کودک یار مهدوی مُحکمات
#داستان #شب_عاشورا #محرم_مهدوی سلام کربلایی ها عزاداری هاتون قبول🖤 رسیدیم به شب دهم محرم😢آخرین شبی
#ادامه_داستان_ماه_و_شب_عاشورا_2
...👆 هر کسی بماند، فردا کشته و شهید می شود.
من که نور کمی داشتم، دیدم خیلی از آن مردم رفتند😔
با خودم گفتم، خداروشکر که عمه زینب در خیمه اش است و این حرف ها را نمی شنود. آخه کربلایی ها، این خواهر و برادر یعنی امام حسین(علیه السلام)☀️ و حضرت زینب(سلام الله علیها)☀️ خیلی خیلی همدیگر رو دوست❤️ داشتند.
به خیمه خواهر امام حسین(علیه السلام)☀️ یعنی عمه زينب مهربان☀️ نگاه کردم. دیدم ایشان از گوشه خیمه همه حرف های برادرشان را شنیدند. حتی دیدند که خیلی از مردم از ترسشان، امام را تنها گذاشتند.
بچه هاي کربلایی، بیشتر مردم رفتند.
بعد امام حسین مهربان☀️ به برادرشون فرمودند: عباسم، برادرم، شمع ها🕯 را روشن کن. وقتی حضرت عباس(علیه السلام) شمع ها را روشن کردند، دیدند فقط عده کمی مانده اند. آنها بهترین ها بودند.
یکی از کسانی که ماند، عمو عباس شجاع و زیبا☀️ بودند. فرمودند:
یا اباعبدلله، زندگی بعد از شما برای من معنی ندارد.
هر کدام از اصحاب امام حسین(علیه السلام)☀️ مسلم بن عوسجه، زهیر، حبیب و... سرشان پایین بود.
گفتند حسین جان، زندگی بعد از شما برای ما هیچ معنی ندارد.
بعد امام حسین(علیه السلام)☀️ برای یاران خود دعا 🤲 کردند. سپس به خیمه خود رفتند. مشغول راز و نیاز شدند.
خواهرشون، حضرت زینب(سلام الله علیها)☀️ نگران بودند. از خیمه بیرون آمدند تا به خیمه برادر☀️بروند.
بعد دیدند که یاران امام حسین(علیه السلام)☀️ پشت خیمه نشسته اند. می گویند اول ما باید جلو برویم و از امام خود دفاع کنیم. تا ما هستیم، نباید بگذاریم امام و خانواده اش آسیب ببینند....
#ادامه_در_پست_بعد