🏞بوی علف و سبزه تمام کوهستان را فرا گرفته بود. بچه آهوهای زیادی در حال بازی کردن بودند. 🦌 در بین آنها بچه آهویی بود که جرأت دور شدن از مادرش را نداشت. اسم او «چشم عسلی» بود. 😔مادر چشم عسلی از این موضوع بسیار ناراحت بود و سعی می کرد تا راهی... 🔎موضوعات قصه: #اهو #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👩‍🦳روزی مادربزرگ و گلاب با هم در خانه بودند. 🎎گلاب عروسکش را گُم کرده بود. او هر جایی را که عقلش می رسید، گشت، ولی عروسکش را پیدا نکرد. 🛌 تا اینکه تصمیم گرفت زیر تخت خوابش را بگردد؛ اما زیر تختش بسیار تاریک بود و او چیزی نمی دید، به همین دلیل... 🔎موضوعات قصه: #عروسک #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🏙️در زمان های قدیم در شهری دور مرد درستکار و مهربانی زندگی می کرد. 🧔🏻‍♂ این مرد بسیار مهمان نواز و دستگیر بود و دیگران به او احترام زیادی می گذاشتند. 👨🏻‍🦳 روزی پیرمردی روستایی به شهر آمده بود. مرد مهمان نواز او را دید و بعد از مدتی دوستان خوبی با هم... 🔎موضوعات قصه: #مهمان_نوازی #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🧕🏻دختر کوچولویی بود به نام مریم. 🥱 یک روز صبح مریم زودتر از همه از خواب بیدار شد و به حیاط رفت، 👩‍🌾البته نه برای بازی کردن؛ او مستقیم به انبار رفت و وسایل باغبانی پدرش را برداشت. 🥰 کمی بعد با بیلچه ای بیرون آمد و شروع به کندن زمین کرد تا دانه اش... 🔎موضوعات قصه: #باغبانی #دانه #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🐍روزگاری مردی با یک مار دوست شد. 😍هرگاه که مرد از جلوی لانه ی مار رد می شد، دور از چشم بقیه سرش را به لانه ی مار نزدیک می کرد و حال او را می پرسید. 🤔 تا اینکه روزی از روزها مرد به سراغ مار رفت تا حالش را بپرسد که یک اتفاق عجیبی افتاد... 🔎موضوعات قصه: #مار #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🐭اتل متل توتوله موش موشکی بلا بود 👀آرزوی عجیبی در سر موش ما بود مثل تموم موشا، دو چشم ریزِ ریز داشت 🦻🏻کنار اون دوتا چشم، دو گوش تیزِ تیز داشت 🌺دُمش دراز و زیبا، دُمش قشنگ و پُر مو... 🔎موضوعات قصه: #موش #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👨🏻‍🦳ساحل رودخانه «گَنگ» پیرمردی در کلبه اش به تنهایی زندگی می کرد. 🐭هیچ کس به دیدن او نمی آمد و تنها یارش موشی بود که در آن نزدیکی روزگار می گذراند. 🧙‍♂️ پیرمرد قدرتی جادویی داشت؛ به همین سبب به موش، قدرت حرف زدن داده بود تا از تنهایی دربیاید.... 🔎موضوعات قصه: #موش #جادو #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👧🏻دختر کوچولوی خیال بافی در دهکده کوچکی زندگی می کرد. 🏺روزی که دختر در حال خیال بافی بود، مادرش به او گفت که کوزه شیر تازه را به شهر ببرد و به شیرفروش بفروشد. 🐐 دختر کوچولو بُزش را هم با خود بُرد تا تنها نباشد؛ اما در راه به جای آنکه مراقب... 🔎موضوعات قصه: #خیال_بافی #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👩🏻‍🦳در دهکده ای کوچک پیرزنی زندگی می کرد که ثروت زیادی نداشت؛ اما یک گاو داشت که آن را خیلی دوست می داشت. 🐄پیرزن هر روز صبح شیر گاوش را می دوشید و شیر تازه را برای فروش به شهر می برد. 🤔 یکی از روزها وقتی پیرزن شیر گاو را دوشید، از گاو خواست تا.... 🔎موضوعات قصه: #گاو #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👬روزی روزگاری دو برادر بودند. برادر بزرگ تر بسیار تنبل و حریص بود اما در مقابل، برادر کوچک تر انسان زحمتکش و مهربانی بود؛ 😔 به همین دلیل برادر کوچک تر مدام کار می کرد و برادر بزرگ تر از دسترنج او استفاده می کرد و همیشه در حال استراحت بود.... 🔎موضوعات قصه: #برادر #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🌳در یک صبح بهاری، جنگل سیب از خواب بیدار شد. همه درخت های جنگل وقتی از خواب بیدار می شدند، خوابشان را برای همدیگر تعریف می کردند. 🍎 تا اینکه همه متوجه جوان ترین درخت سیب شدند که هنوز از خواب بیدار نشده بود. آن ها دوست داشتند بدانند که او.... 🔎‌موضوعات قصه: #درخت_سیب #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🧑🏻‍🦱در زمان های قدیم زنی بود به نام «آنا» که همراه همسرش در شالیزاری کشاورزی می کرد؛ او سه پسر داشت که از کشاورزی بیزار و در آرزوی شغلی پُر درآمد بودند. 🌱بالاخره پدرشان از دنیا رفت و آن ها تصمیم گرفتند هر یک کاری به غیر از کشاوزی انجام دهند.. 🔎موضوعات قصه: #کشاورزی #آی_قصه_قصه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/w64732 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda