eitaa logo
کودکان پاک(نسل ظهور )
418 دنبال‌کننده
929 عکس
614 ویدیو
32 فایل
شیوه های جالب و جذاب برای انتقال مفاهیم مذهبی برای والدین دغدغه مند داستان، لالایی، شعر، کلیپ کودکانه، سرود، نکات روانشناسی، ارسالی، مسابقه @moheb_alhoseini کانال حدیث و احکام @hadiahk14 کانال منجی آخرالزمان @monjiedonya کانال حسینیه آل الله @ghadiriam
مشاهده در ایتا
دانلود
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 «اَمیرُالزمان» 👤 ملا 🔺 معرفی امام زمان و پاسخ به چند سوال پُرتکرار با شعر و آواز؛ مناسب برای کودکان 😍 این انیمیشن زیبا رو حتما دانلود کنید و از دیدنش لذت ببرید. 💠 چقدر جای خالیِ امام زمان بین آثاری که برای کودکانمان تولید می‌کنیم حس میشه‌... کاش ساخت چنین انیمیشن‌های زیبایی متوقف نشه و شاهد رشد روزافزون این مدل کارها باشیم.
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 «اَمیرُالزمان» 👤 ملا 🔺 معرفی امام زمان و پاسخ به چند سوال پُرتکرار با شعر و آواز؛ مناسب برای کودکان 😍 این انیمیشن زیبا رو حتما دانلود کنید و از دیدنش لذت ببرید. 💠 چقدر جای خالیِ امام زمان بین آثاری که برای کودکانمان تولید می‌کنیم حس میشه‌... کاش ساخت چنین انیمیشن‌های زیبایی متوقف نشه و شاهد رشد روزافزون این مدل کارها باشیم.
میلاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه 💫 مبارک
قسمت چهارم کوچا با دستگاه به زمین نگاه کرد و دید همینطور که اینجا، توی این سیاره، سفیدها خیلی تلاش می کنند تا بقیه رو سفید کنند؛ روی زمین سیاه ها هستند که دارند بقیه رو سیاه میکند. کوچا گفت:کاش یک عینکی می داشتم که توی زمین هم می تونستم رنگ ها رو تشخیص بدم، اینطوری بهتر می تونستم جلوی سیاها رو بگیرم. فضایی گفت: امتحان شما زمینی ها سخت تره، باید از روی کارها تشخیص بدید نه از روی رنگ های ظاهری. بعد هم ۱ کیسه خیلی کوچولو به کوچا داد و گفتن:نباید اونو باز کنی، مگر وقتی که احساس کردی خیلی نیاز به کمک داری! و با او خداحافظی کرد. پرنده و کوچا به زمین برگشتند. کوچا گفت: دلم برای خانواده م خیلی تنگ شده اول میخوام به عنوان یک سری به اونا بزنم. با پرنده قرار گذاشتند که آخر هفته، همون جای همیشگی، هم رو ببینند. کوچا به خونه ی پدر و مادرش رفت و دید که خواهر و برادراش همه برای خودشون زندگی مستقل تشکیل دادند و به درختهای دور رفته اند. پدر و مادر از دیدن اون خیلی خوشحال شدند :وای کوچه ها خودتی! خیلی دلمون برات تنگ شده بود. کوچا گفت: منم همینطور! خیلی خوشحالم که میبینم همتون سالم و سرحالید، ببخشید که این چند وقت نتونستم بهتون سر بزنم. کمی که گذشت با اصرار پدر و مادرش جریان سفرش رو برای اونها تعریف کرد پدر و مادر کوچا گفتند: ما خیلی خوشحالیم که فرزندی مثل تو داریم، ما هم توی راه سختی که داری بهت کمک می کنیم. کوچا خوشحال شد و گفت: ممنونم واقعاً به کمک شما و خواهر و برادرام نیاز دارم. و به ترتیب به خونه‌ی تک تک خواهر و برادراش رفت. آنها هم به کوچا گفتن بهش کمک می کنند برادر بزرگتر گفت: من دوستی دارم که اونم خیلی به کارهای خوب علاقه داره، به اون میگم بیاد بهمون کمک کنه و همین طور تعداد کسانی که دوست داشتن برای نورانی شدن زمین همکاری کنند زیاد و زیادتر شد. حالا مردم و ساکنان زمین متوجه کار های زشت افراد سیاه می شدند و همینطور که تلاش می کردند که بقیه رو به سمت سفیدی و نور دعوت کنند، برای اومدن اون نور بزرگ هم دعا میکردند. بالاخره نور بزرگ اومد... 😍☀️ یه روز صبح وقتی خیلی از اهالی بیشه خواب بودند صدای کوچا و پرنده رو شنیدند که می‌گفتند بلند شید زود باشین نور بزرگ برای کمک به ما علیه سیاهی ها اومده.. 🌤