آیندهی نزدیکِ جهان_۱ - @ostad_Shojae .mp3
13.44M
🔴 ما در حال عبور از پیچ بزرگی از تاریخ هستیم، که با محاسبات عقلانی، بزودی آیندهی جهان را تغییر میدهد!
🔹️ برای گذرِ سریعتر از این پیچ بزرگ
و ورود به لحظهی بلوغ تاریخ،
نیازمندِ چند موفقیت مهم، در چند زمینهی اساسی هستیم...
💥چه موفقیتها و چه زمینههایی؟
🔴 @koolebar_germi
آیندهی نزدیکِ جهان_۲ - @ostad_shojae.mp3
14.6M
🔶۱ـ چه لزومی به تشکیل حکومت اسلامی، قبل از ظهور هست؟ چرا امام زمان از قدرتهای غیبی برای قیام خویش استفاده نمیکنند؟
🔶۲ـ آیا مسئلهی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی، و بسترِ این حکومت ، قبل از حادثهی ظهور، در قرآن آمده است ؟
🔴 @koolebar_germi
آیندهی نزدیکِ جهان_۳ - @ostad_shojae .mp3
12.38M
🔶 در روایات معتبر آمده؛ امر ظهور، یک شبه اصلاح میشود ...
پس چرا با وضع کنونی دنیا، ظهور دفعتاً اتفاق نمیافتد؟
🔶وارثان زمین در آخرالزمان، که قرآن از آنان یاد میکند، چه کسانی هستند و قرار است چه چیزی را به ارث ببرند؟
این وارثان چه ویژگیهایی باید داشته باشند؟
🔴 @koolebar_germi
⭕ #بیت_المقدس | حضور دکتر عاملی، استاندار اردبیل و سردار محمدی اصل، فرمانده سپاه حضرت عباس(ع) در مناطق عملیاتی جنوب و بازدید از نمایشگاه دستاوردهای موشکی و پهپادی نیروی هوافضای سپاه در یادمان بیت المقدس اهواز
▫▪#روایت_نور
🔹 @koolebar_germi
🔸 تفحص پیکر ۵۷ شهید ایرانی در ۴ استان عراق
وزارت دفاع عراق:
🔹طی یک عملیات تفحص، بقایای اجساد نیروهای عراقی و شهدای ایرانی مربوط به جنگ تحمیلی در استانهای بصره، میسان، واسط و دیالی خارج شد.
🔹۹ جسد مربوط به شهروندان عراقی و ۵۷ شهید از جمله ۲۹ شهید گمنام، ایرانی هستند.
@koolebar_germi
بسمه تعالیٰ
دیروز توی جلسهای بودم که کتابی روی میز، توجهم رو جلب کرد. کتاب نسبتاً قطور با جلد سختی بود که عطفش سمت من بود و چند تا کتاب دیگه روش! روی عطف کتاب، عکس شهید «مصطفی صدرزاده» بود، اسم کتاب رو اما به خاطر تایپوگرافی خاصش نتونستم از اون فاصله تشخیص بدم _ بعداً فهمیدم اسمش «سرباز روز نهم»ئه. عکس مصطفی چشمم رو پُر کرده بود و پرت کرده بود به پنج،شش سال قبل.
پنج،شش سال پیش بود که برای اولین بار با شهید صدرزاده آشنا شدم. «سردار» توی تلگرام دو تا عکس از شهید برام فرستاد و لینک یک ویدیو و بعدش بهم گفت که «باید دربارهٔ این شهدا فیلم ساخت. ما مدیون شهدای مدافع حرمیم و این بار سنگینیه روی دوشمون». خودش تو کار هنر و فیلمسازی نبود، داشت منو ترغیب میکرد که به جای پرداختن به سوژههای دیگه، به ساخت فیلم برای شهدا مشغول باشم. لینک رو باز کردم. یک ویدیوی کوتاه بود از گفتوگوی خانم شهره پیرانی (هَمسَرِ شهید داریوش رضایینژاد) با هَمسَرِ شهید صدرزاده که خانم پیرانی دربارهٔ دختر شهید حرف میزنه و صوتی که از دختر شهید پخش شده و بعد صوت رو پخش میکنن و ...؛ بعد از دیدن اون تیکه فیلم و شنیدن اون صدا، دیوانه شده بودم. حالم دیگه دست خودم نبود. مدام اون فیلم رو میدیدم و دلم میلرزید و بغض میکردم. اون دختر پدرش رو میخواست و پدر رفته بود. قول گرفته بود که زودِ زود بیاد اما، پدر...
تصمیمم رو گرفته بودم. به خودم قول دادم یک فیلم کوتاه دربارهٔ شهید و دخترش بسازم. یک طرح کلی هم به سرم خورده بود و مدام بهش فکر میکردم و سعی میکردم پرورشش بدم، هر چند میدونستم طرح خوبی نیست. چند ماه بعد، توی نمایشگاه کتاب، وقتی توی غرفهٔ انتشارات روایت فتح، دو کتاب دربارهٔ شهید صدرزاده دیدم، تعلل نکردم و هر دو رو خریدم. با خودم گفتم با خوندنشون حتماً به یک طرح و قصهٔ مناسبی میرسم. بگذریم که تا همین حالا، لای اون دو کتاب رو هم باز نکردم...
«سردار» از رفقای دوران مهندسی بود. اون موقع هنوز دانشگاه آزاد بودم و مهندسی صنایع میخوندم. یک اکیپ هفت نفرهٔ پسر بودیم که حالوهوامون به هم نزدیک بود و با هم خیلی جور بودیم. سردار هم یکی از افراد اون اکیپ بود. بسیجی و حزبالهی بود. مدام اردوی جهادی میرفت، از سوریه میگفت و آقا از دهنش نمیافتاد. دلش هوای سوریه داشت و مدافع حرمی. به خاطر همین خصلتهاش بود که صداش میکردم «سردار»! هر نوروز، اردوی جهادی میرفت کربلا یا نجف، بازسازی حرم. مدام هم بهم میگفت بیا با هم بریم، ولی هیچوقت نشد، مثل همهٔ «نشد»های زندگیم، مثل همهٔ «فرصت نکردن»ها!
«سردار»، بعد از دیدن درگیریم با اون ویدیوی کوتاه، اومد پای کار و مدام تشویقم میکرد که زودتر بسازم. پیگیر بود که چی میخواد و باید چه کرد. معراج شهدا، جلسه با خانوادهٔ شهید، بودجه و ...؛ هر کاری که لازم بود تا اون فیلم ساخته شه. چند باری هم بهم گفت بیا بریم شهریار سَر مزار شهید، هم زیارت کنیم و هم عهد ببندیم و استارت کار رو بزنیم. من اما هر بار، نتونستم، نشد، نشد...(۱)
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور
🥀@koolebar_Germi