eitaa logo
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
379 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
829 فایل
┄┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی ، انگوت، موران ☫✧═┅┄ موسس : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 🔺اردبیل(گرمی) شبی با شهید گمنام توسط اهالی شهید پرور محله شهریار (ابیش اباد) 🔸مادر سادات است، اما هر کدام از ما، مادری‌اش را در بزنگاه‌های زندگی احساس کردیم، البته جنس مادری او برای شهدای گمنام چیز دیگری است و به خاطر همین این عزیزکرده‌های زهرا (س) در دل مردم این دیار جایگاه خاص دارند. 🌷 پ.ن: حضور خادمین شهداء در این مراسم به روایت تصویر 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
📷 | 🔺مراسم وداع با شهید گمنام در مسجد جامع شهرستان گرمی با حضور مردم و مسئولین،اعضای کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی (برادران و خواهران) برگزار شد. 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
📷 | 🔸 تشییع و تدفین شهید گمنام از میدان شهید بالازاده تا ستاد فرماندهی هنگ مرزی شهرستان گِرمی با حضور سردار اسمعیلی فرمانده مرزبانی استان اردبیل ،امام جمعه شهرستان ،اعضای کمیته خادمین شهداء برادران و خواهران شهرستان گرمی و انگوت،بسیجیان، خانواده شهداء برگزار شد. 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
📷 | 🔺خادم شهدا بودن خدمتی که امروز نوعی جهاد اکبر و جنگ نرم 🔸مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند.. 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
📷 | «بسم رب الشهدا» خادم شهدا یعنی گمنام یعنی مثل شهدا بودن یعنی خود سازی یعنی دل کندن از دنیا یعنی فقط خدا و اهل بیت(ع) یعنی آخرش ختم به شهادت. . . 🕊️ 🌷 پ.ن: همراه با خادمین شهداء شهرستان گرمی 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
📷 | 🌷باید دعا کنیم که خداوند توفیق دهد پیام رسان های خوبی برای شهدا باشیم و رشادت‌های آنان را برای نسل آینده بازگو کنیم. 🔸پ.ن: همراه با خادمین شهداء شهرستان انگوت 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
📷 🔺 چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و یادواره شهداء با مشارکت خادمین شهداء خواهران شهرستان انگوت برگزار شد 🔹به گزارش روابط عمومی کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت، یادواره شهداء شهرستان انگوت و سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی روز سه شنبه ۱۲ دی همزمان با سالروز شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهان شهیدشان در مسجد جامع این شهرستان انگوت برگزار شد. 🔸در این مراسم، سردار محمدی اصل ، فرمانده سپاه حضرت عباس علیه السلام استان اردبیل ،بر لزوم حفظ آثار شهدا و ادامه راه شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام تأکید کرد ، عظمت سردار سپهبد شهید سلیمانی به خاطر بحث ولایتمداری این شهید والامقام بود، تصریح کرد: دشمن از شهادت شهید سلیمانی بیشتر از حضور ایشان ضربه خورد، زیرا شهید حاج قاسم سلیمانی پس از شهادت جهانی شدند. ▪️سردار محمدی اصل با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دفاع مقدس، اظهار کرد: یادواره شهدا بهانه‌ای برای گسترش فرهنگ شهداست، شهید نیازی به تعریف ما ندارد و شهیدان زنده هستند. ▫️سردار محمدی اصل بیان کرد: اگر امروز امانتی به ما سپرده شده است باید به نحو احسن ایفای امانت بکنیم. 🌷وی افزود: اولین قطره‌ای که از خون شهید ریخته می‌شود تمام گناهان او بخشیده می‌شود و شهید نظر می‌کند به وجه الله است ✳️در پایان مراسم، کربلایی حاج بایرام آزاد به ذکر مصیبت اهل بیت علیهم‌السلام پرداخت. 🔴این مراسم از سوی حوزه مقاومت بسیج فتح المبین،بنیاد شهید و امور ایثارگران ،کمیته خادمین شهداء خواهران و برادران شهرستان انگوت،حوزه مقاومت بسیج خواهران برگزار شد. ا┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ا 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🇮🇷به جمع کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت بپیوندید: 🆔 @koolebar_germi
امروز خودشان اقرار کردند که: سلیمانی خطرناک تر از سلیمانی است... 📌 @koolebar_germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت‌های جانسوز مردی که دختر، همسر و خواهرش و خواهر زاده‌هایش را در حادثه تروریستی کرمان از دست داد 🔹۹ نفر از اعضای این خانواده شهید شده‌اند. 🆔 @koolebar_germi
🌱 مادر شهید: با سه‌چهار تا سنگک داغ از در آشپزخانه آمد تو و نان‌ها را روی سفره پهن کرد. پشت‌سرش حاجی وارد آشپزخانه شد و چشمش به سفره افتاد. رفت سراغ نان‌ها و یکی‌یکی سنگ‌ها را از بینشان جدا کرد. مشتش که پر شد، مصطفی را صدا زد: دستت درد نکنه، چه نون‌های خوبی گرفتی. فقط، بعدازظهر که خواستی بری بیرون، این سنگ‌ها رو هم ببر بده نونوایی. _ اووو، برا چند تا سنگ این‌ همه راه دوباره تا نونوایی برم؟ خب بدین همه‌شون رو همین الآن بریزم گوشه حیاط. حاجی که خنده‌ی مصطفی را دید و فهمید که او بیشتر قضیه را شوخی گرفته است، برای اینکه خوب شیرفهمش کند، با حوصله توضیح داد: نونوا برا دونه‌دونه‌ی این سنگ‌ها پول می‌ده. این‌ها رو گونی‌گونی می‌خره که بریزه کف تنور، نه اینکه ما با خودمون قاتی نون‌ها برداریم بیاریمشون خونه. چشم‌های متعجب مصطفی نیاز به جواب کامل‌تری داشت. حاجی ادامه داد: ما پول نون رو می‌دیم. پول سنگ‌هاش رو که نمی‌دیم. حیف نیست این همه زحمت کشیدی نون خریدی، به خاطر چهار تا تیکه سنگ مدیون نونوا بشی؟ حق‌الناس حتی در حد چند سنگ‌ریزه نباید می‌آمد سر سفره‌مان. به نقل از کتاب ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
🌷 جعبه‌ی شیرینی را جلویش گرفتم، یکی برداشت و گفت: می‌تونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت ولی هیچ کدام را نخورد. کار همیشگی‌اش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می‌کردند، برمی‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: می‌برم با خانم و بچه‌هام می‌خورم. می‌گفت: شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر می‌ذاره. به نقل از کتاب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
👆یوسف طلائیان در خاطرات خود ماجرای عکس معروفی که دست به دست چرخید را تعریف کرد.👆 ماجرای این عکس به این صورت بود: تصویر شهدای گرانقدر (راست) و (چپ) که در دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه و سومین روز عملیات کربلای ۵ در خون خود غلطیدند. علی شاه‌آبادی تک‌تیرانداز گردان بود، شب ۲۱ دیماه ۶۵ قبل از عزیمت گردان از به سمت زمانی که داشتیم تو چادر ادوات آماده میشدیم با پارچه‌ کهنه‌ای ساعت شبنما دارش را استتار میکردیم تا دیده نشود, علی بچه سه راه آذری بود و برادرش امیر تازه شده بود، یادم هست علی برای آوردن دوربین کشوئی ۱۱۰ اش تردید داشت که من گفتم بیار، صبح عملیات باهاش عکس میگیریم, بعد با همون پارچه کهنه‌ها یک روکش برای دوربینش دوختیم و داخل یک جیب خشاب اضافی سیمونوف روی فانوسقه‌اش گذاشتیم و راه افتادیم. نیمه‌شب به پشت رسیده بودیم, پشت خاکریز شب را گذراندیم، قرار بود آنجا بمانیم تا نیروهای دیگر بما برسند و صبح بریم جلو، صبح که شد گفتند محاصره شده‌ایم, بعد هم گلوله‌ی تانک بود و دوشکا و تک‌تیراندازها که ما ۳۰۰ – ۴۰۰ نفر را وسط دشت دوره کرده بودند، باران گلوله بود که می‌خورد توی گونی‌های سنگر، گودال‌هایی که توی آن‌ها پناه گرفته بودیم به همه‌چیز شبیه بود الا سنگر! پشت خاکریز حکومت نظامی اعلام شد, جنب می‌خوردی با سیمونوف دوربین دار مغزت میریخت بیرون و جنازه‌ات می‌ماند روی دست بقیه بچه‌ها. خلاصه قسمت نشد که با آن دوربین عکس دست جمعی بگیریم, من همان شب مجروح شدم و علی را دیگه ندیدم, صبح عملیات یکی از بچه‌ها که از خط برمیگشت گفت پیکر علی و عباس را دیده بود, عباس چمباتمه زده بود توی گودال سنگر و علی افتاده بود روش, تیر تک‌تیرانداز عراقی خورده بود توی سر علی از اونطرف سر دراومده بود خورده بود به سر عباس، عباس هنوز زنده بود و با خس خس نفس‌های کوتاه‌کوتاه می‌کشید, بچه‌ها سرش را پانسمان کردند ولی چند لحظه بعد توی آغوش اونها تمام کرد، آنجا تا ظهر مقاومت کردیم و بعد عراقی‌ها ریختند سرمان و ما مجبور شدیم بیایم عقب‌. در آن صبح تا ظهر از گروهان ۱۱۰ نفره ما فقط ۲۹ نفر باقی ماندند. با همان دوربین یکی از بچه‌ها در آخرین لحظات عقب نشینی زیر حجم سنگین آتش توپخانه و پاتک گردانهای زرهی عراق، از پیکر علی و عباس ۴ عکس گرفته بود و با خودش به پادگان آورد, این عکس تنها دلخوشی مادر علی بود تا اینکه بقایای پیکرش پس از دوازده سال در ۱۳۷۷ در جریان کشف شد و به دست مادر چشم انتظارش رسید. براساس خاطره‌ای از همرزم شادی ارواح طیبه و •┈••✾••┈• 🌐 اینجا نقطه اتصال فعالیت های کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی و انگوت می باشد 🆔 @koolebar_germi
وقتی قدم به قدم... لحظه به لحظه و نفس در نفس... کودکانت را پای کلاس درس بزرگ می‏کردی... بوی میدهد دستانت! خودت شهیدی ..... @Koolebar_germi
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!! 💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد... 💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد... 💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند 💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: 🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید... 💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد... 🌺....صاحب خانه اش گفته بود: طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت  تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌 🌺... که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود... " مرا بکشید اما را برندارید..."😰 برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇  "طیبه واعظی" ... ... ... همه از یڪ خانواده اند اما...! چفیه بردوش پرچم به دست و برسَر ِتوست اے .. وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است. 💬 دختران هم می شوند 🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر. 🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. 🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!» کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه 🌷 ➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
راه آسمان باز است ... باورمان نمی‌شود؛ زین پس ... سید ابراهیم رئیسی
از جانبازان هشت سال دفاع مقدس.....
🏴 بن عقیل نخستین واقعه ▪️ شب نخست ماه به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است.
ما که فراموش کرده ایم...
اما مادری هنوز منتظر است
رهبر انقلاب درباره ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و سه دیپلمات ایرانی توسط اسرائیل اینگونه فرمودند ؛ نگویید شهید؛ منتظریم حاج احمد ان‌شاءالله برگردد،ما منتظریم که آقای حاج احمد متوسّلیان ان‌شاءالله بیاید؛ نگویید شهید، ما که خبر نداریم از شهادت ایشان. خداوند ان‌شاءالله که فرزند شما را -هرجا که هست، هرجور که هست- مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد. ما که آرزو میکنیم ان‌شاءالله خداوند این جوان مؤمن و صالح را برگرداند. ✍️خادم الشهداء علی مرادی کلان: در استفاده مطالب خود در گروه ها و کانال ها دقت کنید و از کلمه درباره حاج احمد متوسلیان و همراهانشان استفاده نکنید. 🌴 @koolebar_germi
رفته بود تا گواهی تولد دوقلوهای تازه به دنیا آمده‌اش را بگیرد اما وقتی برگشت، دوقلوهای ۴روزه و مادر و مادربزرگشان شده بودند ای امید مظلومان و بی‌پناهان برگرد، مولانا یا صاحب الزمان
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
📝 | 🔻 "لباس خاکی ها" حکایت عاشقی خادمین شهدایی است که در عصر غربت پلاک و چفیه ، به سرزمین لاله هایی کوچ کرده اند که آنها را ندیده اند بلکه فقط قصه آنها را بارها و بارها شنیده اند. 🔅عاشقانی که روزگار سخت انتظار را بر سر سجاده صبوری پشت سر گذاشته اند و حالا در اسفند ماه به استقبال بهاری زودهنگام میروند و مجنون وار به دیدار معشوق های آسمانی خود در نقطه ای از زمین رهسپار میشوند . خادمینی که در این دوران دوری طعمی جز طعم تلخ دلتنگی را نچشیده اند.رویاهای شبانه ایی که دوباره خیره شدن به نور را نوید میداد آنها را امیدوار نگه داشته بود تا حالا که موعد دیدار است همچون پرنده ای رهیده از قفس، بال گشوده و به سمت سرزمین نور پرواز میکنند. 📍 خوشا به حالشان! چرا که بی تردید آنان کسانی هستند که شهدا پرونده ی آنها را مهر کرده و انتخابشان کرده اند ، آنها برگزیده شده اند برای خادمی شهدا . سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی شهیدنادعلی ممبینی اژدری فر شهیدنادعلی اژدری فر شهیدحمیدرضافاطمی اطهر شهیدابومهدی المهندس شهیدمحسن حججی شهیدمحمداسحاقیان شهیدمهدی زین الدین شهیدجوادمحمدی شهیدهمت شهیدآوینی شهیدباکری شهیدسیدکاظم حسینی 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصَارَدینِ اللهِ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. 🌷شادی روح شهداصلوات🌷 _صل_علی_محمَّد_وآل_محمَّد_و _عجِّل_فرجهم 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ «سید عزیز ما» 🔹تصاویر کمتر دیده شده از دیدار شهید نصرالله، اعضای حزب‌الله لبنان و نیز شهید سلیمانی با رهبر انقلاب ┄┅═✧❁🇮🇷❁✧═┅┄ 🌷 @koolebar_germi
آن روز مصطفی خیلی داشت، با هم وارد اردوگاه شدیم نگهبان جلوی در، جلوی ماشین را گرفت و چون ما را نمی‌شناخت اجازه ورود نمی‌داد. مصطفی شد و برخورد تندی کرد و وارد شد وقتی حرکت کرد، نگاهی به مصطفی کردم و گفتم: «برای چی تند برخورد کردی؟ نگهبان تازه به جبهه اومده شما رو هم نمی‌شناخت». مصطفی ماشین را متوقف کرده و به عقب نگاه کرد بعد هم از ماشین پیاده شد و به سراغ نگهبان رفت صورتش را بوسید و معذرت‌خواهی کرد جوان هم که فهمیده بود ایشان از فرماندهان است، خندید و گفت طوری نیست. مصطفی ادامه داد: «می‌دانید چه کسی به من فهماند که اشتباه کردم. این حاج‌آقا که تو ماشین نشسته به من گفت که اشتباه کردم». جوان نگاهی به من کرد و سلام کرد مصطفی ادامه داد: «اگر ما از روحانیت جدا نشویم، همه اشکالات کار خودمان را می‌فهمیم روحانیت متعهد حلّال مشکلات است». شهید مصطفی ردانی پور . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت