eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
356 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
1.1هزار فایل
┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی،انگوت، موران ☫✧═┅ موسس کل : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🏢 شناسه ثبت : 1-1-874541-64-0-2 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
ای درد! اگر تو نماینده ی خدایی که برای آزمایش من قدم بر زمین گذاشته ای، تو را می پرستم؛ تو را در آغوش می کشم و هیچگاه شِکوه نمی کنم. بگذار بَند بَندم از هم بگسلد، هستی ام در آتش بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود؛ باز هم صبر می کنم. در دنیا به چیزهای کوچکی خوشحال میشوم که ارزشی ندارند و از چیزهایی رنج می برم که بی اساسند؛ این خوشحالی ها و ناراحتی ها دلیل کم ظرفیتی من است. هنوز گرفتار زندان غم و اندوهم. هنوز اسیر خوشی و لذتم. کمندِ درازِ آمال و آرزو، بال و پَرم را بسته، اسیر و گرفتار کرده و با آزادی، آری آزادی واقعی خیلی فاصله دارم. 📖 «خدا بود و دیگر هیچ نبود» 🔸قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی https://eitaa.com/joinchat/1573781551C5adc0a5907
. خدایا! از بد کردن آدمهایت؛ شکایت داشتم به درگاهت؛ اما شکایتم را پس می‌گیرم … من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد … گاهی فراموش می‌کنم؛ که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم ….. معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ….. با تو تنهایی معنا ندارد! (مانده ام تو را نداشتم چه می‌کردم …!) دوستت دارم، خدای خوب من … 🥀@koolebar_Germi
🌷🌷 حتی حاضر نبود کولر روشن کند. اهواز خیلی گرم بود و پای مصطفی توی گچ پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون می‌آمد اما می‌گفت: «چطور کولر روشن کنم وقتی بچه‌ها در جبهه زیر گرما می‌جنگند». هر کس می‌آمد مصطفی می‌خندید و می‌گفت: «غاده دعا کرده من تیر بخورم و دیگر بنشینم سر جایم». آن شب قرار بود در تهران بماند. قرار نبود برگردد. گفت: «من امشب به خاطرشما برگشته‌ام گفتم: «نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشته‌ای برای کارت آمدی با همان مهربانی گفت: «امشب برگشتم به خاطر شما از احمد سعیدی بپرس من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود تو می‌دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده‌ام ولی امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که اینجا باشم». 🥀@koolebar_Germi
رفته بودم بعلبک تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. امام گفت: برو ببین مصطفی کجاست؟ چون هتل در اختیا رامام بود، همه اتاق ها را گشتم؛ اما پیدایش نکردم. وقتی به امام گفتم که پیدایش نکردم، گفت: مصطفی که روی تخت نمی خوابد. برای پیدا کردن او باید روی نیمکت ها و یا در بین افردی که روی زمین خوابیده اند، جستجو کنی. راست می گفت. بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش هم انداخته بود روی صورتش. 🥀@koolebar_Germi
🌴 رفته بودم بعلبک لبنان، تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. 🌴 امام گفت: «برو ببین مصطفی کجاست؟» چون هتل در اختیارامام بود، همه اتاق ها را گشتم؛ اما پیدایش نکردم. وقتی به امام صدر گفتم که پیدایش نکردم، گفت: «مصطفی که روی تخت نمی خوابد؛ برای پیدا کردن او باید روی نیمکت ها و یا در بین افردی که روی زمین خوابیده اند، جستجو کنی!.» 🌴 راست می گفت؛ بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش هم انداخته بود روی صورتش. 🥀کتاب چمران مظلوم بود/ علی اکبری نشر یا زهــرا (س) 🥀@koolebar_germi
🌷 ما سه نفر بودیم، با دکتر چهار نفر. آن ها تقریبا چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بد و بیراه گفتن. چند نفر آمدند که دکتر را بزنند. مثلا آمده بودیم دانشگاه، سخنرانی. از در پشتی سالن آمدیم بیرون. دنبالمان می‌آمدند. به دکتر گفتیم اجازه بده ادبشان کنیم. گفت: عزیز! خدا این ها را زده. دکتر را که سوار ماشین کردیم، چند تا از پر سر و صدا هاشان را گرفتیم، آوردیم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود. آمد توی اتاق. حسابی دعوامان کرد. نرسیده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه؛ با سلام و صلوات. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
به‌ شوخی به‌ یکی‌ از دوستانم‌ گفتم: من ٢٢ ساعت‌ متوالی‌ خوابیده‌ام! گفت : بدون‌غذا⁉️ همین‌ سخن‌ را به‌ دوست‌ دیگرم‌ گفتم: گفت : بدون‌نماز⁉️ و این‌ گونه‌ خدای‌ هرکس‌ را شناختم...(: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین. منم پرسیدم آخه قوطی خالی کنسرو به چه درد میخوره!! بعد خود شهید چمران پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی رودخانه اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
خدايا! از آنچه كرده‏‌ام اجر نمی‌خواهم و به خاطر فداكاری‌های خود بر تو فخر نمی‌فروشم. آنچه داشته‏‌ام تو داده‏‌ای، و آنچه كرده‏‌ام تو ميسر نموده‏‌ای، همه استعدادهای من، همه قدرت‏‌های من، همه وجود من زاده اراده توست، من از خود چيزی ندارم كه ارائه دهم، از خود كاری نكرده‏‌ام كه پاداشی بخواهم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
ای خدا! من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان از این راه مرا طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که به بهانه علم به مردم فخر می‌فروشند ثابت کنم که خاک پای من نخواهند شد. باید همه آن تیره‌دلان مغرور متکبر را به زانو در آورم انگاه خود خاضع ترین فرد روی زمین باشم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
"خون خود را بر زمین میزنم تا شاید کسی به هوش بیاید، تا مگر وجدانی بیدار شود، ولی افسوس که منافع مادی و حب حیات همه را به زنجیر کشیده است." 🥀
اسلام واقعی نظیر چمران‌ ها رو می‌خواد؛ که تو اوج سختی‌ها ، با ایمانی مملو بگن: تا وقتی صدای اذان از گلدسته‌ ها میاد؛ ناامیدی گناه کبیره است...!✨ 🔹کمیته مرکزی خادم الشهداء شهرستان گرمی انگوت موران ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅ @koolebar_germi ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅