فیلتر شکن رو وصل میکنم
پهنای باند ضعیفه و نتیجهاش میشه
کندبودن اینستاگرام
باز میکنم و یادداشت جوادآقا مگویی رو
میخونم.
درست میگه اما کامل نه.
بالاخره اونم کارشه...
دلم برای آدمهای این دوره و
زمونه میسوزه.
متأسفانه سواد تحلیل رو ازشون گرفتن.
کیا؟ همونا که جای خطاهای ذهنی
و شش کلاه تفکر
پیگیری جهیزیه سی سی و
پیگیری روند طلاق خی خی
رو یاد مردم دادن.
این روزها چقدر وقت برای مطالعه هست و چقدر بی نیازیم از خوندن.
الان باید فروشگاهم رو افتتاح میکردم
دورهها رفته رو هوا
چقدر برای مشاوره دادن وقت آزاد دستم اومده
اما با این اوضاع نه خلق الله
حوصله مشاوره گرفتن دارن
نه من حوصله اینکه بگم وقتش
بدست اومده بیاید ثبت نام.
گوشی رو میذارم کنار
این لعنتی رو یه دقیقه دستت میگیری
قد یه عمر اراجیف و دروغ به خوردت
میده!
عین منبع سم و ویروسه.
بوی کیک شکلاتی از فر میاد
یحیی رو بیدار میکنم
میریم یه بوستان همین نزدیکیها
گربههای انفجاری بازی میکنیم
تخمه میشکنیم.
ام یحیی از دروغها و شانتاژها میگه
یحیی بهشون میگه که ما مغزمون رو دوست داریم و برای همینه
پیگیر حرف این و اون نیستیم.
وسط حرفامون يه روباه کوچولو
میاد که غذا بخوره.
زندگی جریان داره
و با خودم میگم راست میگن که
بی خبری خوش خبری.
خصوصا وقتی خبرها
زهرآلود و مسمومه.
#تقریبا_همین
#حیات
من در عصرهای دیگه زندگی نکردم
اما بعید میدونم
آدمهای عصرهای دیگه
به اندازهی آدمهای این عصر و دوران
احمق باشن.
البته یکم دقیق تر که فکر میکنم
میبینم از آغاز شکل گیری تمدنها
جنود جنی و انسی شیطان
درحال استحمار و استعمار انسانها بودن.
از فراعنه مصر که با رسانههای
زمان خود سعی بر افزایش حماقت در سطح جامعه داشتن
تا فراعنه غربی این روزگار
شاید چون رسانه این روزها
قدرت و سرایتش بیشتره.
نمیدونم، حکم دادن راجع به این
قضیه نیاز به بررسی همه اعصار
گذشته داره و از توان آدمهای
اسیر ماده خارجه.
مگر انسانی که فراتر از جهان
مادی رو دیده و با خرق عادت رسيده.
القصه که روزگار عجیبیه یحیی
شدم مصداق اون شعر که میگفت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود.
اینستاگرام رو باز میکنم
استادهای مثلا کاربلد
غر میزنن که این قطعی اینترنت
چقدر خسارت داشته و...
بعد همین آدمها به بلاگرها
توصیه میکنن جهت همدردی با مردم
پست معمول نذارن.
فروشگاهها نفروشن.
اگرهم فروشگاهی بفروشه
این بلاگر نماها بهش حمله میکنن
که مردم درد دارن تو جنس میفروشی؟
این آدمها با عربده کشی مجازی
و صف کشی خیابانی
جلوی فروش کسبه حقیقی و مجازی رو میگیرن
و غرش رو به جون دولت میزنن
که آی تو این اوضاع آشفته اقتصادی داره
به کسب و کارها آسیب وارد میشه؟
خب تو بگو یحیی کی داره
آسیب میزنه؟
عجیب مردمیاند
این مستحمرههای مجازی
#مترصد
#حیات
امروز خبر رسید
بازاریان تهران رو تهدید کردن
که مغازهتون رو آتیش میزنیم
اگر نبندید و نرید خونه...
تو شیراز هم شیشه مغازههارو
با سنگ شکستن تا مغازهدار ببنده
و مثلا بگن اعتصاب کردن.
تو مجازی هم که حمله میکنن
به هرکی میخواد محصولی بفروشه.
اینها جماعتیاند که میخوان
ایران رو جای بهتری کنن؟
به مردم رحم نمیکنن،
میخوان برای مردم کاری کنن.
کاش به این باور برسیم
همه این کارها عبثه
تا نیاریم اونی رو که باید
همهمون هدر میریم.
نفسهامون
تلاشهامون
خونهامون
#حیات
حاکمیت کیه؟
مسئولین کیاند؟
جز ما مردم؟
اون مامور ناجا یا بسیجی
جز پدر، برادر و همسره؟
جز جوونی که سربازی رفته و
پلیس شده که به کشورش خدمت کنه؟
اون آقای مسئول جز اون پدری کخ
بعد از چندتا ترفیع و ترقی
شده مسئول فلان موسسه یا مجموعه
مسئولین از فضا نیومدن
و همه خود ما مردمیم
وقتی از بدنه ما مردم یکی میشه
جزو مسئولین یادمون نره
از بین ما رفته
یعنی اخلاقهای خوب و بد مارو داره
شبیه ماست
گرچه همه ما اختلافاتی باهم داریم
اما در خصایصی مشترکیم
اون آدم مثل ما دغدغه داره
مثل ما اشتباه میکنه
مثل ما فکر میکنه و تصمیم میگیره.
یکی از بزرگترین اشتباهات
دیوار کشیدن بین حاکمیت و مردمه
البته دیوار حقیقی وجود نداره
اما رسانه اینطور القا میکنه
که یه عدهای که از فضا اومدن
جزو حاکمیت اند
قبلا این عده فقط و فقط
در مسئولین بلندپایه نظام خلاصه میشدن
بعد شد مسئولین نظام بالاخص آخوندها
بعد سپاهی و بسیجی بهشون اضافه شدن
بعد نیروهای پلیس
حالا هم که هرکس چادر داره
و ریش داره جزو حاکمیته
جدیدا هم هرکسی که در شرایط فتنه
میخواد به زندگیش برسه
مثل معمول زندگی کنه
پست بگذاره
بیرون بره
خرید کن
محصول بفروشه
الان همه اینها هم شدن حاکمیت
و از مردم جدان!
این مردم کی اند؟
این مردم مردم که رسانههاشون
انقدر ازش حرف میزنن منظورش
کیان؟ کجان؟
میبینید تفرقه و دیوار کشی رو
چقدر گسترش دادن؟
در حقیقت مردم جدا از حاکمیت نیست
و بدنه حاکمیت جز مردم نیستن
پ.ن
این یاداشتها معمولا
نتیجه گیری و تَه نداره
چون برای تامله، برای کمی فکر کردن
نتیجه به مخاطب واگذار میشه
امید است که فارغ از خطاهای ذهنی
بتونیم در چارچوب منطق، درست فکر کنیم.
#فتامل
#حیات
- هیچ وقت حق انقدر معلوم نبوده.
پس چرا آدمها اینطور سردرگم اند یحیی؟
+ هرچقدر فرستنده قوی باشه برای دریافت باید رسیورت درست باشه. غیر از اینه؟
#حیات
های های تعال تعال
صدای پیرزن عراقی کنارم که داره خواهرش رو صدا میکنه.
با ظرافت کفنی که خریده رو تا میکنه.
نگاهش میکنم.
بوی حرم امام حسین میده.
بوی پیاده روی اربعین
بوی مبیتهای تمیز
به کفن فکر میکنم.
به این که کفن ندارم
به این که امید دارم یه روز کفن لازمم نشه
که چادرم اون پارچهای باشه که جسم بیجونم رو میپیچن داخلش.
رو به ضریح میکنم.
وسط بغض و گریه خندهام میگیره وقتی تصور میکنم
که حضرت به آرزوی محالم میخندن.
اما خانم...
من باید شهید شم
چارهای ندارم.
من باید بتونم به یه جایی برسم که بتونم بقیه رو به جایی برسونم.
من باید بعد رفتنم دستم باز تر شه
نطقم باز شه
بتونم این آدمایی که تا زنده بودم هرکار کردم
به راه نیومدن و به وساطت و شفاعت سر به راه کنم...
میخندم...
به گنده خواهیهام و عمل قلیل و ناچیزم.
به نمازهای بی کیفیت و کمرنگم
به مستحبات نامرئیم
کاش آدم بودم.
کاش به درد اسلام میخوردم.
روزی که کفن پیچ شم، پاسخی برای روبرویی
با حضرت صدیقه دارم؟
چه کردم با این اسلامی که به خون حنجر علی اصغر بهم رسیده؟
چه کردم برای امت رسول الله؟
#حیات