eitaa logo
❤️ مادرانه 👩‍👧‍👦 کودکانه ❤️
3.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
60 فایل
به بهترین کانال کودکانه مذهبی خوش اومدی 😍🌴 #تبلیغ_داریم ارتباط با مدیر کانال و #تبلیغات: @SarbazeEemam لینک کانال مادرانه 👩‍👧‍👦کودکانه https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
مشاهده در ایتا
دانلود
علامه، مهربان بود و خانواده‌دوست.😍 با این همه مشغله‌ درس و تحقیق، اما برای اهل و عیالش کم نمی‌گذاشت.📚 نسبت به ادای حقوق همسر تا سرحد وسواس حساس بود همان طور که به نماز اول وقت.😇 گاهی که روزگار بر او سخت می‌گرفت و از یافتن خانه‌ای استیجاری درمانده می‌شد، همسرش را پیش خدا واسطه می‌کرد که: گر حسن زاده‌ات گنهکار است کاین چنین رنج را سزاوار است رحم بر طفل شیرخوارش کن! یا به مامان دل فَگارش کن! اواخر خانم در بستر بیماری افتاد و پایش به اطاق عمل باز شد،چندبار علامه که در قم بود و فارغ از غوغای جهان بر کرسی درس و تحقیق تکیه داشت، به هم ریخت. طاقت نیاورد🥺 خودش را از قم به پای تخت بیمارستان رساند و با صداقتی که بوی تواضع داشت گفت: من تا الان فکر می‌کردم نویسنده‌ این کتاب‌ها منم و حال آنکه از وقتی تو در بستر افتادی، نرسیده‌ام حتی یک سطر بنویسم؛ اینقدر که حواسم پیش توست😔 و این دلدادگی همچنان ادامه داشت تا حدود نیم قرن که پیک مرگ بین این دو یار همراه فاصله انداخت. همین طور که جسم بی‌جان همسر را به آغوش خاک می‌سپرد، اشک از دیده می‌بارید و زمزمه‌کنان می‌گفت: خدایا! گواه باش که من از او راضی‌ام، تو نیز راضی باش!❤️👌 حالا حاجیه خانم به دیدار دلدار شتافته بود و علامه طاقت نداشت خانه را خالی از وجودِ پرمهر او ببیند. همانجا دفنش کرد و اطاقش را نامید. می‌گفت تا زنده‌ام می‌خواهم خدمتش کنم.😭 عکسش را هم گذاشت روی میز کارش، و هر وقت خسته می‌شد و چشمش به خواب می‌نشست، بانو را به یاد می‌آورد که سینی چای‌به‌دست در درگاه در ایستاده و می‌خندد، به یاد آن روز‌های شیرین با او حرف می‌زد و به روحش فاتحه می‌فرستاد. کانال 🌺مادرانه👩‍👧‍👧 کودکانه 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4