شده در موسسه هنری رسانهای حریر
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
✨کانال گل نرگس✨
╭━═━⊰🏴🌴🏴⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🏴🌴🏴⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نماهنگ شور اربعین
❤️با اجرای مداح نوجوان عباس ناهیدی
🤲کاش ما هم اربعین کربلا باشیم
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
✨کانال گل نرگس✨
╭━═━⊰🏴🌴🏴⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🏴🌴🏴⊱━═━╯
36.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ کجایی آقا...
گروه سرود محبان حضرت زهرا(س) شهرستان گرگان
🖋شاعر:مرتضی سراوانی
ازت خبر ندارم و هر روز دلم برات بهونه میگیره ... 💚
جای منم سلام بده وقتی
چشای خیست به حرم افتاد😭
#امام_زمان #اربعین
🌷 کانال معاون پرورشی | @mplib
کانال علیاصغر(همراهبامعرفی مطالب کانالهایی درارتباطبا کودک و نوجوان)
پرندهی عجیب
🍀 گنجشك كوچولو گرسنه بود. دنبال غذا می گشت. جیك جیك می كرد. از این شاخه به آن شاخه می پرید. روی یك شاخه نشست. چشمش به یك كرم سبز كوچولو افتاد كه داشت از یك شاخه ی درخت بالا می رفت. خوش حال شد. كرم كوچولو تا متوجه گنجشك كوچولو شد، ایستاد. آرام كمرش را صاف كرد و با مهربانی گفت: «می خواهی مرا بخوری؟ من تازه از تخم درآمده ام. گرسنه هستم. خواهش می كنم مرا نخور.» گنجشك كوچولو دلش سوخت؛ ولی شكمش قار و قور می كرد. آب دهانش را قورت داد و گفت: «نه! چشمانم را می بندم، ولی زود از این جا برو.» كرم سبز كوچولو با خوش حالی گفت: «باشد، الان می روم.»
گنجشك كوچولو چشم هایش را كه باز كرد، كرم كوچولو نبود. دوباره شكمش صدا كرد. پرید روی زمین نشست تا دانه پیدا كند. با نوكش برگ های رنگارنگ را كنار زد . گشت و گشت تا یك دفعه چند تا دانه ی زرد خوش مزه پیدا كرد. شروع كرد به خوردن . تمام كه شد، پر زد و نشست روی درخت. چند بار نوك زد به شاخه ی درخت و گفت: «متشكرم درخت مهربان! دانه های خوش مزه ای بود.» گنجشك كوچولو همان جور كه استراحت می كرد، یك دفعه چشمش به یك پرنده ی عجیب افتاد. تا حالا او را ندیده بود. پرنده ی كوچولو رفت و پشت چند برگ درخت روبه رو نشست. گنجشك كوچولو كنجكاو شد.
پرید و روی نزدیك ترین شاخه ی درخت مقابل نشست و داد زد: «سلام!» پرنده كوچولو از پشت برگ ها بیرون آمد. از گنجشك ما كمی كوچك تر بود. تمام بدنش را پرهای سیاه براق پوشانده بود، به جز روی سه تا بالش كه آبی تیره بود. مثل رنگ آسمان شب های مهتابی نوك دراز و باریكی هم داشت . گنجشك كوچولو با شادی گفت: «وای تو چه قدر قشنگی ! از كجا آمدی؟ من تا حالا پرنده ای به قشنگی تو ندیده ام.»
پرنده گفت: «من داشتم پرواز می كردم كه باغ شما را دیدم، فكر كردم بیایم كمی استراحت كنم.»
گنجشك كوچولو گفت: «تو كه مرا نمی شناسی چه جوری می خواهی با من دوست بشوی؟» بعد پرید روی یك شاخه ی دیگر و گفت: «اما من دلم می خواهد با تو دوست بشوم.» گنجشك كوچولو گفت: «راست می گویی ؟ ولی تو هم مرا نمی شناسی ؟»
پرنده كوچولو گفت: «من تو را شناختم. دیدم كه با این كه گرسنه بودی، كرم كوچولو را نخوردی. وقتی هم كه دانه خوردی، از درخت تشكر كردی. این ها برای دوست شدن با تو كافی است. تو هم دلی مهربان داری و هم شكرگزار هستی.» گنجشك كوچولو گفت: «اما تو هم خیلی زیبا هستی.» پرنده ی كوچولو گفت: «من فكر می كنم تو به خاطر این كارهای قشنگت از من خیلی زیباتری! كاش من هم بتوانم مثل تو باشم!» گنجشك كوچولو خندید و گفت: «پس بیا تا باغ را با همه ی دوستانم به تو نشان بدهم؛ دوستانی كه حتما تو از آن ها خوشت می آید.
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:راسخون