فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_شب
سه گاو و یوزپلنگ
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
نقاشی خلاق ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ آقا سید صدرا سیدصادقی
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
#آموزش_ریاضی
#مونته_سوری
آموزش جمع اعداد با شیوه ای جذاب
✔️ مناسب ۶ تا ۸ سالگی
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#کاربرگ_علوم
#افزایش_مهارت_دیداری
کدام یک رشد نمی کند دور آن خط بکش
✔️ مناسب ۳ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#کاربرگ_هوش
#افزایش_مهارت_دیداری
شکل مورد نظر را در هر ردیف پیدا و رنگ آمیزی کن.
✔️ مناسب ۴ تا ۷ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر_کودکانه
🕌 مسجد
دویدم و دویدم
به مسجدی رسیدم
مسجد چقد قشنگه
گلهاش چه رنگارنگه
صحن و سراش چه زیباس
حوضش چقد با صفاس
چه گنبد قشنگی
با کاشیای رنگی
هرکی به مسجد میره
اول وضو می گیره
میاد از اون مناره
بانگ اذون دوباره
اذون شده پس بیا
وقت نمازه حالا
هر کی نماز میخونه
همیشه مهربونه
با خدا چونکه یاره
خدام هواشو داره
شادم که مامان بابام
میان به مسجد باهام
بگو با من یکصدا
مسجدو دوس داریم ما
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
-370598144_814728065.mp3
22.2M
🔴 خیلی خیلی مهم
لطفا صحبتهای استاد راجی ( نویسنده کتاب صعود چهل ساله) را کامل گوش بدید و نشر حداکثری بدید.
#فلسطین
#وعده_صادق
#حزب_الله_زنده_است
❀ @stiker2 ❀
#قصه_شب
🦊 روباره مکار و بز کوهی 🐐
روزی و روزگاری روباه بسیار حیله گری زندگی میکرد که همیشه دوست داشت به دردسر بیفتد تا بتواند با کمک هوش خود و نیرنگ برای آن راه حلی پیدا کند.
یک روز روباه در حال عبور از جنگل، به درون چاهی افتاد، اما هر چه تلاش کرد نتوانست از چاه بیرون بیاید. مدتی که گذشت یک بز کوهی که خیلی هم تشنه بود به سر همان چاه رسید. روباه را که دید، پرسید؛ «آب این چاه آشامیدنی است؟» روباه هم که منتظر چنین لحظه ای بود با خوشحالی جواب داد: «بله، عجب آب گوارایی! خیلی هم زلال و خنک است.»
و تا میتوانست از آب چاه برای بز تشنه تعریف کرد و از بز خواست تا برای نوشیدن آب به داخل چاه برود.
بزکوهی که خیلی تشنه بود و حرفهای روباه هم او را برای خوردن این آب مشتاق تر کرده بود، بدون لحظه ای درنگ به داخل چاه پرید و تا میتوانست آب خورد. بعد از اینکه تشنگی اش برطرف شد از روباه خیلی تشکر کرد و گفت: « حالا چه طور باید از این چاه بیرون بروم؟»
روباه که بوی آزادی به مشامش خورده بود، جواب داد: «خب این خیلی ساده است. تو به من کمک میکنی تا بیرون بروم و بعد ببین که چه طور در مدت کوتاهی آزاد میشوی…
سم های عقبی ات را طوری به دیوار چاه تکیه بده که ارتفاع شاخ هایت به بالاترین حد ممکن برسد، به این ترتیب من بیرون می پرم و تو را هم بیرون میکشم.»
بز باز هم بدون اینکه لحظه ای فکر کند همان کارهایی را که روباه گفته بود، انجام داد. روباه هم خیلی راحت با دو جهش به دهانه ی چاه رسید و نجات پیدا کرد. روباه بلافاصله به راه افتاد و رفت و بز که این وضع را دید، شروع کرد به داد و فریاد و سرزنش روباه که به قولش عمل نکرده بود.
روباه در حالی که دور میشد، گفت: «طفلکی بز بیچاره! تو هر چه قدر هم که تشنه بودی باید قبل از پریدن به داخل چاه، راهی برای بیرون رفتن از آن پیدا میکردی!»
بچه های عزیز از این قصه نتیجه می گیریم که
ما هم باید قبل از انجام هر کاری خوب فکر کنیم تا به عاقبت بزکوهی دچار نشویم.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰