فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 پشت سر بچهها خوب حرف بزنیم!
امام باقر علیهالسلام:
«بهترین چیزی را که دوست دارید دربارۀ شما بگویند، دربارۀ مردم بگویید.»
📚 بحارالانوار، دار احیاء الترا العربی، ج ۶۵، ص ۱۵۲.
#تربیت_مربی
گاهی حرفزدن دربارهٔ بچهها را از قاعدهٔ حدیث بالا مستثنی میدانیم. اما کافی است طبق فرمایش امام باقر علیهالسلام، خود را جای مادر و پدر آن بچههای معصوم بگذاریم و ببینیم که دوست داریم راجعبه فرزندمان بد صحبت کنند؟
❗ بیهدف حرف زدن دربارهٔ اخلاقیات منفی بچهها در رفتار مربی تأثیر میگذارد و حس او را به کودک منتقل میکند. ضمن این که مسئلهای را هم حل نمیکند.
چه کنیم؟
1️⃣ آگاهی و شناخت دنیای کودکان: توجه کنیم که بچهها دنیای متفاوتی با ما دارند و برای مثال شلختگی آنها مساوی با شلختگی ما نیست!
2⃣ افزایش ظرفیت و سعهٔ صدر در برخورد با کودک
3⃣ در میان گذاشتن مسئله و مشکل با ادبیاتی دلسوزانه و محترمانه با همکار آگاه یا والدین بهمنظور حل مسئله
🏴 شهادت امام باقر علیهالسلام تسلیت باد!
کتابجان|کتاب های کودک و نوجوان👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2298871821C19a27eb27d
هدایت شده از کتاب نو+جوان
📚کتاب باغ های همیشه بهار
(قصه نیکان۱۰) روایت داستانی از زندگی امام محمد باقر علیه السلام
✍نويسنده در كتاب پيش رو با زباني ساده به بيان #رواياتي جالب و دوست داشتني از زندگي پنجمين پيشواي شيعيان، فقيه و عالم بزرگ اسلامي، #امام_محمدباقر(ع) در سه بخش به نقل از جابر انصاري، جابر جعفي و عطاء تميمي پرداخته و #سيره و #منش آن امام بزرگوار را براي #نوجوانان آشكار مي سازد.
🔺مناسب گروه سنی نوجوان
✍ نویسنده: علی اصغر عزتی
📖تعداد صفحات: ۱۵۴صفحه
▪️ناشر: سوره مهر
💰قیمت: ۳۷.۰۰۰تومان
----------------------------------------
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/4092105?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@noketab
هدایت شده از کتاب نو+جوان
🔹گزیده ای از کتاب:
عبدالله، دست جابر را گرفت. محمد باقر تا دم در حياط همراهي شان كرد. در آن جا دست گذاشت روي شانه جابر و دوباره پيشاني پيرمرد را بوسيد: «شيخ، حالا نوبت توست كه سلام مرا به پيامبر برساني!»
جابر خنديد: «از خدا خواسته ام كه در روز قيامت شرمنده تو و جدت نشوم!»
و چرخيد رو به سمتي كه عبدالله ايستاده بود: «اين عبدالله، پسر عطاء تميمي، پس از من در اين شهر كسي را ندارد. او را مي سپارم به شما. اميدوارم هيچ گاه دستش از دامن خاندان رسول خدا كوتاه نشود!»
محمد باقر همان نگاه درخشانش را دوخت به عبدالله و گفت: «خيالت راحت، شيخ. او مهمان ما است؛ و ما با مهمانان مان با سخاوت رفتار مي كنيم.»
و بعد خطاب به عبدالله گفت: «دوست شيخ، دوست ما است. از اين پس، در اين خانه به روي تو باز است. اين خانه را خانه خودت بدان، عبدالله!»
و دستش را براي خداحافظي به سمت عبدالله دراز كرد: «مراقب شيخ ما باش!»
@noketab