#ولادت
#پرستاری
و این پیام شب ولادت
چقدرررررر قوت داد بهم 🥺
ما خانوما خیلییییییی جاها پرستار بودیم
ولی فکر میکردیم
از سر فطرت و وظیفه مون بوده و تموم شده رفته..😕
نمیدونیم که
تک تک لحظاتی که به
#مواظبت از یک انسان میگذره چقدرررر
برای خدا با ارزشه..
میخوام بگم هممون
یه ذررره اندازه یه دونه نمک کوچولوووو
از عمه جانمون حضرت زینب (س)
پرستاری و صبر رو به #ارث برده باشیم هم
باید از خوشحالی غش کنیم ...😭
باور کن هیچکسسس تو دنیا
مثل منه دختر👧🏻
مثل منه مادر 👩👧👦
مثل منه همسر 🧕🏻
قدرت پرستاری و شب بیداری
برای خانواده ش رو ندااااره ...
وارث صبر عمه زینب (س)
روزت مبارک..🌷
..
#نماز_مادرانه
دقیقا از 7 سال پیش بود ⏳
نماز های من حالت دیگری به خود گرفت
استرررررس داشتم
اما نه برای اول وقت خواندن
برای قضا نشدن 😢
علیرضا جیغ های بنفششش میکشید و منه تازه مادر اولویت (او) را قرار میدادم
گاهی که از نماز خواندنم شاکی میشدم
میگفتم اصلا بذار گریه کنه
من نمازمو میخونم😒
اما چه نمازی میشد
تندددد تندددد تندددددددددد 🏃🏃🏃
علاوه بر اون مهر های منزل هیچکدام از گاز های علیرضا جان در امان نبودند 🤦🏻♀
همه شون همه شکل شده بودن
به جز دایره 😬
دائما با خدا درد دل میکردم
از شب بیداری ها و دقیقا لحظه اذان خوابیدن
گله میکردم 😞 از لحاظ معنوی هیییییچ جوره
حال خوشی نداشتم
خلاصه....
گذشت و اوضاع نزدیک به بهبود بود
تا دومی آمد...
دیگر به جای یکی
دو طفل شیر خوار داشتم😇
نوزادی که تا صبح بیدار میشد و از من طلب شیر میکرد و کودک 1 ساله ای که با جیغغغغ بنفش بیدار میشد و شیشه شیرش را میخواست 👦🏻🧒🏻
آن موقع چون شبها خوابی نداشتم در واقع
نماز صبحم را بسیار #مواظبت میکردم
اما هنوز
در خواندن نماز اول وقت لنگ میزدم
.